فلسفه امنیت از دیدگاه امام خمینی (ره)(بخش دوم)
انواع امنیت بحث دوم علت صوری است و شاید پرتکرارترین و متنوعترین مباحث امنیتی مورد توجه امام خمینی در همین حوزه قابل شناسایی است. مطالعه مراحل و موارد مبارزاتی و مدیریتی امام نیز موید همین مساله است . در اینجا برای نمونه به چند مورد اشاره می شود: ۱٫امنیت سیاسی: بخشی از مبارزات امام خمینی […]
انواع امنیت بحث دوم علت صوری است و شاید پرتکرارترین و متنوعترین مباحث امنیتی مورد توجه امام خمینی در همین حوزه قابل شناسایی است. مطالعه مراحل و موارد مبارزاتی و مدیریتی امام نیز موید همین مساله است . در اینجا برای نمونه به چند مورد اشاره می شود:
۱٫امنیت سیاسی: بخشی از مبارزات امام خمینی مصروف مبارزه با استبداد، دیکتاتوری، طاغوت، حاکمان جائر، نظام سلطنتی، حکومت های وابسته و وابستگی است. موارد مذکور تماما تهدیدات سیاسی هستند که امام با آنها مبارزه کرده و به جای آنها از ارزشهایی چون آزادی، مشارکت مردم در تعیین سرنوشت سیاسی، انتخابات آزاد، تأسیس نظام سیاسی جمهوری اسلامی و حمایت از استقلال نظام های سیاسی دفاع کرده است.
۲٫ امنیت فرهنگی: از نظر امام خمینی “اسلام” محور تعریف امنیت و تهدیدات فرهنگی است. درواقع شناخت اسلام و عمل به اسلام امنیت فرهنگی را به ارمغان می آورد. اسلامی شدن صدا و سیما، آموزش و پرورش و دانشگاهها در این جهت همواره مورد تأکید بوده است. چنانکه معرفی اسلام، به مثابه یک مکتب زندگی، توسط حوزه های علمیه همواره مورد تأکید ایشان بوده است.
۳٫ امنیت اجتماعی: حفاظت از نهاد خانواده، تأکید بر عدالت اجتماعی، لزوم امر به معروف و نهی از منکر، مبارزه با ظلم و مبارزه با موانع کمال از محورهای مورد توجه امام خمینی در این قسمت است.
۴٫ امنیت اقتصادی: عقب ماندگی اقتصادی، عدم استفاده از ثروت ها و منابع ملی و وابستگی اقتصادی کشورهای اسلامی به کشورهای سلطه گر و استعماری مهمترین تهدید اقتصادی از نظر امام خمینی محسوب می شود.
۵٫ امنیت جهان اسلام: وابستگی کشورهای اسلامی به نظام سلطه، تأسیس رژیم غاصب صهیونیستی در قلب جهان اسلام، اشغال سرزمین های اسلامی، حکومت های وابسته و غیر مردمی و تفرقه امت اسلامی، که در اثر قرائت آمریکایی مهمترین تهدیدات جهان اسلام (از اسلام پدید آمده است) از جمله علل و عوامل انحطاط امنیتی آن است. یگانه راه خروج از این انحطاط امنیتی نیز بازگشت به اسلام است. بازگشت به اسلام در خود مبارزه با وابستگی و استبداد و تفرقه و اشغالگری را دارد. بازگشت به اسلام ناب محمدی یعنی مبارزه با همه موانع کمال.
۶٫ امنیت جهانی: به نظر امام خمینی نظام سلطه، به رهبری شیطان بزرگ، مهمترین تهدید برای امنیت جهانی است. راه حل این تهدید نیز آگاهی مستضعفان جهان، گسترش اسلام ناب محمدی در میان مسلمانان، اتحاد مسلمانان و مستضعفان، تشکیل بسیج جهانی مستضعفان جهان و مبارزه با ظلم نظام سلطه است.
به هرحال یقظه و بیداری نقطه آغاز در مبارزه با تهدیدات، در تمامی سطوح و ساختها، است.
جنود عقل و جهل شاخص ها و تصاویر شرایط امن و ناامن از نظر امام خمینی است که در کتاب مستقلی به تشریح و توضیح برخی از آنها پرداخته است. در اینجا بدون این که وارد بحث از این حدیث بشوم، فقط به ذکر ترجمه آن اکتفا می کنم. گزیده حدیث، که امام آن را از کتاب کافی نقل کرده و سپس شرح کرده، چنین است:
سماعه می گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل به میان آمد. حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، تا هدایت شوید. سماعه می گوید من عرض کردم غیر از آنچه شما به ما یاد داده اید، نمیدانیم. پس از این بود که امام صادق (ع) ۷۵ شاخص برای عقل و ۷۵ شاخص برای جهل ذکر کرد. بدیهی است که شاخص های جهل ضد شاخص های عقل است. مطالعه این حدیث ما را با شاخص های امنیت ، یعنی جنود عقل و شاخص های ناامنی، یعنی جنود جهل آشنا می کند. نتیجه صورت بندی دو جامعه امن و ناامن است.
هفتاد و پنج لشکر عقل قرار است: خیر ، ایمان، تصدیق حق، امیدوارى ، دادگرى ، خشنودى ، سپاسگزارى ، چشم داشت رحمت خدا و ،توکل و اعتماد بخدا ، نرم دلى ، مهربانى ، دانش و فهم ، شعور ، ، پارسائى ، خوشرفتارى ، پروا داشتن ،فروتنى ، آرامى ،خردمندى ، کم گوئى، تسلیم حق شدن ، شکیبائى ، چشمپوشى، قناعت ، تشریک مساعى ، دوستى ،وفای به عهد و پیمان ، فرمانبرى ، سلامت ، دوستى ، راستگوئى ، امانت ،پاکدلى ، چالاکى ، زیرکى ،مدارا و رازدارى ، یک روئى، پردهپوشى ، نمازگزاردن ، روزه گرفتن ، جهاد کردن ، حج گزاردن ، سخن نگهدارى ، نیکى به پدر و مادر ، با حقیقت بودن ، خودپوشى ، تقیه ، انصاف ، خودآرائى براى شوهر ، پاکیزگى ، حیا و آزرم ، میانه روى ، آسودگى ، آسانگیرى ، ، اعتدال ، سنگینى و متانت ، سعادت ، توبه ، طلب آمرزش ، دقت و مراقبت ، خرمى و شادابى ، خوشدلى ، مأنوس شدن ، سخاوت و ….(۲)
در پایان امام صادق علیه السلام فرمود تمام این صفات هفتاد و پنجگانه، که لشکریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنى که خدا دلش را به ایمان آزموده باشد، جمع نشود. اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند و باید تلاش کنند تا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش بدست نیاید.
علت فاعلی امنیت از دیدگاه امام خمینی
علت فاعلی دو بخش می شود. بخشی از علت فاعلی افراد هستند که در نقش کارگزاران سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و قضایی انجام وظیفه می کنند و بخش دوم نهادها و سازمان هایی هستند که برای تولید امنیت و یا حفاظت از امنیت تولید شده فعالیت می کنند.
امام خمینی، باتوجه به دیدگاهی که در بحث توحید، در حوزه توحید افعالی دارد، یگانه علت موثر در وجود را خداوند تبارک و تعالی می دانند. به نظر ایشان انسان مومن نظام وجود را صورت فاعلیّت حق تعالى مىبیند و لا مُؤَثِّرَ فی الوُجُود را یا از روی برهان یا از روی عین یافته، با چشم بصیرت و قلب نورانى حصر استعانت را نیز حصر حقیقى می داند و کمک دیگر موجودات را صورت کمک حضرت حق می داند. ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَسْتَعین نیز از متفرّعات الحمد للَّه است، که اشاره به توحید حقیقى است. و کسى که حقیقت توحید در قلب او جلوه ننموده و قلب را از مطلق شرک پاک ننموده، ایّاک نَعْبد او حقیقت ندارد، و حصر عبادت و استعانت را به حق نتواند نمود، و خدابین و خداخواه نخواهد بود. و چون توحید در قلب جلوه نمود، به اندازه جلوه آن، از موجودات منصرف و به عزّ قدس حقّ متعلّق شود تا آنجا که مشاهده کند که به اسم اللَّه ایاک نعبد و ایاک نستعین واقع شود.( آداب الصلوه، ص: ۲۷۸)
بر این اساس تا خدا نخواهد هیچ امنیتی به تهدید و برعکس تبدیل نخواهد شد. لذا سر رشته تمامی امور به دست خداست . «فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَ لکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَ ما رَمَیْتَ إِذْ رَمَیْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ رَمى وَ لِیُبْلِیَ الْمُؤْمِنِینَ مِنْهُ بَلاءً حَسَناً إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ . شما (با نیروى خود)، آنان (کفّار) را نکشتید، بلکه خداوند (با امدادهاى غیبى) آنها را به قتل رساند. (اى پیامبر!) آن گاه که تیر افکندى، تو نیفکندى، بلکه خدا افکند (تا کافران را مرعوب کند) و تا مؤمنان را از سوى خویش به آزمونى نیکو بیازماید، زیرا خداوند، بسیار شنوا و داناست.»(انفال، ایه ۱۷). انسان و طبیعت ظرف تجلی قدرت الهی هستند. بنابراین کاری بی اذن خدا نمی کنند. البته انسان در محدوده اراده و اختیاری که خدا داده است، می تواند مسیر خیر و شر را انتخاب کند. اما همین نیز در چارچوب اراده الهی است. خداوند متعال با تعیین عناصر و عوامل هدایت و ضلالت وضعیت و شرایط امنیت و ناامنی را برای انسان تبیین کرده است. علاوه بر این رهبران الهی نیز آمده اند به انسان کمک کنند تا به امنیت واقعی برسد. از این رو تنها کسانی می توانند به تولید امنیت واقعی بپردازند که از صفات و شرایط الهی برخوردار باشند. انبیای الهی، ائمه معصومین (ع)، فقهای جامع الشرایط و مومنان آراسته به جنود عقل و صفات متقین از زمره این کارگزاران هستند. در حدیثی از امام علی (ع) آمده است که
« مَنِ اسْتَحْکَمَتْ لِی فِیهِ خَصْلَهٌ مِنْ خِصَالِ الْخَیْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَیْهَا وَ اغْتَفَرْتُ فَقْدَ مَا سِوَاهَا وَ لَا أَغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لَا دِینٍ لِأَنَّ مُفَارَقَهَ الدِّینِ مُفَارَقَهُ الْأَمْنِ فَلَا یَتَهَنَّأُ بِحَیَاهٍ مَعَ مَخَافَهٍ وَ فَقْدُ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَیَاهِ وَ لَا یُقَاسُ إِلَّا بِالْأَمْوَات . کسی را که آگاه شوم بر یکى از صفات خوب استواراست، بپذیرم و از نداشتن صفات دیگرش بگذرم ولى از نداشتن عقل و دین چشم نمی پوشم زیرا جدائى از دین جدائى از امنیت است و زندگى با هراس گوارا نباشد و فقدان عقل فقدان زندگى است زیرا بىخردان با مردگان مقایسه شوند و بس.»( الکافی، ج۱، کتاب العقل و الجهل، ص : ۲۸- ۲۷)
از این رو است که امام خمینی در مورد افرادی که در مناصب مختلف به کار گمارده می شوند شرایط ویژه ای را لازم می داند. اما نسبت به نهادها و ساختارهایشان بهره گیری از تجارب بشری را لازم می دانند. در واقع اگر تجارب بشری وجود سازمان هایی نظیر ارتش و اطلاعات و پلیس را برای تامین امنیت لازم می داند، پس باید از آنها بهره گرفت. دین فقط در مورد اصول کلی حاکم بر این سازمان ها و شرایط نیروهایی که در این سازمانها بکار گرفته می شوند نظر دارد.
اجمالا در دیدگاه امام خمینی کارگزاران امنیتی از این قرارند: ۱-عوامل ماورایی از قبیل خدا و فرشتگان ، ۲-عوامل انسانی ، یعنی رهبران الهی (نبی ،امام و فقیه )، نخبگان (فکری و ابزاری ) و مردم . ۳-عوامل سازمانی و کارگزاران ناامنی از این قرارند: ۱-عوامل ماورایی مثل ابلیس ، ۲- عوامل انسانی از قبیل رهبران طاغوتی، نخبگان (فکری و ابزاری ) وابسته به آن و مردم پیرو هوی و هوس و ۳- عوامل سازمانی مثل دولت های فرعونی. تفصیل این بحث در مقاله دیگری باید دنبال شود.
علت غایی امنیت از دیدگاه امام خمینی
مرجع امنیت یک بحث است و علت غایی امنیت بحثی دیگر. مرجع امنیت از نظر امام خمینی متناسب با نوع امنیت متفاوت است. مرجع امنیت اقتصادی، حفاظت از مالکیت است. مرجع امنیت سیاسی، حفاظت از آزادی و حقوق سیاسی شهروندان و جلوگیری از دیکتاتوری و استبداد است. مرجع امنیت قضایی حفاظت از عدالت است. مرجع امنیت فرهنگی حفاظت از ارزشهای اسلامی است. اما پرسش مهمتر این است که هدف از اینها چیست؟ این پرسش همان است که با عنوان علت غایی مطرح می شود. درواقع اگر اسلام نظام سیاسی اسلامی بر حفاظت از جان، مال، عقل، نسل، خانواده، حق الناس، حق الله، عدالت و ارزشهای دینی تاکید دارند، برای چیست؟ تمام این تلاش های امنیتی برای این است که زمینه کمال انسان، از طریق عبودیت، برای قرب الهی فراهم شود که فرمود «من جن و انس را نیافریدم جز براى این که عبادتم کنند.وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ.»(ذاریات، آیه ۵۶). این مبحث باید در مقاله دیگری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.
.
جمع بندی
از نگاه این قلم تمام مکاتب امنیتی در دو الگو قابل طبقه بندی هستند:متعالیه و متدانیه. مکتب امنیت متعالیه مکتبی است که به بقای ابدی انسان می اندیشد. مکتب امنیت متدانیه فقط بقای دنیوی را در کانون توجه خود دارد. از آنچه گفته شد، به این نتیجه می رسیم که مکتب امنیتی امام خمینی، که از آن با عنوان مکتب امنیت متعالیه یاد کردیم، ابعاد مختلفی دارد. یکی از این ابعاد، که در مقاله حاضر مورد بحث و بررسی قرار گرفت، فلسفه امنیت است. فلسفه امنیت متعالیه در محورهای چهارگانه ذیل با الگوی امنیت متدانیه متفاوت است:
۱٫علت مادی امنیت: در دو مکتب مورد نظر، مواد تأمین کننده امنیت در بخش نرم افزاری متفاوت هستند. زیرا قرآن و سنت از مواد اصلی مکتب امنیت متعالیه امام خمینی هستند، درحالی که در مکتب امنیت، نه تنها، متدانیه مورد توجه نیستند، بلکه در برخی موارد عمل به ضد دستورالعمل های دینی مورد تأکید است. اما به لحاظ سخت افزاری هر دو مکتب مشترک هستند. چون معرفت تجربی در هر دو مکتب به رسمیت شناخته می شود. از این رو مکتب امنیتی متدانیه از نظر طرفداران مکتب امنیتی متعالیه، بلحاظ معرفتی، ناقص است.
۲٫ علت صوری امنیت: در انواع و سطوح امنیت، هرچند بلحاظ صوری هر دو مشابهند، یعنی هر دو مکتب از مشتتقاتی نظیر امنیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … سخن می گویند، اما تعریف هر کدام از این دو مکتب نسبت به این مشتقات و انواع متفاوت است.
۳٫ علت فاعلی امنیت: در این بخش تفاوت ها بسیار زیاد است. می توانیم بگوییم در مکتب رو در روی یکدیگر قرار دارند.
۴٫ علت غایی امنیت: در این بخش نیز تفاوت دو مکتب بسیار زیاد است. درحالی که علت غایی امنیت متعالیه قرب به خداست. در نظریه های مختلف مکتب امنیت متدانیه یا اساسا از غایت صحبت نمی شود و فقط بحث مرجع امنیت مطرح است و یا اگر هم مطرح می شود غایات صرفا دنیوی است.
یادداشت ها
۱- متن فرمایش امام خمینی در باره انسان و قوایش چنین است:
« بدان که انسان را از اول نَشْوِ طبیعى پس از قوه عاقله، سه قوه ملازم است: یکى قوه واهمه که آن را «قوه شیطنت» گوئیم، و این قوه در بچّه کوچک از اول امر موجود است و به آن دروغ گوید و خدعه کند و مکر و حیلت نماید. دوم قوه غضبیّه که آن را «نفس سَبُعى» گویند، و آن براى رفع مضارّ و دفع موانع از استفادات است. سوم قوه شهویّه که آن را «نفس بهیمى» گویند و آن مبدأ شهوات و جلب منافع و مستلذّات در مأکل و مشرب و منکح است. و این سه قوه به حسب سنین عمر متفاوت شوند، و هر چه انسان رشد طبیعى کند، این سه قوه در او کاملتر گردد و ترقیات روزافزون کند. و ممکن است در انسان هر یک از این سه قوه در حد کمال رسد بطورى که هیچ یک بر دیگرى غلبه نکند، و ممکن است یکى از آنها بر دو دیگر غلبه کند، و ممکن است دو تاى از آنها بر دیگرى غالب شود. از این جهت، اصول ممسوخات ملکوتیه به هفت صورت بالغ شود: یکى صورت بهیمى. اگر صورت باطن نفس متصور به صورت بهیمى باشد، و نفس بهیمى غالب شود، پس انسان در صورت ملکوتى غیبىِ آخرتى به شکل یکى از بهائم مناسبه در آید؛ چون گاو و خر و امثال آن. و چون آخِر فعلیت انسان سبعى باشد- یعنى، نفس سبعى غالب گردد-، صورت غیبى ملکوتى به شکل یکى از سباع شود؛ چون پلنگ و گرگ و امثال آن. و چون قوه شیطنت بر سایر قوا غلبه کند و فعلیت شیطانیّه آخرین فعلیات باشد، باطن ملکوتى به صورت یکى از شیاطین باشد. و این، اصل اصول مسخ ملکوتى است. و از ازدواج دو از این سه نیز، سه صورت حاصل شود: گاوْ پلنگ، گاوْ شیطان و پلنگْ شیطان. و از ازدواج هر سه، یک صورت مخلوطه مزدوجه حاصل آید؛ چون «گاوْ شیطان پلنگ».( امام خمینی، ۱۳۷۸، ص: ۱۵۰)
۲- متن حدیث و ترجمه فارسی آن بطور کامل چنین است:
عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ حَدِیدٍ عَنْ سَمَاعَهَ بْنِ مِهْرَانَ
قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع وَ عِنْدَهُ جَمَاعَهٌ مِنْ مَوَالِیهِ فَجَرَى ذِکْرُ الْعَقْلِ وَ الْجَهْلِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع اعْرِفُوا الْعَقْلَ وَ جُنْدَهُ وَ الْجَهْلَ وَ جُنْدَهُ تَهْتَدُوا قَالَ سَمَاعَهُ فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ لَا نَعْرِفُ إِلَّا مَا عَرَّفْتَنَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَلَقَ الْعَقْلَ وَ هُوَ أَوَّلُ خَلْقٍ مِنَ الرُّوحَانِیِّینَ عَنْ یَمِینِ الْعَرْشِ مِنْ نُورِهِ فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَأَقْبَلَ فَقَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى خَلَقْتُکَ خَلْقاً عَظِیماً وَ کَرَّمْتُکَ عَلَى جَمِیعِ خَلْقِی قَالَ ثُمَّ خَلَقَ الْجَهْلَ مِنَ الْبَحْرِ الْأُجَاجِ ظُلْمَانِیّاً فَقَالَ لَهُ أَدْبِرْ فَأَدْبَرَ ثُمَّ قَالَ لَهُ أَقْبِلْ فَلَمْ یُقْبِلْ فَقَالَ لَهُ اسْتَکْبَرْتَ فَلَعَنَهُ ثُمَّ جَعَلَ لِلْعَقْلِ خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ جُنْداً فَلَمَّا رَأَى الْجَهْلُ مَا أَکْرَمَ اللَّهُ بِهِ الْعَقْلَ وَ مَا أَعْطَاهُ أَضْمَرَ لَهُ الْعَدَاوَهَ فَقَالَ الْجَهْلُ یَا رَبِّ هَذَا خَلْقٌ مِثْلِی خَلَقْتَهُ وَ کَرَّمْتَهُ وَ قَوَّیْتَهُ وَ أَنَا ضِدُّهُ وَ لَا قُوَّهَ لِی بِهِ فَأَعْطِنِی مِنَ الْجُنْدِ مِثْلَ مَا أَعْطَیْتَهُ فَقَالَ نَعَمْ فَإِنْ عَصَیْتَ بَعْدَ ذَلِکَ أَخْرَجْتُکَ وَ جُنْدَکَ مِنْ رَحْمَتِی قَالَ قَدْ رَضِیتُ فَأَعْطَاهُ خَمْسَهً وَ سَبْعِینَ جُنْداً فَکَانَ مِمَّا أَعْطَى الْعَقْلَ مِنَ الْخَمْسَهِ وَ السَّبْعِینَ الْجُنْدَ
الْخَیْرُ وَ هُوَ وَزِیرُ الْعَقْلِ وَ جَعَلَ ضِدَّهُ الشَّرَّ وَ هُوَ وَزِیرُ الْجَهْلِ وَ الْإِیمَانُ وَ ضِدَّهُ الْکُفْرَ- وَ التَّصْدِیقُ وَ ضِدَّهُ الْجُحُودَ وَ الرَّجَاءُ وَ ضِدَّهُ الْقُنُوطَ وَ الْعَدْلُ وَ ضِدَّهُ الْجَوْرَ وَ الرِّضَا وَ ضِدَّهُ السُّخْطَ وَ الشُّکْرُ وَ ضِدَّهُ الْکُفْرَانَ وَ الطَّمَعُ وَ ضِدَّهُ الْیَأْسَ وَ التَّوَکُّلُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ وَ الرَّأْفَهُ وَ ضِدَّهَا الْقَسْوَهَ وَ الرَّحْمَهُ وَ ضِدَّهَا الْغَضَبَ وَ الْعِلْمُ وَ ضِدَّهُ الْجَهْلَ وَ الْفَهْمُ وَ ضِدَّهُ الْحُمْقَ وَ الْعِفَّهُ وَ ضِدَّهَا التَّهَتُّکَ وَ الزُّهْدُ وَ ضِدَّهُ الرَّغْبَهَ وَ الرِّفْقُ وَ ضِدَّهُ الْخُرْقَ وَ الرَّهْبَهُ وَ ضِدَّهُ الْجُرْأَهَ وَ التَّوَاضُعُ وَ ضِدَّهُ الْکِبْرَ وَ التُّؤَدَهُ وَ ضِدَّهَا التَّسَرُّعَ وَ الْحِلْمُ وَ ضِدَّهَا السَّفَهَ-
وَ الصَّمْتُ وَ ضِدَّهُ الْهَذَرَ وَ الِاسْتِسْلَامُ وَ ضِدَّهُ الِاسْتِکْبَارَ وَ التَّسْلِیمُ وَ ضِدَّهُ الشَّکَّ وَ الصَّبْرُ وَ ضِدَّهُ الْجَزَعَ وَ الصَّفْحُ وَ ضِدَّهُ الِانْتِقَامَ وَ الْغِنَى وَ ضِدَّهُ الْفَقْرَ وَ التَّذَکُّرُ وَ ضِدَّهُ السَّهْوَ وَ الْحِفْظُ وَ ضِدَّهُ النِّسْیَانَ وَ التَّعَطُّفُ وَ ضِدَّهُ الْقَطِیعَهَ وَ الْقُنُوعُ وَ ضِدَّهُ الْحِرْصَ وَ الْمُؤَاسَاهُ وَ ضِدَّهَا الْمَنْعَ وَ الْمَوَدَّهُ وَ ضِدَّهَا الْعَدَاوَهَ وَ الْوَفَاءُ وَ ضِدَّهُ الْغَدْرَ وَ الطَّاعَهُ وَ ضِدَّهَا الْمَعْصِیَهَ وَ الْخُضُوعُ وَ ضِدَّهُ التَّطَاوُلَ وَ السَّلَامَهُ وَ ضِدَّهَا الْبَلَاءَ وَ الْحُبُّ وَ ضِدَّهُ الْبُغْضَ وَ الصِّدْقُ وَ ضِدَّهُ الْکَذِبَ وَ الْحَقُّ وَ ضِدَّهُ الْبَاطِلَ وَ الْأَمَانَهُ وَ ضِدَّهَا الْخِیَانَهَ وَ الْإِخْلَاصُ وَ ضِدَّهُ الشَّوْبَ وَ الشَّهَامَهُ وَ ضِدَّهَا الْبَلَادَهَ وَ الْفَهْمُ وَ ضِدَّهُ الْغَبَاوَهَ وَ الْمَعْرِفَهُ وَ ضِدَّهَا الْإِنْکَارَ وَ الْمُدَارَاهُ وَ ضِدَّهَا الْمُکَاشَفَهَ وَ سَلَامَهُ الْغَیْبِ وَ ضِدَّهَا الْمُمَاکَرَهَ وَ الْکِتْمَانُ وَ ضِدَّهُ الْإِفْشَاءَ وَ الصَّلَاهُ وَ ضِدَّهَا الْإِضَاعَهَ وَ الصَّوْمُ وَ ضِدَّهُ الْإِفْطَارَ وَ الْجِهَادُ وَ ضِدَّهُ النُّکُولَ وَ الْحَجُّ وَ ضِدَّهُ نَبْذَ الْمِیثَاقِ وَ صَوْنُ الْحَدِیثِ وَ ضِدَّهُ النَّمِیمَهَ وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ ضِدَّهُ الْعُقُوقَ وَ الْحَقِیقَهُ وَ ضِدَّهَا الرِّیَاءَ وَ الْمَعْرُوفُ وَ ضِدَّهُ الْمُنْکَرَ وَ السَّتْرُ وَ ضِدَّهُ التَّبَرُّجَ وَ التَّقِیَّهُ وَ ضِدَّهَا الْإِذَاعَهَ وَ الْإِنْصَافُ وَ ضِدَّهُ الْحَمِیَّهَ وَ التَّهْیِئَهُ وَ ضِدَّهَا الْبَغْیَ وَ النَّظَافَهُ وَ ضِدَّهَا الْقَذَرَ وَ الْحَیَاءُ وَ ضِدَّهَا الْجَلَعَ وَ الْقَصْدُ وَ ضِدَّهُ الْعُدْوَانَ وَ الرَّاحَهُ وَ ضِدَّهَا التَّعَبَ وَ السُّهُولَهُ وَ ضِدَّهَا الصُّعُوبَهَ وَ الْبَرَکَهُ وَ ضِدَّهَا الْمَحْقَ وَ الْعَافِیَهُ وَ ضِدَّهَا الْبَلَاءَ وَ الْقَوَامُ وَ ضِدَّهُ الْمُکَاثَرَهَ وَ الْحِکْمَهُ وَ ضِدَّهَا الْهَوَاءَ وَ الْوَقَارُ وَ ضِدَّهُ الْخِفَّهَ وَ السَّعَادَهُ وَ ضِدَّهَا الشَّقَاوَهَ وَ التَّوْبَهُ وَ ضِدَّهَا الْإِصْرَارَ
وَ الِاسْتِغْفَارُ وَ ضِدَّهُ الِاغْتِرَارَ وَ الْمُحَافَظَهُ وَ ضِدَّهَا التَّهَاوُنَ وَ الدُّعَاءُ وَ ضِدَّهُ الِاسْتِنْکَافَ وَ النَّشَاطُ وَ ضِدَّهُ الْکَسَلَ وَ الْفَرَحُ وَ ضِدَّهُ الْحَزَنَ وَ الْأُلْفَهُ وَ ضِدَّهَا الْفُرْقَهَ وَ السَّخَاءُ وَ ضِدَّهُ الْبُخْلَ فَلَا تَجْتَمِعُ هَذِهِ الْخِصَالُ کُلُّهَا مِنْ أَجْنَادِ الْعَقْلِ إِلَّا فِی نَبِیٍّ أَوْ وَصِیِّ نَبِیٍّ أَوْ مُؤْمِنٍ قَدِ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ وَ أَمَّا سَائِرُ ذَلِکَ مِنْ مَوَالِینَا فَإِنَّ أَحَدَهُمْ لَا یَخْلُو مِنْ أَنْ یَکُونَ فِیهِ بَعْضُ هَذِهِ الْجُنُودِ حَتَّى یَسْتَکْمِلَ وَ یَنْقَى مِنْ جُنُودِ الْجَهْلِ فَعِنْدَ ذَلِکَ یَکُونُ فِی الدَّرَجَهِ الْعُلْیَا مَعَ الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ وَ إِنَّمَا یُدْرَکُ ذَلِکَ بِمَعْرِفَهِ الْعَقْلِ وَ جُنُودِهِ وَ بِمُجَانَبَهِ الْجَهْلِ وَ جُنُودِهِ وَفَّقَنَا اللَّهُ وَ إِیَّاکُمْ لِطَاعَتِهِ وَ مَرْضَاتِه.
سماعه گوید خدمت حضرت صادق علیه السّلام بودم و جمعى از دوستانش هم حضور داشتند که ذکر عقل و جهل بمیان آمد حضرت فرمود: عقل و لشکرش و جهل و لشکرش را بشناسید، سماعه گوید من عرض کردم قربانت گردم غیر از آنچه شما بما فهمانیدهاید نمیدانیم. حضرت فرمود خداى عز و جل عقل را از نور خویش و از طرف راست عرش آفرید و آن مخلوق اول از روحانیین است (۱) پس بدو فرمود پس رو او پس رفت سپس فرمود پیش آى پیش آمد خداى تبارک و تعالى فرمود: ترا با عظمت آفریدم و بر تمام آفریدگانم شرافت بخشیدم سپس جهل را تاریک و از دریاى شور و تلخ آفرید باو فرمود پس رو پس رفت فرمود پیش بیا پیش نیامد فرمود: گردنکشى کردى؟ او را از رحمت خود دور ساخت سپس براى عقل هفتاد و پنج لشکر قرار داد. چون جهل مکرمت و عطاء. خدا را نسبت بعقل دید دشمنى او را در دل گرفت و عرض کرد پروردگارا این هم مخلوقى است مانند من. او را آفریدى و گرامیش داشتى و تقویتش نمودى من ضد او هستم و براو توانائى ندارم آنچه از لشکر باو دادى بمن هم عطا کن فرمود بلى میدهم ولى اگر بعد از آن نافرمانى کردى ترا و لشکر ترا از رحمت خود بیرون میکنم عرض کرد خشنود شدم پس هفتاد و پنج لشکر باو عطا کرد. و هفتاد و پنج لشکرى که بعقل عنایت کرد (و نیز هفتاد و پنج لشکر جهل) بدین قرار است:
نیکى و آن وزیر عقل است و ضد او را بدى قرارداد، که آن وزیر جهل است؛ و ایمان و ضد آن کفر؛ و تصدیق حق و ضد آن انکار حق؛ و امیدوارى و ضد آن نومیدى؛ و دادگرى و ضد آن ستم؛ و خشنودى و ضد آن قهر و خشم؛ و سپاسگزارى و ضد آن ناسپاسى؛ و چشم داشت رحمت خدا و ضد آن یأس از رحمتش؛ و توکل و اعتماد بخدا و ضد آن حرص و آز؛ و نرم دلى و ضد آن سخت دلى؛ و مهربانى و ضد آن کینهتوزى؛ و دانش و فهم و ضد آن نادانى؛ و شعور و ضد آن حماقت؛ و پاکدامنى و ضد آن بىباکى و رسوائى؛
و پارسائى و ضد آن دنیاپرستى؛ و خوشرفتارى و ضد آن بدرفتارى؛ پروا داشتن و ضد آن گستاخى؛ و فروتنى و ضد آن خودپسندى؛ و آرامى و ضد آن شتابزدگى؛ و خردمندى و ضد آن بیخردى؛ و خاموشى و ضد آن پرگوئى؛ و رام بودن و ضد آن گردنکشى؛ و تسلیم حق شدن و ضد آن تردید کردن؛ و شکیبائى و ضد آن بیتابى؛ و چشمپوشى و ضد آن انتقامجوئى؛ و بىنیازى و ضد آن نیازمندى؛ و بیاد داشتن و ضد آن بىخبر بودن؛ و در خاطر نگهداشتن و ضد آن فراموشى؛ و مهرورزى و ضد آن دورى و کنارهگیرى؛ و قناعت و ضد آن حرص و آز؛ و تشریک مساعى و ضد آن دریغ و خوددارى؛ و دوستى و ضد آن دشمنى؛ و پیمان دارى و ضد آن پیمانشکنى؛ و فرمانبرى و ضد آن نافرمانى؛ سرفرودى و ضد آن بلندى جستن؛ و سلامت و ضد آن مبتلا بودن؛ و دوستى و ضد آن تنفر و انزجار؛ و راستگوئى و ضد آن دروغگوئى؛ و حق و درستى و ضد آن باطل و نادرستى؛ و امانت و ضد آن خیانت؛ و پاکدلى و ضد آن ناپاکدلى؛ و چالاکى و ضد آن سستى؛ و زیرکى و ضد آن کودنى؛ و شناسائى و ضد آن ناشناسائى؛ و مدارا و رازدارى و ضد آن راز فاش کردن؛ و یک روئى و ضد آن دغلى؛ و پردهپوشى و ضد آن فاش کردن؛ و نمازگزاردن و ضد آن تباه کردن نماز؛ و روزه گرفتن و ضد آن روزه خوردن؛ و جهاد کردن و ضد آن فرار از جهاد؛ و حج گزاردن و ضد آن پیمان حج شکستن و سخن نگهدارى و ضد آن سخن چینى؛ و نیکى بپدر و مادر و ضد آن نافرمانى پدر و مادر؛ و با حقیقت بودن و ضد آن ریاکارى؛ و نیکى و شایستگى و ضد آن زشتى و ناشایستگى؛ و خودپوشى و ضد آن خود آرائى؛
و تقیه و ضد آن بىپروائى؛ و انصاف و ضد آن جانبدارى باطل؛ و خودآرائى براى شوهر و ضد آن زنادادن؛ و پاکیزگى و ضد آن پلیدى؛ و حیا و آزرم و ضد آن بىحیائى؛ و میانه روى و ضد آن تجاوز از حد؛ و آسودگى و ضد آن خود را برنج انداختن؛ و آسانگیرى و ضد آن سختگیرى؛ و برکت داشتن و ضد آن بىبرکتى؛ و تندرستى و ضد آن گرفتارى؛ و اعتدال و ضد آن افزونطلبى؛ و موافقت با حق و ضد آن پیروى از هوس؛ و سنگینى و متانت و ضد آن سبکى و جلفى؛ و سعادت و ضد آن شقاوت؛ و توبه و ضد آن اصرار بر گناه؛ و طلب آمرزش و ضد آن بیهوده طمع بستن؛ و دقت و مراقبت و ضد آن سهل انگارى؛ دعا کردن و ضد آن سرباز زدن؛ و خرمى و شادابى و ضد آن سستى و کسالت؛ و خوشدلى و ضد آن اندوهگینى؛ مأنوس شدن و ضد آن کناره گرفتن؛ و سخاوت و ضد آن بخیل بودن.
پس تمام این صفات (هفتاد و پنجگانه) که لشکریان عقلند جز در پیغمبر و جانشین او و مؤمنى که خدا دلش را بایمان آزموده جمع نشود اما دوستان دیگر ما برخى از اینها را دارند تا متدرجا همه را دریابند و از لشکریان جهل پاک شوند آنگاه با پیغمبران و اوصیاءشان در مقام اعلى همراه شوند و این سعادت جز با شناختن عقل و لشکریانش و دورى از جهل و لشکریانش بدست نیاید خدا ما و شما را بفرمانبرى و طلب ثوابش موفق دارد.
فهرست منابع
قرآن کریم
آئین انقلاب اسلامی: گزیده ای از اندیشه و آراء امام خمینی، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی ، ۱۳۷۳.
امام خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، شرح حدیث جنود عقل و جهل ، تهران،: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۸.
امام خمینی، روحالله، رهبر انقلاب و بنیاگذار جمهوری اسلامی ایران، شرح چهل حدیث، تهران،: مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ۱۳۷۷.
امام خمینی، نرم افزار مجموعه آثار امام خمینی، قم، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی و مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، بی تا. مباحث صحیفه امام را از همین نرم افزار استفاده کرده ایم.
خواجه عبدالله انصارى، منازل السائرین، تصحیح: محمد خواجوى، تهران، دار العلم ، ۱۴۱۷ ه ق.
ثقه الاسلام کلینى، الکافی، ۸ جلد، تهران، دار الکتب الإسلامیه ۱۳۶۵ هجرى شمسى.
مصباح، محمد تقی، آموزش فلسفه، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی، ۱۳۶۶٫
افتخاری، اصغر، انتظام ملی، جامعهشناسی سیاسی نظم از دیدگاه امام خمینی، تهران: سازمان عقیدتی سیاسی نیروی انتظامی، ۱۳۷۹.
اسلامی، علیرضا،جنگ تحمیلی از دیدگاه امام خمینی قدس سره با رویکرد امنیت اجتماعی شده،تهران: اسلامی،۱۳۸۸.
لکزایی، شریف، مناسبات آزادی و امنیت از دیدگاه امام خمینی (ره)، علوم سیاسی ،ش ۳۴ ، تابستان ۱۳۸۵ : ص ۱۳۱ – ۱۵۲
عطارزاده، مجتبی، امنیتمداری در رویکرد سیاست خارجی امام خمینی( ره )، دانش سیاسی ،ش ۸ ، پاییز و زمستان ۱۳۸۷ : ص ۹۳ – ۱۲۸
کریمی (مله)، علی، تاملی معرفتشناسانه در مساله امنیت ملی از نگاه امام خمینی (ره)، فصلنامه مطالعات راهبردی، ش ۲۶، (زمستان ۱۳۸۳): ص ۶۹۷ ـ ۷۱۸.
[۱] . عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع) www.lakzaee.ir / nlakzaee@Gmail.com
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰