شکل گیری نیروی مقاومت در عراق و سوریه/ گام بعدی داعش کجاست؟/ شیعیان تکفیری چگونه در پازل صهیونیسم بازی می کنند؟
دولت اسلامی عراق و شام(داعش) یک گروه تروریستی تکفیری فعال در عراق و سوریه است که خود را کشوری مستقل دانسته و بخشهایی از شمال سوریه و عراق را به تصرف خود در آورده است. داعش بهقدری تندرو و متعصب است که با گروههای سلفی دیگر همانند جبهه النصره نیز درگیر جنگ شده است؛ این […]
دولت اسلامی عراق و شام(داعش) یک گروه تروریستی تکفیری فعال در عراق و سوریه است که خود را کشوری مستقل دانسته و بخشهایی از شمال سوریه و عراق را به تصرف خود در آورده است.
داعش بهقدری تندرو و متعصب است که با گروههای سلفی دیگر همانند جبهه النصره نیز درگیر جنگ شده است؛ این گروه تروریستی پس از تحمیل شکستهای متعدد در سوریه به عراق حمله کرد.
هیچ تردیدی نیست که این گروه تروریستی با حمایت مالی عربستان سعودی، ترکیه، قطر و با حمایتهای تسلیحاتی آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی به کشورهای عراق و سوریه حمله کرده و در عراق نیز از حمایتهای همه جانبه رژیم بعث بهره میبرد.
یکی از فرماندهان بعثی تکریتی که در روزهای اخیر در شمال سامرا دستگیر شده، اعترافات تکاندهندهای درباره تروریستهای بعثی بر زبان آورده است، وی گفته است افرادی که به داعش موسوم هستند، هماکنون نقش فداییان صدام را برای فرمانده لشگر سابق صدام بازی میکنند.
هر چند گروه تروریستی تکفیری داعش به عنوان خطری بالفعل برای منطقه، جهان اسلام و بالقوه برای جهان به شمار میآید ولی با این وجود مدعیان حقوق بشر به ویژه سازمان ملل در برابر این جنایتها سکوت کرده و در اقدامی تأمل برانگیز حتی نام این گروه تروریستی را نیز در فهرست گروههای تروریستی قرار نداده است.
در بحبوحه حمله گروهک تروریستی داعش به عراق بر آن شدیم تا مصاحبهای با حجتالاسلام والمسلمین مهدی طائب، رییس قرارگاه عمار و کارشناس مسائل سیاسی برای آگاهی از چگونگی شکلگیری، فعالیتهای این گروهک تروریستی و رابطه آن با اقدامات برخی جریانهای مشکوک داخلی داشته باشیم.
درباره چگونگی شکل گیری داعش و چرایی رفتن آنها از سوریه به عراق توضیح دهید؟
تردیدی نیست که پیدایش انقلاب اسلامی منافع استکبار و صهیونیستها را هدف قرار داد، امام راحل با شعار «اسرائیل باید از صفحه روزگار محو شود، آمریکا شیطان بزرگ است و نجات مستضعفین از یوق استعمار» حرکت خویش را شروع کردند، ملت بیدار و مسلمانان ایران نیز به ندای ایشان لبیک گفته و به میدان آمدند.
این بیداری در ایران با شعار امام(ره) که فرمودند «ما انقلابمان را به جهان صادر میکنیم» همراه بود، یعنی بیداری که در اینجا حاصل شده است به جهان صادر کرده و ملتها را بیدار میکنیم، در نتیجه این بیداری نیز منافع استکبار به خطر خواهد افتاد و نتیجه کار از بین رفتن اسرائیل است.
مجموع این اقدامات استکبار و صهیونیستها را وارد یک هراس بزرگ کرد، اینها(مستکبران) نیز اقدامهای عملیاتی خود همانند ترور، تحریم و جنگ را از همان ابتدا شروع کردند، ولی به هر میزان روی زمین جلو آمدند متوجه شدند نیرویشان در مقابله با این حرکت ناتوان است و به هر میزان روی زمین عملیات انجام میدهند این ساحل بیداری گسترش پیدا کرده و به جلو میرود، در نتیجه به فکر این افتادند که برای مقابله با این سیل حرکت انقلاب اسلامی و جریان بیداری یک سد و مانعی که توان مقابله با آن داشته باشد به وجود آورند.
مطالعات آنها نشان داد اگر بتوانند در جهان اسلام از اختلافات فرقهای استفاده کرده و یک نوع درگیری داخلی میان مسلمانان ایجاد کنند میتوانند این حرکت را دچار توقف کنند، این اختلافات قومی، مذهبی همانند خلق کرد، خلق عرب، خلق ترکمن در داخل ایران نیز وجود داشت، ولی جریان بیداری و روح استکبار ستیزی به قدری در کشور قوی بود که به هر میزان به این اختلافات قومی و مذهبی دامن زدند جواب نگرفتند.
وقتی اختلافات مذهبی در ایران پا نگرفته و نتیجه به دست نیامد استکبار پا به فرار گذاشت و دست به یک بازی خطرناکی زد و آن اینکه در دنیا از نبرد شیعه و سنی استفاده کنند.
تردیدی نیست که تعلمیات دینی میان شیعه و سنی در ذات خود قرآن و سنت است، شیعه تعلیمات اهلبیت(ع) را دارد که این بزرگوارن نیز توضیح دهندگان سنت پیامبر(ص) هستند، حرف دیگری زده نمیشود، از اینرو ذات تعالیم میان سنی و شیعه یکی است.
ما اگر مطالب قرآن و سنت را که خمیر مایه حوزههای علمیهمان است توضیح دهیم، نتیجه خروجی حوزههای علمیه مبلغان اسلام در جهان شیعه و اهل سنت میشوند، مبارزه با کفر، شرک و صهیونیستها ذات قرآن را تشکیل میدهد، از اینرو وقتی در حوزههای علمیه شیعه و سنی قرآن و سنت مورد ترویج و تبلیغ باشد خروجی اینها مبارزه با کفر، شرک و در رأس آن مبارزه با صهیونیسم خواهد بود.
آقای کسینجر در سال ۶۳_۶۲ گفت «تنها راه جلوگیری از این حرکت سیل آسای امام در ایران این است که جنگ مذهبی شیعه و سنی راه بیندازیم»، اینها(مستکبران) از قبل جریان وهابیت دستشان بود، همه میدانند که جریان وهابیت در عربستان را سرویسهای جاسوسی انگلستان به وجود آوردند و اصولا جریان وهابیت در زمان خود جریانی بود که ذاتش اختلاف افکنی و درگیر کردن مسلمانان با مسائل داخلی خودشان و در نتیجه غافل کردن آنها از سلطه استکبار و صهیونیست بود.
این جریان (استکبار) وهابیت را درون عربستان سرمایهگذاری کرد و در کشورهای اسلامی توسعه داد، وگرنه حوزههای علمیه اهل سنت با همان مکتب فقاهت خود در سراسر دنیا تحت تعلیم بود و روحانیان خروجی اینها کسانی بودند که اسلام را تبلیغ می کردند و دغدغه اسلام، دین و قرآن داشتند و کسی که دغدغه قرآن داشته باشد در نتیجه مبارزه با یهود و اسرائیل را نخستین هدف خود قرار میدهد.
به همین دلیل خروجی حوزههای علمیه مصر همانند الازهر مبارزان با اسرائیل و تشکیل دهندگان مقاومت بودند، مصری که هرگز نباید به اسرائیل بله بگوید، به همین دلیل وقتی «انور سادات» با اسرائیل صلح میکند هرگز آتش اعتراضات علیه او در مصر خاموش نمیشود و ذات آن از حوزههای علمیه بیرون میآید.
ما در مصر و سوریه مقاومت را میبینیم، خلاصه این که خروجی آن حوزههای علمیه(اهل سنت) به گونهای میشود که در سراسر جهان اسلام فردی به نام سید حسن نصرالله که شیعه است وقتی علم مبارزه با اسرائیل را در لبنان بر میدارد در جهان اهل سنت شخصیت اول شناخته میشود، چرا که اقدامات ایشان همان ذات تعالیم اهل سنت است.
ولی در عربستان و حوزههای علمیه وهابیت موضوع مبارزه با اسرائیل نمایان نمیشود، ما هیچگاه درون حوزههای علمیه عربستان ندیدیم که علمای خروجی مکتب وهابیت، ضد اسرائیل باشند، اینها هرگز اقدام، سخن، اعلامیه و بیانهای علیه اسرائیل صادر نکردند.
هرگز ندیدیم علمای وهابی داخل عربستان حتی جریانهای ضد اسرائیلی در فلسطین را حمایت کنند، چرا که ذات و خمیرمایه مکتبشان سنت و قرآن نیست، بلکه چیزی که آنها تأکید میکردند امور موهوم درباره شرک همانند آباد کردن قبر پیامبر(ص) و متوسل شدن به اهلبیت(ع) است.
در نتیجه وقتی مبارزه با امور موهوم اصل میشود یهود و مبارزه با اسرائیل فراموش میشود، به این خاطر وهابیت تنها پیگیر بودند ببیند چه فردی قبری را مورد احترام قرار داده تا او را بکشند و آن قبر را ویران کنند.
با این وجود نخست شرک را به قدری مطرح کردند تا قضیه یهود منتفی شود، در شرک نیز شرک بالله را در اموری قرار دادند که موهوم موهوم بود، در حالی که فرد اصلا مشرک نبود و شرک به او صدق نمیکرد.
از سال ۶۲ که آقای کسینجر مطالب اختلاف افکنی را مطرح کرد، به دلیل اینکه مرکز تعلیم وهابیت در عربستان تحت نظر آنها اداره میشد مستکبران در سایر بلاد نیز با پول همین کشور، وهابیت را گسترش داده و اصل را از دین و قرآن خارج کرده و در حوزههای مختلف به مسائل شرک موهوم بردند، در نتیجه حوزههای علمیه نیز اینگونه افراد را تربیت کردند.
جهان اهلسنت نیز از نفوذ این جریان صهیونیستی آمریکایی وهابیت در میان خودشان غافل شدند، در نتیجه خروجی حوزههای علمیه آنها پس از ۲۰ یا ۲۵ سال یکباره کسانی شد که اعلام کردند ما قبل از آنکه در برابر یهود بایستیم باید در برابر شرک بایستیم، همان شرک موهوم همانند قبر.
وقتی شرک موهوم اصل قرار داده شد، دست افرادی که برای سرکوب این شرک موهوم آماده جان دادن بودند اسلحه دادند، سپس مصادیق شرک موهوم را کسانی قرار دادند که با تمام وجود برای محو اسرائیل از صفحه روزگار تلاش می کردند و اینگونه شد که تربیت یافتگان مکتب وهابیت شروع به مقابله با خط مقاومت کردند.
در اینباره نیز نخست خط مقاومت سوریه را زدند، سپس برای زدن حزبالله به لبنان رفتند ولی چون ایشان محبوب نخست جهان اهلسنت بود او را به عنوان شرک موهوم قرار داده و اسم طاغوت بر او گذاشتند.
آرام آرام جلو آمدند و برای اینکه نسبت به اقدامهای خود سرپوش بگذارند، بلافاصله روی اقدامات خود اسم گذاشته و گفتند در حقیقت ما با این کارمان میخواهیم با شرک مبارزه کرده و دولت اسلامی عراق و شام را تشکیل دهیم.
تروریستها مقداری که جلو آمدند با این اشکال روبرو شدند که اسلام دولت عراق و شام را نمیخواهد بلکه میخواهد بر سراسر جهان حکومت کند، به این جهت به جای کلمه دولت اسلامی عراق و شام کلمه خلافت اسلامی را انتخاب کردند، خلافتی که سراسر زمین را بگیرد، میخواستند با این عنوان افراد را برای مبارزه و کشته شدن در این راه راضی کنند. چرا که کم کم اقداماتشان مسأله دار میشد و افراد میپرسیدند چرا ما با اسرائیل کار نداریم، با این اقدام میخواستند به افراد بگویند که شما فعلا در فکر تشکیل خلافت اسلامی باشید وقتی این خلافت تشکیل شد به سراغ اسرائیل نیز میرویم، از اینرو کماکان با تمام قوتی که پیدا میکنند از اسرائیل غفلت کرده و به سرکوب نیروهایی که میخواهند اسرائیل را نابود کنند می پردازند.
به این خاطر میبینیم در جایی که حاکم و مستقر میشوند حتی یک کلمه حرف علیه اسرائیل نمیزنند، یعنی اسرائیل خط قرمز قضیه است، با این وجود باید گفت همین نقطه (ایران اسلامی) است که میتواند نقطه بیداری برای جهان اسلام باقی بماند، از اینرو داعش یعنی بازی خورده های جریان صهیونیستی استکباری به جای عمل به فرهنگ قرآن به فرهنگ القای شرک موهوم عمل میکنند.
البته خیلی از جاها نتوانستند با شرک موهوم جلو بیایند، با این وجود گفتند اینها مقدسات یعنی صحابه پیامبر را مورد هجوم قرار میدهند که باید کشته شوند، به این دلیل از مدتها قبل جریان صهیونیستی چیزی با عنوان خطر هلال شیعی را مطرح کرد و گفت شیعه به دنبال براندازی اهل سنت است نه مبارزه با یهود و اسرائیل، چرا که مقدسات شما را قبل از اینکه به ما چیزی بگویند سب و لعن میکنند.
صهیونیستها و استکبار نیز این را محرکی برای انگیزه افرادی که به دنبال ترویج اسلام بودند قرار دادند، اینها(تروریستها) نیز گفتند اگر فردی پیامبر اسلام و صحابه را مورد سب و لعن قرار دهد واجب القتل است و باید کشته شود، چرا که به هر حال صحابه برای آنها مورد احترارم و ارزش است، البته برای شرک موهوم ابراز لازم را داشتند چرا که قبر پیامبر(ص)، اهلبیت(ع) و بزرگان مورد احترام ما بوده و اینها را مصادیق شرک موهوم میدانند.
ولی برای جسارت و بیاحترام به رؤسای خود مصداق پیدا نکرده و یا کم پیدا کردند، زمان امام راحل و قبل از ایشان حمله به مقدسات یکدیگر منع شده بود و این موضوع رعایت میشد، در این زمینه کم داشتند از این رو درون شیعه جریانی این خلأ را پر کرد و مقدسات اینها را به صراحت مورد هجوم قرار داد. این افراد چنان مقدسات اهل سنت را مورد هجوم قرار میدهد که ما حتی اگر بتوانیم انگیزه شرک موهوم را با استدلال از بین ببریم این کار اینها قابل از بین رفتن نیست و نمی توان آن را به هیچ وجه توجیه کرد.
این جریان به نوعی مقدسات آنها را مورد سب و لعن قرار میدهد که وقتی این سب و لعن به گوش آنها میرسد تمام شرک موهوم را فراموش کرده و میگویند «فقط و فقط به سبب اینکه بزرگان ما را سب و لعن میکنند باید بکشیم».
این جریان دقیقا چه کسانی هستند و چگونه در پازل دشمن یازی می کنند؟
این جریانی که اکنون میدان مین ایجاد شده از سوی صهیونیستها و آمریکا را چاشنی دار میکند در میان ما جریانی است به نام شیرازیها، اینها دقیقا عوامل دشمن هستند، اینها کسانی هستند که این میدان مین را چاشنی دار میکنند، اینها کسانی هستند که سست انگیزه ها در زمینه شرک موهوم را انگیزه دار میکنند تا بتوانند این حرکت ضد اسرائیلی و بیداری اسلامی را برگردانند، البته اینها اقدامهای خود را میکنند و ما باید با اینها برخورد کنیم.
ولی همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند «داعش دشمن اصلی نیست و فرع است»، همچنین از زمانی که کسینجر گفت «ما برای جلوگیری از این حرکت باید جنگ فرقهای راه بیندازیم» این روزها را پیش بینی میکردیم، به همین جهت هرگز هدف اصلی را فراموش نکردیم و به هر میزان خواستند ما را از نقطه اصلی برگردانند تا «مرگ بر آمریکا، مرگ بر اسرائیل» را فراموش کنیم به سبب بصیرتی که امام راحل و رهبر معظم انقلاب ایجاد کردند هرگز فراموش نکردیم.
رهبری به زیبایی آیه «لَئِن بَسَطتَ إِلَیَّ یَدَکَ لِتَقْتُلَنِی مَا أَنَا بِبَاسِطٍ یَدِیَ إِلَیْکَ لِأَقْتُلَکَ» را بیان کردند، امام راحل فرمودند «آمریکا شیطان بزرگ است» این شیطان بزرگ اینها را به میدان آورده و دستور داده تا بکشند، رهبر معظم انقلاب فرمودند «ما برای کشتن شما وارد میدان نمیشویم، ما هدف اصلی را فراموش نمیکنیم».
درست است که اینها دردسر و مشکل ایجاد میکنند ولی همه باید بدانند این آتشی است که صهیونیستها و استکبار ایجاد کرده است، این آقایانی که اینجا سب، لعن میکنند، قمه میزنند و به این شکل به میدان میآیند باید بدانند ما همانگونه که متوجه شدیم داعشی ها بازی آمریکا و صهیونیستها را خوردند و تحت تعالیم آنها اقدام میکنند به همان اندازه میدانیم که شما نیز بازی صهیونیستها واسرائیل را خورده و عوامل آنها قرار گرفتید و از این طرف همان کار را میکنید، از اینرو به همان مدلی که با آنها برخورد میکنیم با شما نیز برخورد خواهیم کرد.
ولی این افراد باید بدانند که هرگز مسأله اصلی ما نخواهند شد هرچند اینها افراد را در دشمن شناسی دچار اشتباه میکنند، یعنی دشمن اصلی گم میشود و افراد به دشمنهای فرعی، راههای فرعی و بن بست میپردازند که نتیجه آن ریزش میشود و به جای برداشتن موانع ظهور سر راه ظهور بقیهالله الاعظم سنگ اندازی میکنند. ولی این را بدانید این آتشی که صهیونیستها و آمریکا ایجاد کرده است، آتش افروز و هیزمهایش را خواهد سوزاند، یعنی کسی که هیزم این آتش قرار گرفت میسوزد.
داعشیها باید بدانند که هیزم قرار گرفتهاند و این هیزم خاکستر خواهد شد، صهیونیستها باید بدانند این هیزمی که به میدان آوردند خود آنها را نیز میسوزاند، ولی ابراهیم در این آتش سالم خواهد ماند، آتش اینها به هر میزان که بزرگتر باشد از آتش نمرود سنگینتر نیست، ابراهیم از این آتش سالم بیرون میآید، ولی باید بدانند که روزی توحید و عدالت در سراسر عالم گسترده میشود.
درست است که استکبار، داعش را از سوریه به عراق آورد، ولی نعمتش در سوریه بیدار شدن جریانی بود که مشت محکمی به دهان مزدوران صهیونیست (داعشیها) زدند، همچنین منجر به شکل گیری جریان مقاومت در سوریه شد، به گونهای که صهیونیستها میبینند اگر این جریان حرکت کند اسرائیل را از صفحه روزگار بر میدارد.
ورود داعشیها در عراق نیز زمینهای برای شکل گیری مقاومت میشود، در عراق نیروی مقاومت وجود نداشت و در حقیقت اطمینانی حاصل شده بود که با بیرون رفتن آمریکاییها دیگر لزومی برای حضور نیروهای مردم در صحنه نیست ولی ورود داعش به این کشور، خط مقاومت را به وجود آورد.
امروز در عراق میبینیم که مقاومت شیعه و سنی دست به دست هم به وجود آمده است، ورود داعش در این کشور بر همه آشکار کرد که اینها نیروهای اسلام نیستند، چرا که اسلام هرگز اینگونه عمل نمیکند، در قرآن میفرماید «وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَىٰ إِلَیْکُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا، و به کسى که نزد شما [اظهار] اسلام مىکند؛ نگویید: «تو مؤمن نیستى»، امروز داعشیها وقتی فردی را میگیرند هر چند شهادتین هم میدهد او را میکشند و این مشخص میکند که این جریان صهیونیستی بوده و به اسلام ربطی ندارد.
مستکبران باید بدانند این کارها منجر به تشکیل جریان مقاومت در پاکستان و هند نیز میشود و خود مقدمه میشود تا شعار «اسرائیل باید از صحنه روزگار محور شود» شکل گیرد.
افرونبر جریان منتسب به شیعه، جریان الصرخی نیز منتسب به اهل تسنن وجود دارد که همه در پازل دشمن تعریف میشوند، شما عملکرد جریان صرخی را چگونه میبینید؟
هر کسی به هر نحوی سخنی بگوید که دعوا را از اسرائیل به درون بکشد در پازل دشمن بازی می کند.
امروز یقین داریم دعواهایی در جهان اسلام با مرکزیت سازمان سیا و موصاد شکل میگیرد، از اینرو اگر مسلمانان دست به دست هم داده و سازمانهای جاسوسی استکبار را از بین ببرند به یکباره متوجه میشوند به هیچ وجه با یکدیگر اختلاف ندارند، چرا که به سوی قبله واحد نماز خوانده و قرآن واحد را تلاوت میکنند.
چرا مستکبران همه جا میگویند قرآن شیعه با قرآن اهلسنت و قرآن اهلسنت با قرآن شیعه متفاوت است، برای اینکه میبینند اگر مسلمانان حول قرآن و اسلام جمع شوند و ریشه اختلافات را از بین ببرند قضیه تمام است و دلیلی برای دعوا و درگیری با هم ندارند، درست است که در مدارس نشسته و بحث طلبگی میکنند، امام راحل میفرمودند «در مدرسه با هم اختلاف طلبگی داریم، ولی وقتی بیرون میآیم اختلافی نداریم، چون میخواهیم اسلام و قرآن را ترویج کنیم».
صرخی نیز در عراق چیزی به دست نیاورد برای همین گفت ایرانیان شیعه صفوی هستند و ما به دنبال شیعه علوی هستیم، تمام اینها نشان میدهد که میخواهند حرکت ضد صهیونیستی را متوقف کنند، در حالی که حرکت ضد صهیونیستی میتواند وجه مشترک جوان شیعه و سنی قرار گیرد، به همین دلیل هر کدام با چکشی به سر این جریان بیداری میکوبند.
اگر ریشه آن را بشکافیم متوجه میشویم آقای صرخی هم در حقیقت همان سخن وهابیها را بیان میکند، چرا که آنها گفتند قبور را صفویه درست کرده و در اصل اسلام نبوده است.
وقتی که صرخی را دستگیر کردند معلوم شد که او مأمور استخبارات صدام بوده است، گرچه بنده فکر میکنم داعشیها مقداری جلوتر بروند پرچم اسرائیل را نیز بالا ببرند، چرا که با کمال وقاحت عکسهای صدام را پخش کرده و به او عنوان شهید داده اند، در حالی نماز نخواندن صدام مسجل بود، او در یک روز با بمباران شیمیایی ۵ هزار نفر از اهالی سنی مذهب حلبچه عراق را سوزاند ولی اکنون به او لقب شهید میدهند.
از اینرو معلوم میشود که ریشه پیدایش داعشیها صهیونیست است، چرا که بعدها متوجه شدند صدام با کارهای خود چه خدمت به صهیونیستها کرد و در نهایت نیز آمریکاییها را به داخل عراق کشاند و از مقاومت ارتش این کشور جلوگیری کرد.
البته صدام مثل همین داعشیها که هیزم آتش صهیونیستها هستند سوخت، در هر حال صرخی چون از عوامل حزب بعث و استخبارات آنها است چنین اقدامی از او بعید نیست و تمام این کارها برای متوقف شدن خط مقاومت در برابر اسرائیل است.
نظر شما درباره پیشنهاد نتانیاهو به اوباما جهت وارد نشدن در جنگ عراق برای ادامه کشتار میان مسلمان چیست؟
این حرکت در حقیقت برای سرپوش گذاشتن به کارهای خودشان است، ما تردیدی نداریم که اتفاقهای عراق به دست آمریکاییها و صهیونیستها رخ میدهد، این یک فریب است که میخواهند بگویند ما نیستیم و خودشان به جان یکدیگر افتاده و مسأله داخلی است.
در حقیقت آمریکاییها از اول بیگدار به آب نزدند، گفتند ما میخواهیم در عراق باشیم تا یک مانوری را ایجاد کرده و صهیونیستها نیز به آنها بگویند شما دخالت نکنید تا بین خودشان بجنگند، با اینکار میخواستند همه دنیا فکر کنند قضایای عراق داخلی بوده و ربطی به توطئهها صهیونیستها و آمریکا ندارد.
در حالی که کسی تردید ندارد اصل آتش از سوی آنها بوده و با تأثیرگذاری بر منابع مالی عربستان سعودی پشتیبانی میشوند، عربستان نیز یک ریال بدون اجازه آمریکا و صهیونیست به این افراد کمک نمیکنند، منابع مالی اینها به منابع کر یهودییها وصل است و الا مگر فردی با مسلسل یک قبر بتنی را ویران میکند، در حالی که هر گلوله کلی قیمت دارد، مصرف کردن گلوله از سوی اینها به گونهای است که انگار به کر وصل بوده و به هر میزان مصرف کنند اشکالی ندارد.
مگر عربستان سعودی به قدری از خود استقلال دارد که بدون اجازه آمریکا و صهیونیست چنین اقدامی را انجام دهد، آنها یک تشر هم سر سعودیها بزنند وزیرشان را نیز عوض میکنند، این سخنی که گفتهاند بگذارید با خودشان بجنگند برای پوشش دادن دخالتهای خودشان است، وگرنه بدون تردید امروز هر اتفاقی که در عراق رخ میدهد از سوی صهیونیستها است.
دلیلش نیز این است که اگر روزی مشیت الهی بر این باشد تا اسرائیل مقداری دستخوش حرکتهایی شود میبینیم که ناگهان حرکتها در عراق شل خواهد شد، دلیل دیگر نیز به سبب این است که میخواهند اینجا مشغول سازی کنند تا بتوانند هر جنایتی را که میخواهند در غزه بر سر مردم بی دفاع بیاورند، در حالی که امروز هیچ ندایی برای مردم غزه بلند نیست و هر روز تعدادی از آنها کشته میشوند ولی هیچ کسی هم دخالت نمیکند.
به نظر شما گام بعدی داعش کجاست؟
به اعتقاد بنده داعش تلاش میکند تا ترکیه و عربستان را به هم ریخته و به آنجا برود، البته هدف اولیه آنها ایران بود که با در بسته روبرو هستند، در اینجا وحدت ما را خوب میبینند از اینرو سعی میکنند تا ترکیه و عربستان را به هم بریزند.
اکنون ترکیه در وضعیتی قرار گرفته که آمریکاییها به آنها دستور میدهند وگرنه ذات ترکیه با اینها نیست، البته بنده با دولت فعلی ترکیه کاری ندارم که با کدام جناحها تقویت میشود، ولی اینها(داعشی) به طور کلی میخواهند جهان اسلام را به هم بریزند تا فکرها به هیچ وجه به سمت اسرائیل نرود، از اینرو باید تنها هرج و مرج ایجاد کنند.
البته با پا گرفتن جریان مقاومت در عراق فکرها به سمتی میرود که باید با اسرائیل مقابله کرد، به هر حال فکر می کنم داعشیها وارد ترکیه و عربستان شوند و آنجا را به هم میریزند و هر کسی که در برپا کردن این آتش مشارکت داشته میسوزد، هر چند ترکیه به داعشیها کمک کرد ولی کم کم دامن خودش را نیز میگیرد.
این چیزی که در ظاهر میگویند غیر از حقیقت است، ترکیه نیز به هرج و مرج کشیده میشود، چرا که مردم مسلمان این کشور روحیه ضد اسرائیلی دارند، داعشیها در عربستان نیز سیستماتیک وارد نمیشوند، بلکه یاغیهایشان به این کشور میروند، چرا که افسار داعش روزی از دست صهیونیستها خارج شده و از آنها یاغی به وجود میآید.
(منبع: خبرگزاری رسا)
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰