نقش حضرت زینب(ع) در احیای تشیّع/ شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند

آیت الله مظاهری بیان داشت: اگر قضیه اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو می‌توان گفت که شهادت، اسارت […]

slidermazaheriآیت الله مظاهری بیان داشت: اگر قضیه اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو می‌توان گفت که شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.

به گزارش خبرگزاری مهر،  امام حسین«ع» برای احیای اسلام و تشیّع قیام کردند. طبق گواهی تاریخ، پس از شهادت ایشان، طولی نکشید که ریشۀ بنی‌امیّه خشکید و اسلام عزیز باقی ماند. از این جهت، تردیدی وجود ندارد که بقای اسلام و احیای تشیّع مرهون شهادت امام حسین«ع» است. امّا باید توجه داشت که پس از شهادت امام حسین«ع»، نوبت به امام سجّاد«ع»، حضرت زینب«س» و اهل بیت امام رسید که با اسارت خود،‌ موج شهادت و وقایع جانسوز کربلا را سراسری کنند. در واقع، اگر قضیه اسارت رخ نمی‌داد، موج کربلا در جهان منتشر نمی‌شد. پس از اسارت نیز موج شهادت، با عزاداری عالم‌گیر شد. در واقع، حرکت حسینی، ابتدا با اسارت و سپس با عزاداری شیعیان، جاودان و سراسری ‌شد و همیشه باقی خواهد ماند. از این رو می‌توان گفت: شهادت، اسارت و عزاداری در یک راستا هستند.

آیت الله مظاهری در این جلسه با توجه به نقش مهم و محوری حضرت زینب «س» در جریان اسارت و حقّی که آن بانوی نمونه به تشیّع دارند، قدری راجع به شخصیّت ایشان صحبت کرد که در پی می آید:

حضرت زینب«س»، قافله سالار اسرای کربلا

حضرت زینب«س» با تلاش و فداکاری فراوان، سفر اسارت را بسیار خوب اداره کرده، به ثمر رسانیدند. از این جهت، تشیّع، مرهون زحمات آن بانوی بزرگوار است.البته در این میان نباید از نقش اساسی امام سجّاد«ع» در بقای تشیّع غافل شد؛ چراکه آن حضرت در مدّت سی ‌و چهار سال بعد از شهادت امام حسین«ع»، برای احیا و پرورش حرکت حسینی تلاش کردند و در آن دوران، تشیّع را در بین مردم جا انداختند و باعث شدند که شجره طیبه قرآن، به بار بنشیند. امّا در روز عاشورا مصلحت تشیّع در بیماری امام سجاد«ع» بود؛ زیرا بیماری، مانع شهادت ایشان و عامل باقی ماندن امامت شد.

به هر حال، حضرت زینب«س» در دوران اسارت، قافله سالار کاروان اسرا بودند و زیر نظر ولایت امام سجاد«س»، اهداف اسارت را دنبال کردند. در حقیقت، اگر زینب نبود، نتایج متعالی از اسارت به دست نمی‌آمد و اهداف اصلی قیام امام حسین«س» محقّق نمی‌شد.

شایستگی حضرت زینب«س» برای به ثمر نشاندن قیام عاشورا

قافله سالاری کاروان اهل بیت«ع» و به ثمر نشاندن خون شهدای مظلوم کربلا، لیاقت خاصّی می‌طلبید که حضرت زینب«س» از آن لیاقت برخوردار بود. در حقیقت، حضرت زینب برای پیروزی در وظیفه خطیر و عظیمی که بر عهده داشت و نیز برای نتیجه گیری از شهادت و اسارت، نیازمند برخورداری از فضائل نیکوی اخلاقی و صفات حسنه اخلاقی بود. به عبارت دیگر، قافله سالار اسرای کربلا باید به صفاتی همچون صبر، گذشت، وفا، اخلاص، ایثار و از جمله شجاعت، متصّف باشد و زینب مظلومه چنین بود. ایشان، قضیه کربلا و وظایف خویش را در دوران طفولیّت، از مادر گرامی خویش حضرت زهرا«س» آموخته بود. مثلاً طبق آنچه در برخی مقاتل آمده است، حضرت زهرا«س» پیراهنی که با دست مبارک خود، رشته و بافته و دوخته بودند، به زینب دادند که وقت وداع، به برادر بدهد و از طرف مادر، زیر گلوی او را نیز ببوسد. امیرالمؤمنین«ع» نیز دختر خویش را از واقعه کربلا آگاه ساخته بودند. پس، حضرت زینب«س» از کودکی برای این حرکت سرنوشت‌ساز تربیت شده و برای سربلندی در این میدان، آماده شده بود و با اطلاع قبلی و با بصیرت کامل به کربلا آمده، خالصانه برادر خویش را همراهی کرد.

شرح فضائل اخلاقی حضرت زینب«س» و کاربرد آن فضائل در ثمر بخشی حرکت ایشان، در این جلسه نمی‌گنجد، از این جهت در ادامه، به طور مختصر به برخی از صفات نیکوی آن بانوی فداکار اشاره می‌شود.

تبلور مراتب شجاعت در شخصیّت حضرت زینب«س»

شجاعت، سه مرتبه یا سه معنا دارد؛ مرتبه اوّل شجاعت، نترسیدن از دیگران به خصوص نترسیدن از افراد زورگو و قدرتمند است. مرتبه دوّم شجاعت که بالاتر از معناى اوّل است، تسلّط بر هوى و هوس و نفس امّاره است. امّا بالاتر از این دو مرتبه، معناى سوّم شجاعت است؛ به این معنا که انسان در جزر و مدّ روزگار خودش را نبازد. زینب مظلومه«س» از هر سه مرتبه شجاعت، در حدّ اعلای آن برخوردار بودند.

عزّت و اقتدار حضرت زینب«س»

مرتبه اوّل شجاعت، به خوبی در شخصیّت حضرت زینب«س» ظهور و بروز داشت؛ به گونه‌ای که در دوران اسارت و پس از آن، هیچ‌گاه از افراد زورگویی چون ابن زیاد و حتی یزید نترسید و در برابر سخنان ناحق و بی‌منطق آنان با عزّت و اقتدار تمام و با قاطعیّت ایستادگی کرد.

در مجلس ابن زیاد، وقتی اسرا وارد مجلس شدند، حضرت زینب«س» در گوشه‌ای از قصر نشستند که در دید نامحرم نباشند. ابن زیاد رو به سوی ایشان کرد و گفت: دیدی خدا با شما چه کرد؟ حضرت زینب«س» برخاست و با شدّت فراوان فرمود:

«مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا هَؤُلَاءِ قَوْمٌ کَتَبَ اللَّهُ عَلَیْهِمُ الْقَتْلَ فَبَرَزُوا إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَ سَیَجْمَعُ اللَّهُ بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ فَتُحَاجُّ وَ تُخَاصَمُ فَانْظُرْ لِمَنِ الْفَلْجُ یَوْمَئِذٍ ثَکِلَتْکَ أُمُّکَ یَا ابْنَ مَرْجَانَه»[۱]

ایشان به بیان ساده فرمود: تو نمی‌فهمی! ما در این مسافرت، چیزی جز خوبی ندیدیم. اگر شهادت برادرم و اسارت ما و صحنه‌های توهین آمیز توست، به جز خوبی چیزی نیست، زیرا شهادت و اسارت، سرنوشت ما بود و ریشه شما را خواهد سوزاند. تشیّع برای همیشه احیاء خواهد شد، امّا تو به زودی خواهی مرد. پس، منتظر باش ببین چه کسی رسوا می‌شود؟ مادرت به عزایت بنشیند!

ابن زیاد از این کلمات شجاعانه حضرت زینب«س» به اندازه‌ای عصبانی شد که دستور قتل حضرت زینب را داد، امّا مشیّت الهی اقتضا نکرد و نیّت شوم او عملی نشد.

در مجلس یزید هم حضرت زینب«س» با شجاعت تمام، خطبه بسیار کوبنده‌ای خواند. آن جلسه به عنوان جشن پیروزی ترتیب داده شده بود، امّا سخنان قاطع حضرت زینب«س» و امام سجّاد«ع» یزید را رسوا کرد و پیروزی ظاهری او را به شکستی مفتضحانه مبدّل ساخت.

حضرت زینب«س» در مجلس یزید، در ابتدای سخنان خود بعد از حمد الهی، خطاب به یزید ‌فرمود: تو فکر می‌کنی که خداوند ما را ذلیل و تو را عزیز کرده است؟ هرگز چنین نیست؛ زیرا خدا به تو مهلت داده است که هرچه می‌خواهی ظلم کنی تا عذاب خود را زیاد کنی. پس، صبر کن و عاقبت خود را ببین. سپس آیه شریفه «وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أَنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ خَیْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّما نُمْلی‏ لَهُمْ لِیَزْدادُوا إِثْماً وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ»[۲] را قرائت کرد. در بخش دیگری از خطبه نیز می‌فرماید:  ای یزید! تو دشمن پیامبری. تو و کسانی که تو را بر حکومت نشاندند، به زودی خواهید فهمید که ظالمان چه جایگاه بدی دارند. هرچند مجبورم با تو سخن بگویم، امّا تو در نزد من خوار و کوچکی![۳]

رسوایی و ترس یزید، در اثر قاطعیّت حضرت زینب و امام سجاد«ع»

خطبه‌های کوبنده و رفتار شجاعانه و همراه با قاطعیّت حضرت زینب و امام سجّاد«ع» در شام، چنان تأثیرگذار بود که بنی امیّه را رسوا و افتضاح کرد. حتی یزید که در ابتدا ادعای فراوانی در حقانیّت خود داشت، در نهایت و پس از آنکه رسوایی او آشکار شد، به ظاهر اظهار پشیمانی کرد و همه تقصیرها را به گردن ابن زیاد انداخت. سپس، بر خلاف توصیه برخی اطرافیان، نه تنها اسیران را نکشت، بلکه دستور داد آنان را به همراه تعدادی محافظ به مدینه ببرند و مراعات حالشان را بکنند؛ زیرا فهمید که بیش از این نباید بی‌آبرو شود. هنگام عزیمت کاروان نیز به امام سجّاد«ع» گفت: خدا لعنت کند پسر مرجانه را، اگر من با پدرت روبرو شده بودم، نمی‌گذاشتم او را بکشند. بعد گفت: تو وقتی به مدینه‏ رسیدی، هر درخواستی داشتی، نامه بنویس تا اجابت کنم.[۴]

حضرت زینب «س»، مظهر وظیفه شناسی

برخورداری از شجاعت، حتی در مرتبه اوّل آن، این توان را به انسان می‌دهد که پس از تشخیص وظیفه، به آن وظیفه عمل نماید و هراسی از موانع انجام وظیفه نداشته باشد. حضرت زینب«س» چنین بود؛ یعنی شناخت وظیفه و عمل به وظیفه در سیره ایشان، به خصوص در مدّت اسارت به خوبی مشهود بود. به عنوان مثال، وقتی وظیفه ایشان اقتضا می‌کرد که سخنرانی کند و با خطبه خواندن، به افشاگری بنی امیّه بپردازد، به خوبی به وظیفه خود عمل می‌کرد و از هیچ کس ترس و واهمه نداشت. خطبه‌های حضرت زینب«س» در بازار کوفه، مجلس ابن زیاد، بازار شام و مجلس یزید بسیار عالی و کوبنده بود و در تاریخ ثبت شده است. ایشان چنان خطبه می‌‌خواند که به تعبیر راوی، گویا امیرالمؤمنین«ع» خطبه می‌خواند. با شروع خطبه ایشان، همه ناگهان ساکت می‌شدند و سخنان آن بانوی بزرگوار را می‌شنیدند.[۵] حتی در همان روزهای اوّل اسارت، در کوفه، نزدیک بود مردم با اطلاع از حقایق و با افشاگری حضرت زینب، بر علیه بنی‌امیّه قیام کنند، امّا  چون شورش آنان در آن موقعیّت، منجر به سرکوب می‌شد و نتیجه مطلوب، یعنی انتشار سراسری موج کربلا را در بر نداشت، امام سجّاد«ع» مانع آن ‌شدند و ‌فرمودند:

«یَا عَمَّهِ اسْکُتِی … أَنْتِ بِحَمْدِ اللَّهِ عَالِمَهٌ غَیْرُ مُعَلَّمَهٍ فَهِمَهٌ غَیْرُ مُفَهَّمَهٍ»[۶]

عمّه جان صبر کن؛ شما عالم و زن فهمیده‌ای هستید که بدون معلّم به این درجه رسیده‌اید. حضرت زینب«س» نیز بر حسب وظیفه شناسی سکوت اختیار کرد.

تقوای حضرت زینب«س»

مرتبه دوّم شجاعت، یعنی غلبه بر هوای نفس نیز در شخصیّت حضرت زینب«س» تجلّی بارزی داشت. پیامبر اکرم«ص» می‌فرمایند: شجاع‌ترین مردم کسی است که متّقی باشد: «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاه‏»[۷]

به تعبیر آن نبیّ گرامی، شجاع‌ترین مردم کسی است که بر نفس خود مسلّط باشد؛ به همه واجبات مخصوصاً به نماز اهمیّت دهد و در عمل به مستحبّات به خصوص نماز شب، انس با قرآن و خدمت به خلق خدا کوشا باشد و از گناهان و حتّی مکروهات اجتناب ورزد. چنین کسی با مداومت بر عبادت، به مقام عبودیّت نائل خواهد شد.

حضرت زینب«س» به مقام عبودیّت رسیده بود و چنان در آن مقام پیش رفته بود که امام حسین‌«ع» هنگام خداحافظی، از او خواستند که در نماز شب‌های خود، به آن حضرت دعا کند. حضرت زینب«س»، با ریاضت‌های دینی به مقام عبودیّت رسیده بود و در آن مقام، از نماز لذّت می‌برد؛ زیرا بهترین لذت در مقام عبودیت، نماز، به خصوص نماز شب است. به تعبیر قرآن، نماز شب انسان را به مقام محمود می‌رساند؛[۸] مقامی که حضرت زینب«س» از آن برخوردار بود.

 اهتمام حضرت زینب«س» به نماز شب

نماز شب حضرت زینب«س» هیچ‌گاه، حتّی در این مسافرت و در شام عاشورا، ترک نشد. شام عاشورا، برای حضرت زینب«س» شب سختی بود؛ ایشان علاوه بر مصیبت از دست دادن شش برادر، دچار لشکری درنده‌خو شده بود و سرپرستی عیال و اهل حرم را نیز بر عهده داشت. امّا همین زینب«س»، بعد از نماز مغرب و عشا، با کمک امّ‌کلثوم خیمۀ نیم‌سوخته‌ای را علم کردند، امام سجاد«ع» را در آن خیمه آوردند و به دنبال جمع‌ کردن بچّه‌ها از بیابان رفتند؛ بالاخره تا نیمه‌های شب، همۀ زنان و کودکان را جمع کردند و سپس کسی را فرستادند و از عمر سعد، مشک آبی گرفتند و بچه‌ها را سیراب کردند. وقتی از سر و سامان دادن امور کودکان و زنان فارغ شدند، نزد امام سجاد«ع» آمدند و نشسته، نماز شب خواندند. امام سجاد«ع» که از شدّت بیماری قادر به نشستن نبودند، خوابیده نماز شب می‌خواندند و پس از نماز، به حضرت زینب«س» فرمودند: عمه جان! ندیده بودم که نماز شب را نشسته بخوانید!

همۀ این وقایع برای ما پیام دارد؛ امام سجاد«ع» از نماز شب عمّه خود در آن شرایط بحرانی تعجب نکردند، بلکه ‌فرمودند: چرا نماز شب را نشسته خواندید؟ حضرت زینب«س» نیز پاسخ داد: می‌خواستم بایستم، اما زانوهایم تاب و توان ایستادن نداشت. دو شب پس از عاشورا کاروان اسرا در نیمه‌های شب، به پشت دروازه کوفه رسید. طبق برنامه قبلی، آنها را نگه داشتند تا فردا با حضور مردم و هم‌زمان با جشن پیروزی، وارد کوفه شوند. زینب مظلومه«س» در آن موقعیّت و در پشت دروازه کوفه نیز نماز شب خواند. در خرابه شام و در طول مسیر مسافرت هم نماز شب حضرت زینب«س» ترک نشد.

امنیّت دل و آرامش درونی حضرت زینب «س»

انسان در سایه تقوا، به امنیّت دل و آرامش درونی دست می‌یابد. قرآن شریف در سوره انعام، با طرح یک سؤال و ارائه پاسخ روشن آن، نکتۀ دقیقی را به بشریّت می‌آموزد. ابتدا می‌پرسد: چه کسی استحقاق دارد که امنیت دل پیدا کند؟ سپس پاسخ می‌دهد: کسی که ایمان را زیربنا و تقوا را روبنای ساختمان دین خود قرار دهد. به تعبیر دیگر، کسی که با اعتقاد راسخ، تقیّد به ظواهر شرع دارد؛ یعنی به انجام واجبات و مستحبّات اهمیّت می‌دهد و از محرّمات و مکروهات اجتناب می‌ورزد، به آرامش درون، امنیّت دل و اطمینان قلبی خواهد رسید و هدایت الهی نصیب او می گردد:

«فَأَیُّ الْفَریقَیْنِ أَحَقُّ بِالْأَمْنِ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ، الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُونَ»[۹]

حضرت زینب«س» از مصادیق این آیه شریفه به شمار می‌رود. ایشان با ایمان قوی و تقوای مثال زدنی، مشمول هدایت خاصّ الهی بود و از این جهت، در آن بحران سخت، پیروز میدان شد.

ضرورت استقامت در جزر و مدّ روزگار

والاترین مرتبه از مراتب شجاعت، آن است که انسان در جزر و مدّ روزگار خودش را نبازد و در رویارویی با پیروزی‌های بزرگ یا هنگام رخ دادن مصیبت و بلا و در مواجهه با بحران، شخصیّت خود را حفظ کند و صبر و استقامت داشته باشد.

طبق روایتی از رسول خدا«ص»، دنیا مانند دریایی متلاطم و عمیق است و مخلوقات بسیاری در آن غرق می‌شوند: «الدُّنْیَا بَحْرٌ عَمِیقٌ قَدْ غَرِقَ فِیهَا خَلْق کَثِیرٌ»[۱۰]

امیرالمؤمنین«ع» نیز در بیان ویژگی‌های دنیا، آن را خانه‌ای پیچیده شده در بلا و مصیبت توصیف می‌فرمایند: «دَارٌ بِالْبَلَاءِ مَحْفُوفَهٌ»[۱۱]

اساساً خاصیّت دنیا این است که روزی طبق مراد و خواسته انسان است و روزی هم بر خلاف میل او خواهد چرخید. امیرالمؤمنین«ع» در نامه‌ای به ابن عباس می نویسند: «وَ اعْلَمْ بِأَنَّ الدَّهْرَ یَوْمَانِ‏ یَوْمٌ لَکَ وَ یَوْمٌ عَلَیْکَ»[۱۲]

بنابراین دنیا برای همه جزر و مدّ و بالا و پایین دارد و همه باید طعم سختی و آسانی را بچشند. باید توجه داشت که جزر و مدّ دریای زندگی در بسیاری از موارد، امتحان بندگان است؛ زیرا اساساً نوع بشر حتماً امتحان می‌شود: «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ، وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ»[۱۳]

در این میان، انسان شجاع کسی است که در دریای موّاج و متلاطم دنیا، خویشتن را نبازد و خود را حفظ کند؛ اما متأسفانه بسیاری از انسان‌‌ها چنین نیستند. قرآن کریم، انسان را ناشکیبا و کم‏طاقت توصیف می‌کند و می‌فرماید: هرگاه شر و صدمه‏اى به انسان برسد و در موضع سختی و بلا واقع شود، بی‌تاب می‌شود و عجز و لابه می‌کند و اگر خیری نصیب او گردد و در رفاه باشد، بخل می‌ورزد:

«إِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً، إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً، وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً، إِلاَّ الْمُصَلِّین»[۱۴]

نوع انسان سبک‌سر است، یعنی در جزر و مدّ روزگار مثل پَر کاهی، خودش را به حرکت موج‌ها سپرده و به هر سویی پرتاب می‌شود؛ مگر کسی که جداً به مقام عبودیت رسیده باشد، مگر کسی که جداً مانند حضرت زینب«س» از نماز شب استفاده کرده باشد. امتحان الهی برای همه، اعمّ از پیر و جوان و زن و مرد، به شکل‌های گوناگون وجود دارد. اگر انسان در امتحان خود را نبازد و استقامت کند، پیروز می‌شود و می‌توان گفت: شجاع است. البته لطف و امداد الهی و هدایت خداوند نیز برای پیروزی در امتحان، لازم است. انسان باید همّت و تلاش خود را ضمیمه عنایت پروردگار کند تا موفق شود.

استقامت حضرت زینب «س»

حضرت زینب«س» از مرتبه سوّم شجاعت نیز به خوبی برخوردار بود. به خصوص در دوره اسارت که برای ایشان یک دریای پر تلاطم و موّاج بود، به اعتراف دوست و دشمن، از عهده وظیفه و مسئولیت خود برآمد و هجوم مصائب و بلایا او را منزوی و منفعل نکرد. مثلاً در شام عاشورا پس از دیدن داغ شش برادر و دو فرزند و تحمّل مصائب فراوان، وظیفۀ حضرت زینب«س» آن بود که گریه نکند و با صلابت و استواری، زنان و کودکان را که در بیابان متفرّق شده بودند، جمع کرده، از آنان محافظت نماید. ایشان در آن شرایط سخت و حتی با مشاهده صحنه‌ای که در آن دوتن از بچّه‌ها دست به گردن یکدیگر، از فرط تشنگی از دنیا رفته بودند، مانند یک شیرمرد به خوبی ایفای نقش کرد.

خطبه‌های حضرت زینب«س» و سخنرانی افشاگرانۀ ایشان در کوفه و شام، در حالی که چند روزی از عاشورا نمی‌گذشت، ناشی از استقامت و استواری آن حضرت بود.

 حیا، عفّت و غیرت حضرت زینب «س»

آنچه به خصوص در زمان حاضر توجه جدی می‌طلبد، این است که خاندان وحی، از ابتدای مسافرت تا رسیدن به کربلا و پس از آن در دوران اسارت، هیچ‌گاه در حفظ حجاب خود کوتاهی نکردند و همواره پوشش مورد نظر اسلام را مراعات کردند. آنان در رعایت حیا نیز بسیار کوشا بودند و حتی در شرایط بحرانی اجازه ندادند، نامحرم به آنها خیره شود و خود نیز باحیا و با وقار بودند. زینب«س» در این زمینه نیز قافله سالار بود و همواره با غیرت خاصّی از حجاب، حیا و عفّت زنان کاروان مراقبت می‌کرد. در مجلس یزید که قبلاً به برخی خصوصیّات آن اشاره شد، وقتی حضرت زینب«س» احساس کرد که زنان و دختران اهل بیت در معرض دید افراد نامحرم قرار دارند، با تندی فرمود:

«أَ مِنَ الْعَدْلِ یَا ابْنَ الطُّلَقَاءِ تَخْدِیرُکَ حَرَائِرَکَ وَ إِمَاءَکَ وَ سَوْقُکَ بَنَاتِ رَسُولِ اللَّهِ سَبَایَا قَدْ هَتَکْتَ سُتُورَهُنَّ وَ أَبْدَیْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ»[۱۵]

اى فرزند رهاشدگان[۱۶]، آیا این از عدالت است که تو زنان و کنیزان خود را در امنیّت و پشت پرده‏ بنشانى و دختران پیامبر خدا را در بند اسارت و در برابر دید دشمنان، در این شهر و آن شهر بگردانی؟

در روز یازدهم محرم هم وقتی افراد لشکر دشمن برای سوار کردن زنان و کودکان و بردن آنها به کوفه آمدند، حضرت زینب«س» به آنها تشر زد و اجازه نداد نزدیک زنان و دختران شوند. سپس، گرچه مشقّت داشت، امّا برای رعایت حیا و عفّت، خود ایشان با کمک امّ کلثوم، زنان و کودکان را سوار بر مرکب کردند. افزون بر این، برای تحریک عواطف و بیدار شدن کوفیان، نحوۀ قرار گرفتن آنها در مرکب را طوری طراحی و برنامه ریزی کردند که هر کودک یتیم در دامن یکی از زنان بنشیند.

حضرت زینب «س»، سرمشق زندگی

نتیجه عملی و اخلاقی بحث امشب این است که همه باید با مطالعه سیرۀ اهل بیت«ع» آن بزرگواران را سرمشق خود قرار دهند.

نهضت امام حسین«ع» درس‌های اخلاقی فراوانی دارد و شیعیان باید علاوه بر عزاداری، به نکات درس آموز نهضت حسینی توجه و عمل نمایند. عاشورا، فضائلی همچون، صبر، ایثار، شجاعت و شهادت طلبی را به بشریّت می‌آموزد. به خصوص دقّت در سیرۀ امام حسین«ع» و حضرت زینب«س» و پیروی از آن بزرگواران سازندگی اخلاقی و معنوی دارد و راه انسان را در سلوک معنوی هموار می‌سازد.

امام حسین«ع» به خاطر دین خدا، از همه چیز خود، حتّی از بچه شیرخوار خود گذشت، جوانان عزیز باید با الگوگیری از ایشان، به خاطر دین خدا، دست کم از هوی و هوس‌ خود بگذرند و گناه نکنند؛ از دروغ، غیبت، تهمت و شایعه بپرهیزند و با اجتناب از حق النّاس و آزار و اذیّت مردم، به واجبات مخصوصاً نماز اهمیّت بدهند و در خدمت به خلق خدا کوشا باشند.

همه باید حضرت زینب«س» را سرمشق خود قرار دهند و با رعایت تقوا و مداومت بر عبادت، به مقام عبودیت برسند. اهتمام حضرت زینب به نماز شب، باید الگوی جوانان باشد تا موفق شوند.

شجاعت شگفت‌آور حضرت زینب«س» باید در زندگی شیعیان جاری شود و همه در شناخت وظیفه و عمل به وظیفه از همدیگر سبقت بگیرند.

………………
پی‌نوشت‌ها:

۱٫ بحار الانوار، ج ۴۵، ص ۱۱۶

۲٫ آل عمران / ۱۷۸

۳٫ بحار الأنوار، ج‏۴۵ ؛ ص۱۳۴

۴٫ الإرشاد للمفید، ج ‏۲، ص ۱۲۲

۵٫ اللهوف، ص ۱۴۶

۶٫ الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۵

۷٫ امالی الصدوق، ص ۲۱

۸٫ اسراء، ۷۹

۹٫ انعام، ۸۱ و ۸۲

۱۰٫ تفسیر الامام العسکرى(ع)، ص۴۳۱

۱۱٫ نهج‏البلاغه، ص۳۴۸

۱۲٫ نهج البلاغه؛ ص۴۶۲

۱۳٫ العنکبوت‏ / ۳-۲

۱۴٫ المعارج‏ / ۲۲-۱۹

۱۵٫ الاحتجاج، ج ۲، ص ۳۰۸

۱۶٫ اشاره به فتح مکّه و بخشیده شدن ابوسفیان و معاویه توسط پیامبر«ص»