۱۸٫ اگر مردم مدینه‏ پیامبر را نمى‏ خواستند…

 پیامبر را اگر مردم مدینه‏ نمى‏ خواستند و در انتظار او نمى‏نشستند و بارها سراغش نمى‏رفتند، مگر به مدینه مى ‏آمد و جامعه‏ى مدنى تشکیل مى‏ شد؟ پیامبر که با شمشیر نرفت مدینه را بگیرد. کمااینکه فتوحات اسلامى- تا آنجایى که درست انجام گرفته است- رزمندگان اسلام رفتند آن مانع را که قدرت حکومت فاسد […]

18

 پیامبر را اگر مردم مدینه‏ نمى‏ خواستند و در انتظار او نمى‏نشستند و بارها سراغش نمى‏رفتند، مگر به مدینه مى ‏آمد و جامعه‏ى مدنى تشکیل مى‏ شد؟ پیامبر که با شمشیر نرفت مدینه را بگیرد. کمااینکه فتوحات اسلامى- تا آنجایى که درست انجام گرفته است- رزمندگان اسلام رفتند آن مانع را که قدرت حکومت فاسد و ظالم آن محل بود، از سرِ راه برداشتند؛ مردم خودشان از رزمندگان استقبال کردند هم در ناحیه ‏ى شرقى، هم در ناحیه‏ ى غربى و این در تواریخ ما مشخّص و موجود است. بنابراین، خواست و اراده و ایمان مردم، حتّى بالاتر از این، عواطف آن‏ها، پایه‏ ى اصلى حکومت است. این نظر اسلام است و ما هم به همین معتقدیم. در قانون اساسى جمهورى اسلامى، همین نکته به یک شکل معقول و منطقى و قانونى گنجانده شده است. اینکه ما گفتیم، یک ایده و یک فکر است و اگر بخواهیم یک فکر را به شکل قانون قابل اجرا درآوریم، طبعاً مشکلاتى دارد؛ لیکن مشکلات به بهترین وجهى که ممکن بوده، در قانون اساسى ما حل شده است. در قانون اساسى، توزیع قدرت به نحو منطقى و صحیح وجود دارد و همه‏ى مراکز قدرت هم، مستقیم یا غیر مستقیم با آراءِ مردم ارتباط دارند و مردم تعیین ‏کننده و تصمیم‏ گیرنده هستند و اگر مردم حکومتى را نخواهند، این حکومت در واقع پایه‏ ى مشروعیت خودش را از دست داده است. نظر ما در باره‏ ى مردم این است.[۱]



[۱] . بیانات در جلسه‏ى پرسش و پاسخ با مدیران مسئول و سردبیران نشریات دانشجویى‏ ۰۴/ ۱۲/ ۱۳۷۷