جنگ و قطعنامههای سازمان ملل متحد
در مقدمه کتاب می خوانیم: با وجود گذشت ۲۴ سال از پایان جنگ تحمیلی، یکی از مواردی که در سالهای گذشته به آن پرداخته شد و توجه نسل جوان را به خود جلب کرد، قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش آن از سوی ایران بود. اکنون پذیرش قطعنامه و چرایی و چگونگی آن به بخشی از تاریخ […]
در مقدمه کتاب می خوانیم:
با وجود گذشت ۲۴ سال از پایان جنگ تحمیلی، یکی از مواردی که در سالهای گذشته به آن پرداخته شد و توجه نسل جوان را به خود جلب کرد، قطعنامه ۵۹۸ و پذیرش آن از سوی ایران بود. اکنون پذیرش قطعنامه و چرایی و چگونگی آن به بخشی از تاریخ انقلاب تبدیل شده است و با گذشت زمان قضاوتها نسبت به آن، متنوع و بعضاً پر انتقاد میباشد و این وضعیت احتمالاً تا سالیان دیگر ادامه خواهد داشت. پرسش مطرح در فضای سیاسی کنونی این است که آیا راه حلهای دیگری برای پایان جنگ نیز وجود داشت و در صورت برگزیدن آن، وضعیت به گونهای دیگر میشد و دیگر پرسشی به میان نمیآمد؟ به نظر میرسد بهترین پاسخ برای این پرسش، بررسی اظهارات کسانی باشد که نقش اصلی را در فرماندهی جنگ و به پایان رساندن آن داشتند. توضیحاتی که در چارچوب تحولات نظامی و سیاسی بیان شده و به صورت مختصر میتواند ابعاد پرسش از نحوه پایان جنگ و پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را روشن سازد.
از سوی دیگر تحلیل دفاع مقدس بعنوان یکی از رخدادهای مهم قرن حاضر میتواند نکات زیادی را برای داخل و خارج از مملکت اسلامی پدیدار نماید. امروز ضرورت بازخوانی دوران دفاع مقدس میتواند عامل مهمی در شناخت تهدیدات دشمنان انقلاب اسلامی میباشد.
تجربه عملی انقلاب اسلامی در عرصههای متعدد به خصوص در دوران دفاع مقدس منجر به تربیت و سازندگی نیروی انسانی در جهان گردید که به عنوان یک دستاورد جهانی نشان داده است این تجربیات توسعه ارزشمندی برای انقلابیون و نهضتهای آزادی بخش جهان است.
برای تحلیل دفاع باید موضوع انقلاب اسلامی مورد بحث و بررسی قرار گیرد. بدیهی است که تحلیل انقلاب اسلامی مبتنی بر شناخت موسس و بنیانگذار آن حضرت امام خمینی؟ره؟ میباشد. این سه ضلع در تعریف میبایست در یک منظومه و در کنارهم مورد تبیین و واکاوی منطقی قرار گیرند.
اسلام گرایی و فخر به آن، توکل به خدا و امدادهای الهی، شجاعت و شهامت نمونه از خصوصیات نیروهای انقلابی ایران میباشد تا آنجا که شیخ سعید شعبان رهبر جنبش توحید اسلامی لبنان میگوید: جهاد مسلمانان لبنان و عملیات شهادت طلبانه آنان همگی الهام گرفته از حرکت جهادی برخواسته از انقلاب اسلامی است.
مقاومت حزب الله لبنان و مردم غزه و برخی از کشورهای حوزه خلیج فارس از دفاع مقدس و مقاوت هشت ساله ایران الهام میگیرد. شعارهای «هیهآت من الذله» مردم به پاخاسته بحرین، همچنین شعارهای مردم مصر، تونس، لیبی و یمن در تحمل نکردن ذلت و البته در مقابل آن عزت خواهی که دائم فریاد میزنند همگی گواه صادق بر این حقیقت است.
براین اساس الگو گیری نهضتها و ملتهای منطقه در جنبش بیداری اسلامی و تولد حزب الله لبنان و موفقیتهای بیشمار مقاومت اسلامی در عرصه اخراج اشغال گران صهیونیزم از لبنان و شکست ارتش اسطورهای اسرائیل که هیچگاه در تاریخ خود تجربه شکست را نداشته آنهم در مقابل یک حرکت مردمی، الهام گرفته از انقلاب اسلامی و اندیشههای دفاعی امام خمینی؟ره؟ است.
اینک با رشد تصاعدی حرکت ملتهای منطقه باید قرن بیست و یک را قرن ملتها، پایان سلطه حاکمیت دولتهای مستکبر و افول دیکتاتوری بینالملل امریکا دانست.
جنگ تحمیلی یکی از موضوعات فرهنگی اجتماعی است که تبیین صحیح و منطقی آن میتواند در نشر آن در جامعه اثرات بسزائی را بوجود آورد. آن چه در جنگ میتواند به عنوان سؤالات اصلی قرار گیرد به ترتیب عبارتند از:
۱٫ دلائل شروع جنگ (تجاوز رژیم عراق به سرزمینهای اسلامی ایران)
۲٫ دلائل تداوم جنگ (ورود به خاک عراق)
۳٫ دلائل پایان جنگ (پذیرش قطعنامه ۵۹۸)
بی شک پاسخ هریک از سؤالات بالا بدون توجه به اندیشههای دفاعی امام خمینی؟ره؟ کاری عبث و بیهوده خواهد بود.
جنگ هشت ساله در منطقه و جهان قطعهای از تاریخ ملت ماست. عقلا و نخبگان عالم رهبری و ملت ما را در هشت سال دفاع مقدس به دلیل مقاومت قهرمانانه میستایند. دلیریهای امام خمینی؟ره؟ به عنوان فرمانده اصلی جنگ بر کسی پوشیده نیست. او جنگی را مدیریت میکرد که تمام قدرتهای جهان پشتسر صدام بودند. او هنگامی امضای خودرا پای ورقه صلح نهاد که تقریبا هیچ یک از قدرتهای جهان و حتی سربازان او در جبههها حدس نمیزدند پای در این وادی نهد.
او برای خدا جنگید و برای خدا هم صلح کرد. او دست خدا را در این جنگ و صلح به خوبی میدید و برای همین هم بود ک افتخارآمیزترین و شجاعانهترین عملیات که همانا فتح خرمشهر بود، را به نام خدا ثبت فرمود.
برخی برای صلح و پذیرش آن براساس محاسبات عقلی خود دلائلی دارند اما حوادث پس از صلح در منطقه و جهان نشان داد که آن حساب دو دو تا چهار تای عقلی چندان درست نیست پذیرش صلح از سوی امام؟ره؟ محاسبات دیگری نیز داشت که به سرعت پس از پذیرش آن خودرا نشان داد.
امام؟ره؟ در حالی که یک تنه سر طناب جنگ را با همه فشارهای داخلی و خارجی در دست داشت و بر ادامه جنگ اصرار میورزید، کریهترین و زشتترین چهره از خصم خود در عراق و پشتیبانان آن در امریکا و اروپا را نشان داد.
امام؟ره؟ دشمنانی را به مردم جهان نشان داد که ازکاربرد سلاح شیمیایی و حمله به هواپیمای مسافربری هم دریغ ندارند. درست هنگامی که آنها سرگرم این کشتار خونین بودند امام سر طناب جنگ را رها کرد و دشمنان ایران و اسلام بر سر و روی هم ریختند.
به فاصله کوتاهی صدام به کویت حمله کرد تا پاداش ۳۰ میلیارد دلار کمک دولت کویت در ایام جنگ تحمیلی هشت سال را به آنها بدهد. صدام در سر چاههای عربستان بود که امریکا به عراق حمله کرد. حالا دوستان دیروز دشمنان امروز بودند و این در حالی بود که ملت ایران و رهبری نیرومند آن نظارهگر این دعواها بودند.
بنابراین ضروری است پذیرش قطعنامه را نیز در چارچوب اندیشه امام خمینی؟ره؟ مورد ارزیابی قرار دهیم. البته هرچند پذیرش صلح بر این اساس چیزی جز پذیرش حکمیت سازمان ملل قلمداد نمیشود اما با اندگی تأمل در تاریخ هشت ساله دفاع مقدس درمییابیم که قطعنامه ۵۹۸ با قطعنامههای تحمیلی سالهای اولیه جنگ کاملاً متفاوت است. چون قدرت رزمندگان اسلام در مدیریت جنگ توانست تا اندازهای منویات شوم نظام استکبار را تعدیل نماید اما استکباری جهان در تنافی آشکار بود. اگر نتوان ادعا کرد که پذیرش قطعنامه به معنای پذیرش مدیریت کفر بینالملل تمامی این مبانی و معتقدات در کنار نگاه دیگر حضرت امام؟ره؟ معنای مضاعفی مییافت به اینکه اصولاً به دو شیوه میتوان جنگ کرد: شیوهای که به فتح قلوب بیانجامد و روشی که حاکمیت بر خاک را رقم زند. طبعاً شیوه متناسب با مبانی مزبور، روش فتح قلوب است لذا ایشان جنگ را همچون انقلاب با شعار غلبه خون بر شمشیر رهبری کردند. خلاصه کلام آنکه ایشان جهان را عرصه تقابل دو نظام قدرت میدیدند که به صورت تاریخی با هم در تنازعند لذا استراتژی خودرا جنگ همهجانبه با شدمن قرار میدادند که آثاری همچون تهذیب نفس در بعد فردی و ارتقاء وجدان عمومی در سطح جهانی را به دنبال دارد. بر این اساس از یک سو همواره بر شهادتطلبی تکیه داشتند و از دیگر سو به شمردن برکات ناشی از جنگ هشت ساله در سطح جهان میپرداختند. از اینرو هیچگاه ایشان احساس نمیکردند که بایست با تسخیر زرادخانههای عالم به تسخیر قلوب رسید بلکه بهعکس معتقد بودند که حاکمیت بر قلوب به نام اسلام، حکومت بر آب و خاک را به دنبال خواهد داشت و تنها از این طریق است که میتوان احکام الهی را در عینیت جریان داد. از همینجاست که استراتژی ایشان برپایه غلبه خون بر شمشیر، نمایش مظلومیت اسلام، شهادتطلبی و تکیه بر مقدور انسانی استوار بود. چون از منظر ایشان جنگ برای توسعه قدرت اسلام یک ضرورت بود لذا پایان آن را برابر با پذیرش حاکیمت کفر بینالملل میدانستند. به همین علت هیچگاه به تعطیلی مطلق نبرد با دشمن حکم ندادند و با بسته شدن یک عرصه عرصههای دیگری را بر علیه دشمن بازکردند.حضرت امام؟ره؟ ادامۀ جنگ تا پیروزی کامل بر دشمن را خواستار بودند و هیچ گاه به دنبال پذیرش صلح نبودند. چون ایشان این جنگ را به صحنۀ درگیری با نظام استکبار و منویات شوم سازمان ملل تبدیل کرده بودند لذا پذیرش قطعنامه را پذیرش خواستههای سازمانی میدانستند که در جهت اهداف استکباری حرکت میکند. شکی نیست که مقاومت هشت سالۀ نظام اسلامی در شیوۀ تنظیم قطع نامۀ ۵۹۸ مؤثر بود و توانست برخی از خواستههای ما را در طول جنگ و در قالب بند های قطعنامه بر دشمن تحمیل کند. اما حقیقت این است که جوهرۀ این امر چیزی جز پذیرش کمیت سازمان ادارۀ کفر بینالملل نبوده است. لذا همواره حضرت امام؟ره؟ با پذیرش چنین قطعنامهای در طول هشت سال دفاع مقدس مخالفت کردند و فرمودند:
«اگر بند بند استخوان هایمان را جدا سازند، اگر سرمان را بالای دار برند، اگر زنده زنده در شعلههای آتشمان بسوزانند، اگر زن و فرزندان و هستی مان را در جلو دیدگانمان به اسارت و غارت برند هرگز امان نامۀ کفر و شرک را امضا نمیکنیم.
ملت ایران اگر میخواست که صلح امریکایی بکند، همان اول از امریکا جدا نمیشد و قطع روابط نمیکرد و دستش را از ایران کوتاه نمیکرد و جاسوسان او را بیرون نمیکرد و امروز هم اگر دستش را به صلح امریکایی دراز کند، صدام و امثال صدام کنار میروند، لکن مستشارهای امریکایی وارد معرکه میشوند. ما نمیتوانیم صلحی را بپذیریم که طرح امریکایی دارد و صدام نمیتواند بپذیرد آن چیزهایی را که ما میخواهیم. کسی که ابتدائا برای اینکه سردار قادسیه باشد تصریح کرد که من به کشوری که مجوس هستند دارم حمله میکنم و کشور ایران را مجوس خواند و حملۀ خودش را حملۀ سردار قادسیه خواند».
تا زمانی که شرایط اجتماعی، پذیرش آن را بر ایشان تحمیل نکرد از قبول قطعنامه سر باز زدند. شاهد ما بر این مدعا تأکید معظم له دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه است که قبول صلح تحمیلی را با خیانت به رسول الله؟ص؟ برابر دانستند و فرمودند:
«این روزها باید تلاش کنیم تا تحولی عظیم در تمامی مسائلی که مربوط به جنگ است به وجود آوریم باید همه برای جنگی تمام عیار علیه امریکا و اذنابش به سوی جبهه رو کنیم. امروز تردید به هر شکلی خیانت به اسلام است، غفلت از مسائل جنگ، خیانت به رسول الله؟ص؟ است. اینجانب جان ناقابل خود را به رزمندگان صحنههای نبرد، تقدیم مینمایم».
حال آنکه اطلاعات ایشان نسبت به مقدورات و موانع طبیعی جنگ طی این زمان اندکی اضافه نشده بود. از این رو در ابتدا با بالاترین انگیزه وارد عرصۀ نبرد با دشمن شدند و زمانی که شرایط به گونهای در آمد که اساس انقلاب اسلامی در گرو پذیرش قطعنامه قرار گرفت تکلیف الهی خود را در قبول صلح احساس کردند. مسلما هیچ انگیزهای جز حفظ پیام اسلام ایشان را به پذیرش صلح وادار نکرد والا خود فرمودند:
«در شرایط کنونی آن چه موجب امر شد، تکلیف الهیام بود. شما میدانید که من با شما پیمان بسته بودم که تا آخرین قطرۀ خون و آخرین نفس بجنگم، اما تصمیم امروز فقط برای تشخیص مصلحت بود و تنها به امید رحمت و رضای او از هر آن چه گفتم گذشتم و اگر آبرویی داشتهام با خدا معامله کردهام».
ایشان احساس کردند با توجه به شرایط ایجاد شده در جنگ تحمیلی وضعیت اسلام در نظام قوای بینالملل در حال ضعیف شدن است والا میتوان به طور حتم ادعا کرد که صباحی قبل از پذیرش قطعنامه، ایشان کماکان معتقد بودند که پذیرش صلح چیزی جز پذیرش منویات نظام کفربینالملل و تبعات آن نیست.
در این حال با یک محاسبۀ جدید که نوعاً به ضعف ما در مقدورات «نیروی انسانی» باز میگشت مصلحت چنین دیدند که برای حفظ اساس انقلاب تبعات منفی پذیرش قطعنامه را به جان و دل بخرند. ما معتقدیم که در طول جنگ، مقدورات طبیعی به عنوان مقدورات دستۀ دوم مطرح بوده است و آن چه جنگ را در تمامی هشت سال نبرد با دشمن اداره میکرد در درجۀ اول، نیروی انسانی بوده است. حضرت امام؟ره؟ نیز طی دو هفته قبل از پذیرش قطعنامه به اطلاعات جدید و تعیین کنندهای از ضعف ما در مقدورات طبیعی دست نیافته بودند. اما آن چه متغیر اصلی در پذیرش صلح بود چیزی جز کم رنگ شدن مقدورات انسانی نبود.
بنابراین پذیرش صلح تنها به معنای تحمیل شرایط قهری جنگ بود و این امر نه به مقدورات طبیعی بلکه به مقدورات انسانی باز میگشت که همواره در اندیشۀ دفاعی حضرت امام؟ره؟ به عنوان تنها وزنۀ سنگین و تعیین کننده مطرح بوده است. اما در عین آنکه ایشان پذیرش صلح را تحمیل نظرات دشمن در عرصهای از نبرد با انقلاب اسلامی ارزیابی میکردند هیچ گاه معتقد نبودند که پایان جنگ هشت ساله به معنای پایان نبرد همه جانبه با دشمن در تمامی عرصه هاست.
امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار و جنگ پابرهنهها و مرفهین بی درد شروع شده است و من دست و بازوی همۀ عزیزانی که در سراسر جهان کوله بار مبارزه را بر دوش گرفتهاند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده اند، میبوسم و سلام و درودهای خالصانۀ خود را به همۀ غنچههای آزادی و کمال نثار میکنم.
به تعبیر بهتر ایشان در یک عرصه به ختم جنگ رضایت دادند. اما جبهههای جدیدی را در دیگر عرصهها بر علیه دشمن باز کردند هر چند این عرصهها دیگر از صبغۀ نظامی برخوردار نبود اما هم چنان میتوان زبانههای آتش نبرد میان کفر و اسلام را از این جبههها که در رأس آنها نبرد فرهنگی با دشمن است به وضوح دید. از نمونههای بارز این نوع نبرد با دشمن در ماههای آخر عمر شریف ایشان نامۀ معظمله به آقای گورباچف و قضیۀ سلمان رشدی است.
…آنچه در این مجموعه مورد بررسی و دقت قرار میگیرد موضوع چالش برانگیز صلح تحمیلی است که از نگاهی دیگر معرفی میشود.هیچگاه باور نمیکردم این کار زمانی آماده شود که برادر و دوست خوبم شهید احمد سوداگر نباشد ولی همه به تقدیر او پایبندیم و برای علو درجات سرلشکر شهیدمان دعا مینماییم.
تهران – محمد مهدی بهداروند
مؤلف: سردار احمد سوداگر
تهیه و تنظیم: مؤسسه مطالعات فرهنگی مستشهدین وصال |
چاپ: اول / ۱۳۹۱ |
شمارگان: ۲۰۰۰ جلد |
شابک: ۵ – ۵۲ – ۵۵۵۱ – ۶۰۰ – ۹۷۸ |
قیمت: ۴۵۰۰ تومان |
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰