باید تنفّر و انزجار در چهره مردم نسبت به منکر دیده شود/ اگر همه این فریضه الهی را انجام دهند کسی در جامعه جرات گناه کردن پیدا نمیکند
امر به معروف و نهی از منکر بر همه ما واجب است اگر کسی معروفی را ترک کرد یا منکری را مبتلا شد گناه کرد و اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را هم ترک کرد او هم گناه کرد. به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی […]
امر به معروف و نهی از منکر بر همه ما واجب است اگر کسی معروفی را ترک کرد یا منکری را مبتلا شد گناه کرد و اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را هم ترک کرد او هم گناه کرد.
به گزارش رجانیوز به نقل از پایگاه اطلاع رسانی آیت الله جوادی آملی، ایشان در درس اخلاق هفتگی خود که با حضور جمع کثیری از برادران و خواهران حوزوی و دانشگاهی, برگزار شد فرمودند: مستحضرید که امر به معروف و نهی از منکر بر همه ما واجب است اگر کسی معروفی را ترک کرد یا منکری را مبتلا شد گناه کرد و اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر را هم ترک کرد او هم گناه کرد و اگر آن شخص مبتلا به معصیت گرفتار کیفر میشود جامعهای که امر به معروف و نهی از منکر را ترک کردند هم مبتلا به کیفرند. سادهترین درجه امر به معروف و نهی از منکر بسیاری از مشکلات را حل میکند امر به معروف و نهی از منکر چهار بخش دارد دو بخشاش وظایف عمومی ماست دو بخشاش مربوط به حکومت و نظام اسلامی است. آن بخشی که مربوط به همه ماست آن انزجار قلبی به طوری که نشانِ آن انزجار و تنفّر در رفتار و چهره ما مشهود باشد بخش دوم هم دستور اطاعت از خداست.
ایشان در ادامه افزودند: امر به معروف غیر از مسئله تعلیم, ارشاد, تهذیب, موعظه و مانند آن است از همه اینها جداست اگر بخواهیم احکام را یاد بدهیم این جزء تعلیم واجبات است نه امر به معروف موعظه کنیم, ارشاد کنیم, نصیحت کنیم اینها بابش جداست امر به معروف امر, امر یعنی فرمان و آن کسی که این فرمان را اطاعت نمیکند دو گناه کرده یکی اینکه عفافش را رعایت نکرده مثلاً یکی اینکه فرمان آمر به معروف را امتثال نکرده اگر پدری به پسری امر بکند که حتماً نمازت را بخوان و این پسر نماز نخواند دو معصیت کرده یکی اینکه فرمان پدر را اطاعت نکرده چون امر کرد, یکی دستور خدا را. مسئله امر به معروف غیر از موعظه و نصیحت و ارشاد و تعلیم است آنها همه مبادی کار است اگر کسی مسئلهای را نمیداند تعلیم جاهل, امر به معروف نیست مسئلهای را میداند ولی یادش رفته تذکره و تنبیه ساهی و ناسی, امر به معروف نیست اضطراری در کار است از باب حلّ اضطرار کسی بخواهد با او مذاکره کند از راه امر به معروف نیست.
مفسر بزرگ قرآن کریم تصریح نمودند: امر به معروف این است که شخصی عالماً عامداً بدون هیچ عذری دارد گناه میکند و شخص آمر هم او را فرمان میدهد که باید این کار را بکنی جلوی گناه را بگیری و اگر نکرد دو معصیت کرد بنابراین اینکه میبینید در کتابهای فقهی امر به معروف را در پایان مسئله جهاد مینویسند و ادلّه او جداگانه است غیر از مسئله تعلیم جاهل است.
حضرت آیت الله جوادی آملی تبیین فرمودند: آن دو مرحلهای که بر حکومت اسلامی است یکی مسئله جلوگیری ولو به ضرب و یکی هم مسئله جلوگیری ولو بالقتل آن دو مرحله به عهده حکومت است، اما این دو مرحله به عهده همه ماست. اگر کسی گرفتار خلافی میشود در کوی و برزن همه با یک چهره نفرتآوری او را نگاه کنند همین! لازم نیست به او فرمان بدهند همین که عبوسانه او را ببینند او کنار میکشد این حدّاقلّی است که بر همه ما واجب است اگر ما هم سرمان را خم کردیم و رد شدیم خب ما هم معصیت کردیم او هم معصیت کرده است غرض آن است که امر به معروف اگر وظیفه عمومی است و انسان عبوسانه و متنفّرانه کسی را نگاه بکند این زن یا این مردِ تبهکار از آغاز تا انجام خیابان که میگذرد شرمنده میشود میبیند در این جامعه نمیتواند گناه کند بنابراین این حداقل است و اگر جامعه ما این حداقل را انجام بدهد مشکل حل است این اولین مرتبه امر به معروف است که بر همه ما واجب است.
مرجع تقلید شیعیان جهان تاکید فرمودند: انسان همان طوری که به سطل زباله با یک نگاه متنفّرانه مینگرد با گناه هم همین طور باید نگاه کند این بر همه ما واجب است آن وقت چنین جامعهای معطّر میشود.
ایشان در ادامه فرمودند: وجود مبارک سیّدالشهداء روی زمین آرمیده است طهارتی نصیب کلّ زمین شد به برکت سیّدالشهداء اما نتیجه آن جریان کربلا این بود که ما در دفاع مقدس هشت ساله بهترین عزیزانمان به ابیعبدالله لبیک گفتند و به خون آرمیدند این زیارت وارث برای ما مدرسه است اینکه به ما گفتند مرتّب بخوانید همین است در بخشی از این زیارتهای شهدا عرض میکنیم «طِبتم و طابت الأرض الّتی فیها دُفِنتم» شما ایران را طیّب و طاهر کردید شما این سرزمین را پاک کردید خب باورمان این است دینمان این است عقیدهمان این است آن وقت چگونه حاضریم این سطلهای زباله در سرزمین پاک باشد. پارک جای طیّب و طاهر کنار چشمههای کوثری جا برای این آلودگی نیست «طِبتم و طابت الأرض الّتی فیها دُفِنتم» آنگاه این صغرای مسئله که حل شد در خدمت کبرای مسئله که قرآن کریم است مشخص میکند که «والبلد الطیّب یخرج نباته باذنه» سرزمین طیّب که میوه او به اذن خدا میروید همان میوه طهارت است میوه علم است میوه قداست است میوه استقلال است میوه آزادی است میوه جمهوری اسلامی است همین تحقّق شعارهاست اگر خداست حرفش این است که میوه را کشورهای طیّب میدهد اگر سنّت است حرفشان این است که سرزمین شهدا طیّب است ما هم صغرا را داریم هم کبرا را داریم, هم مقدمه اُولیٰ را داریم هم مقدمه دوم را داریم چرا نتیجه نمیگیریم؟! بنابراین اگر همه ما در همین ایام امر به معروف و نهی از منکر به حدّاقلّ وظیفهمان عمل بکنیم جامعه ما معطّر خواهد شد.
علامه جوادی آملی ادامه دادند: اینچنین نیست که اگر کسی گناه کرد بر اساس حجاب و امثال حجاب یا رشوه و ارتشا ما میدانیم که فلان شخص اهل رشوه است در مجالس با او برخورد متنفّرانه داشته باشیم این بر ما واجب, واجب یعنی واجب است در سلام و علیکها اینچنین عبوسانه, متنفّرانه, غضبان او را نگاه کنیم اگر کسی اهل رشوه بود اهل تخلّف بود وقتی میبیند در هر کوی و برزنی در هر جامعهای در هر حسینیه و مسجدی او را با چشم نفرت میبینند او خودش را اصلاح میکند. امر به معروف این نیست که حالا حتماً انسان با زبان بگوید اگر کسی مقدورش نبود یا محافظهکار بود این مقدار که از ما برمیآید بنابراین بر همه واجب است که راهیِ راه سالار شهیدان باشیم و از ذات اقدس الهی هم مسئلت میکنیم که خونبهای حسینبنعلی را ما بگیریم «وجعلنا و إیّاکم مِن الطالبین لِثاره».
ایشان همچنین با اشاره به بخش هایی ازشرح کوتاه نهج البلاغه افزودند: وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) در نامه سی و یکم که برای فرزندشان مرقوم فرمودند فرمود قلب جوان مثل سرزمین آماده کِشت است هر بذری در زمینهای موات شما بعد از شیار بپاشید این میرویاند چه میوه تلخ چه میوه شیرین. عزیزانی که در آموزش و پرورش هستند خیلی این جوانها و نوجوانها را مواظب باشند اگر بذری, فکر باطلی, خیال عاطلی در صفحه دل اینها پاشیده شد بیرون کردنش بسیار سخت است هر چه میروید علفِ تلخ و هرز میروید به پسرش فرمود قبل از اینکه دیگران در اینجا کِشت و زرع کنند بذری بپاشند من مطالب دینی را در اینجا بذرافشانی میکنم تا میوه خوب بدهد. اصل کلّی هم این بود که در بحثهای قبل به عرضتان رسید از وجود مبارک رسول گرامی(علیه و علی آله آلاف التحیّه و الثناء) رسیده است «مَن أحیی أرضاً میتهً فهی له» حالا خواه از راه اینترنت و ماهواره و روزنامه و مجلاّت و عکسهای بدآموز خواه از راه گفتگوهای دیگر اگر در قلب نوجوان یا جوان حنظلی پاشیده شد آن حنظلپاش این زمینه را مالک میشود «مَن أحیی أرضاً میتهً فهی له» هر که زمین مرده را زنده کند با بذرافشانی مالک میشود هر کس زمینه مرده را هم با فکر باطل احیا کند مالک میشود آن وقت این زمینه در اختیار آن بذرافشان باطل است وجود مبارک حضرت امیر به امام حسن(سلام الله علیهما) اگر این نامه مربوط به امام مجتبی باشد فرمود قبل از اینکه دیگران در اینجا بذرافشانی کنند من بذرافشانی میکنم من مطالبی را با تو در میان میگذارم درباره گذشته و آینده من نسبت به گذشتهها آن قدر آگاهم که گویا با همه اینها بودم این را بر اساس تجربه تاریخی نمیگوید این را بر اساس علم غیب میفرماید که من از گذشته باخبرم از آینده هم باخبرم.
فرمود اوّلین وصیّتی که من میکنم تقواست این تقوا یعنی وِقایه گرفتن میدانید این تاء جزء کلمه نیست اصلش وَقَیَ است وقایه داشتن, سپر داشتن, خود را در دژ نگهداری کردن و مانند آن است. اینکه به ما گفتند هر کاری که میکنید اول بگویید «بسم الله الرحمن الرحیم» یعنی کار باید به نام خدا باشد این یک قرنطینه است کاری که به نام خداست یا واجب است یا مستحب دیگر کار حرام یا مکروه را که نمیشود به نام خدا شروع کرد که فرمود هر کاری که میکنید باید رویتان بشود که بگویید خدایا به نام تو. اینجا فرمود اوّلین چیزی که من به شما سفارش میکنم تقوای من است که «وَاعْلَمْ یَا بُنَیَّ أَنَّ أَحَبَّ مَا أَنْتَ آخِذٌ بِهِ إِلَیَّ مِنْ وَصِیَّتِی تَقْوَی اللَّهِ وَ الاِقْتِصَارُ عَلَی مَا فَرَضَهُ اللَّهُ عَلَیْکَ» برخیها وارد مطالبی میشوند که نه مقدور آنهاست نه مورد تکلیف آنها در نوبتهای قبل اشاره شد که اگر خدای سبحان به ما فرمود درباره بندگان مؤمن فرمود: ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ این برای همه بندگان نیست آن که به مقام اجتهاد رسیده است یعنی مکتبهای گوناگون را دیده مکتب حق را هم که قرآن و عترت است پذیرفته بعد قدرت داوری دارد آن که قدرت داوری دارد مجاز است که مکتبهای گوناگون را ببیند و احسنش را بپذیرد آن کسی که اوّلین مکتب را همین که دید باور میکند این مجاز نیست که همه چیز را یکجا بخواند یا در عرض هم بخواند یا قبل از اجتهاد بخواند اول ببیند گفته خدا و اهل بیت(علیهم السلام) چیست بعد از اینکه مایه علمی پیدا کرده است آنگاه مکتبهای دیگر را میبیند و ارزیابی میکند.
مفسر قرآن کریم فرمودند: استاد ما مرحوم آیت الله محقّق داماد(رضوان الله علیه) از بعضی از علما نقل میکرد که آنها منصفانه درباره خودشان داوری میکردند آن دانشمند میگفت من مجتهد نیستم مدرّس هستم میتوانم مثلاً رسائل تدریس کنم, کفایه تدریس کنم, مکاسب تدریس کنم ولی مجتهد نیستم برای اینکه من وقتی فرمایش شیخ انصاری را در رسائل میبینم, میبینم مطلبی است حق بعد وقتی مراجعه میکنم به فرمایش مرحوم آخوند خراسانی که آخوند خراسانی بر شیخ انصاری(رضوان الله علیهما) اشکال میکند میبینم این اشکال هم وارد است این هم مطلب حق, بعد که برمیگردم به فرمایشات مرحوم آقا شیخ عبدالکریم که شاگرد آخوند خراسانی است میبینم آقا شیخ عبدالکریم اشکال میکند بر آخوند خراسانی این هم حق است خب من که نمیتوانم در این اضلاع مثلث داوری خوب بکنم معلوم است مجتهد نیستم دیگر, آدم بفهمد که صاحبنظر شد یا نشد هم کار آسانی نیست آن آیه که دارد ﴿فَبَشِّرْ عِبَادِ ٭ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ﴾ برای کسی است که مکتبشناس است و در بررسی و داوری بین مکتبها مجتهد است وگرنه انسان طبق بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) از ائمه دیگر هم رسیده است ولی این روایت فعلاً از وجود مبارک امام جواد نقل میشود فرمود: «مَن أصغیٰ إلی ناطقٍ فقد عَبَدَ» هر کس گوش بدهد به حرف گویندهای دارد او را عبادت میکند یک وقت است گوش میدهد تا بعداً بررسی کند این به منزله سمع است این هنوز در گوشه ذهن بایگانی میکند نه بپذیرد, اما اگر کسی گوش فرادهد مثل اینکه درباره قرآن آمده است ﴿وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ وَأَنْصِتُوا﴾ در برابر قرآن فقط گوش باشید اگر کسی حرف دیگری را این طور گوش میدهد و متأثّر میشود «مَن أصغیٰ إلی ناطقٍ فقد عَبَدَ فإن کان الناطق یَنطق عن الله فقد عَبد الله و إن کان الناطق ینطق عن ابلیس فقد عبد ابلیس» این بیان نورانی امام جواد(سلام الله علیه) است که از ائمه دیگر(علیهم السلام) هم رسیده است. بنابراین جوانها و نوجوانها, عزیزان دانشآموز اگر بخواهند چیزی را نگاه کنند ماهوارهای را نگاه کنند, اینترنتی, روزنامهای, مجلّهای بعد از اینکه صاحبنظر شدند مجازند (یک) بعد از اینکه قدرت تحقیق و تشخیص داشتند رواست و قبل از آن بپرسند که ما این نعمت گوش را به چه کسی بدهیم این نعمت چشم را به چه کسی بدهیم اینچنین نیست که انسان با مردن بپوسد انسان با مردن از پوست به در میآید و به جهان ابد سفر میکند و همه مسموعات و مبصرات ما دامنگیر ما خواهد شد. بنابراین بهترین راه همین است که در اوایل امر تابع قرآن و عترت باشیم بعد وقتی در رشتههای گوناگون قدرت اظهارنظر پیدا کردیم آنها را نگاه کنیم.
آیت الله جوادی آملی تصریح کردند:وجود مبارک حضرت امیر(سلام الله علیه) به وجود مبارک امام مجتبی(سلام الله علیه) فرمود تو اول در نوجوانی ببین بر تو چه چیزی واجب است حرفهای گوناگون, مکتبهای گوناگون, آرای گوناگون آن برای کسی که قدرت داوری داشته باشد «وَ الْأَخْذُ بِمَا مَضَی عَلَیْهِ الْأَوَّلُونَ مِنْ آبَائِکَ وَالصَّالِحُونَ مِنْ أَهْلِ بَیْتِکَ» تو هم از یک دودمان طه و یاسینی بالأخره, انبیایی از همین خاندان بودند اولیایی از همین خاندان بودند مبادا کاری بکنی تجربه تلخ روزگارت را سیاه بکند بعد برگردی این کار را مبادا بکنی «فَإِنَّهُمْ لَمْ یَدَعُوا أَنْ نَظَرُوا لِأَنْفُسِهِمْ کَمَا أَنْتَ نَاظِرٌ» گذشتگان از این دودمان هم به این فکر بودند که در صلاح و اصلاح خود قدم بردارند «وَ فَکَّرُوا کَمَا أَنْتَ مُفَکِّرٌ ثُمَّ رَدَّهُمْ آخِرُ ذلِکَ إِلَی الْأَخْذِ بِمَا عَرَفُوا وَ الْإِمْسَاکِ عَمَّا لَمْ یُکَلَّفُوا» اینها هم خیلی فکر کردند که چه کار بکنند به این نتیجه رسیدند آن مقداری که بر ما لازم است آفریدگار ما از ما طلب دارد آن را انجام بدهیم بالأخره یک بیان نورانی حضرت امیر در نهجالبلاغه دارد که قبلاً بحثش گذشت فرمود ما که علف هرز نیستیم که بدون زارع و کشاورز روئیده باشیم که «أَنَّهُمْ کالنَّبَاتِ مَا لَهُمْ زَارِعٌ» مگر نظیر این تلّ از شن هستیم که با طوفانهای بادی به صورت یک تپّه ماهوری در میآیند نه این هستیم نه آن, ما یک بنای مستحکمیم و بانی داریم و ناظمی داریم, خالقی داریم «فَإِنْ أَبَتْ نَفْسُکَ أَنْ تَقْبَلَ ذلِکَ دُونَ أَنْ تَعْلَمَ کَمَا عَلِمُوا فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلِکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ» اگر واقعاً خودت خواستی بیازمایی و تجربه کنی طوری نباشد که زودباور باشی محدوده تصوّرات را مشخص کن محدوده تصدیق را مشخص کن قرآن کریم ما را در تصوّر آزاد گذاشته ولی در تصدیق دو سیم خاردار آورده جلوی ما را بسته در یک آیه فرمود بخواهی به سمت راست بروی تصدیق کنی بگویی آری باید برهان دستت باشد بخواهی به سمت دیگر بروی تکذیب کنی نفی کنی باید برهان دستت باشد در محدوده تصدیق و باور و جزم و عزم باید برهان دستت باشد ﴿لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾ از یک سو, ﴿بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ﴾ از سوی دیگر, این از غرر روایات امام صادق(سلام الله علیه) است مرحوم کلینی این حدیث را در همان جلد اول اصول کافی نقل کرده که این هم بارها به عرضتان رسید فرمود اگر بخواهی چیزی را بپذیری باید برهان دستت باشد بخواهی چیزی را نپذیری باید دلیل دستت باشد قبول و نکول باید در مدار برهان باشد قرآن هر دو را گفته فرمود آنها که بدون برهان, نکول و رد دارند اهل دوزخاند ﴿بَلْ کَذَّبُوا بِمَا لَمْ یُحِیطُوا بِعِلْمِهِ﴾ شما که به چیزی سرت را بلند کردی گفتی نه! دلیل نداشتی که بگویی نه, چون دلیل نداشتی مستقیماً دوزخ میفرستندت بخواهی سرت را خم کنی بگویی آری! ﴿لاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ﴾ اگر سر خم کنی رأی مثبت بدهی باید برهان دستت باشد سر بالا کنی اهل نکول باشی نفی کنی باید برهان دستت باشد هر دو یعنی هر دو را در دو بخش قرآن کریم خدای سبحان مرزبندی کرده فرمود آری با برهان, نه با برهان ولی تصوّر آزاد است شما فقط فهمیدی اما نه نفی کردی نه اثبات وجود مبارک حضرت امیر در این بخش فرمود اگر میخواهی وارد صحنه بشوی و خودت داور این معارف باشی و بیازمایی و تجربه کنی «فَلْیَکُنْ طَلَبُکَ ذلِکَ بِتَفَهُّمٍ وَ تَعَلُّمٍ لاَ بِتَوَرُّطِ الشُّبُهَاتِ وَ عُلَقِ الْخُصُومَاتِ».
علامه جوادی آملی تاکید نمودند: وجود مبارک حضرت امیر به پسرش فرمود پسر! وقتی وارد جامعه شدی باید نور باشی ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ بعضی میبینید وقتی که از منزل تا مسجد میآیند نورند هر که اینها را میبیند بالأخره به یاد خدا میافتد در هر شهری در هر منطقهای این گونه از افراد هستند. از وجود مبارک مسیح(سلام الله علیه) سؤال کردند با چه کسی رفت و آمد داشته باشیم؟ فرمود: «مَن یُذکِّرکم الله رؤیته» سهروردی نه شیخ اشراق آن سهروردی دیگر صاحب عوارف آن بزرگوار فرمود: «مَن لا ینفعک لحظه لا ینفعک لفظه» آن عالمی که دیدنش در تو اثر نمیکند حرفش هم مؤثر نیست کسی را شما میبینید, میبینی این دیدن تکان نداد شما را, این هر چه هم بگوید در شما اثر نمیکند «مَن لا ینفعک لحظهُ لا ینفعک لفظه» ما یک نورانیّتی در دل به عنوان امانت الهی داریم همه ما موظّفیم این طور باشیم و شدنی است اینکه وعده قرآن است که فرمود: ﴿وَجَعَلْنَا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ﴾ وجود مبارک حضرت امیر به نوجوانش فرمود این طور باش این شدنی است.فرمود: «وَ تَرْکِ کُلِّ شَائِبَهٍ أَوْلَجَتْکَ فِی شُبْهَهٍ أَوْ أَسْلَمَتْکَ إِلَی ضَلاَلَهٍ» یا سرگردانت میکند یا از راه پرتت میکند بالأخره بیراهه میروی «فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذلِکَ هَمّاً وَاحِداً فَانْظُرْ فِیَما فَسَّرْتُ لَکَ» مهمترین, اوّلین و ضروریترین شرط طلبه و دانشجو, طهارت روح است فرمود وقتی قلبت صافی شد تو میخواهی چیزی پیدا کنی که به مردم منتقل کنی به مردم راه نشان بدهی اگر قلبت خاشع شد, اگر قلبت مصفّا شد, اگر این زبالهها را طرد کردی, اگر دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند اگر همه اینها را رعایت کردی آن وقت گوش بده ببین من چه میگویم! این را به حسنبنعلی میگوید گرچه برخیها گفتند این نامه برای ابنحنفیه است ولی بالأخره فرزند امیرالمؤمنین(سلام الله علیه) است فرمود: «فَإِنْ أَیْقَنْتَ أَنْ قَدْ صَفَا قَلْبُکَ فَخَشَعَ وَ تَمَّ رَأْیُکَ فَاجْتَمَعَ وَ کَانَ هَمُّکَ فِی ذلِکَ هَمّاً وَاحِداً» یک راه داری, یک مقصد داری به طرف خدا داری میروی دین او را بفهمی (یک) باور کنی (دو) عمل کنی (سه) منتشر کنی (چهار) این قصدت است برنامهات هست گوش بده ببین من چه میگویم «فَانْظُرْ فِیَما فَسَّرْتُ لَکَ وَ إِنْ لَمْ یَجْتَمِعْ لَکَ مَا تُحِبُّ مِنْ نَفْسِکَ وَ فَرَاغِ نَظَرِکَ وَ فِکْرِکَ فَاعْلَمْ أَنَّکَ إِنَّما تَخْبِطُ الْعَشْوَاءَ وَ تَتَوَرَّطُ الظَّلْمَاءَ» اگر ـ معاذ الله ـ این شرایطی که من گفتم در تو نیست مثل آن شتر کوری که بالأخره یک قدم نه, یک قدم میافتد «عَشواء» یعنی کسی که جلوی خودش را نمیبیند شبکور است یا روزکور است بالأخره «وَ لَیْسَ طَالِبُ الدِّینِ مَنْ خَبَطَ أَوْ خَلَطَ وَ الْإِمْسَاکُ عَنْ ذلِکَ أَمْثَلُ» آن کسی که دینپژوه است با خودخواهی جمع نمیشود با غرور و دنیاطلبی جمع نمیشود طهارت روح میخواهد دین یک امر طیّب و طاهری است یک تنگ بلورین ظریف شفاف میخواهد تا این کوثر در آن بریزند و اگر خدای ناکرده این ظرف آلوده بود ولو شما آب کوثر هم بریزی این مظروف آلوده خواهد شد
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰