آزادی و عدالت – قسمت دوم – آزادى سیاسى در اسلام

از دیدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگى مى کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادى برخوردار است، لیکن آزادى به شکل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامین آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن […]

از دیدگاه اسلام، انسان آزاد است، آزاد آفریده شده و آزاد زندگى مى کند و از بهترین و بالاترین نوع آزادى برخوردار است، لیکن آزادى به شکل درست و معقول آن و در حد و مرز قانون. قانون براى تامین آزادى تمام افراد جامعه آمده است نه براى محدود ساختن و در تنگنا قرار دادن و گرفتن آزادى.

اگر قانون نباشد، جامعه از آزادى محروم خواهد شد؛ زیرا اگر خواستها و خواهشها در افراد بدون مرز به کار گرفته شود، همه ناکام خواهند ماند و آرزوها در نزاع و کشمکش از میان مى روند و یا زورمند، ضعیف را پامال کرده و حق زندگانى را از او مى گیرد و گاهى همه افراد نابود خواهند شد. رانندگى در جاده هاى یک کشور براى رانندگان آزاد است و راننده حق رانندگى آزاد را در جاده ها دارد؛ لیکن این آزادى با قوانین راهنمایى و رانندگى مرز بندى مى شود.

قانون رانندگى سرعتها را کنترل مى کند، حرکت ها را منظم مى کند، حق تقدمها را روشن مى سازد و در نتیجه، رانندگى سالم و آزادى را در اختیار رانندگان قرار مى دهد. قوانین اسلام براى کنترل خواهشها و تنظیم خواستها آمده است تا هر انسانى در سایه قانون از حق آزادى بهره مند گردد. آزاد اندیشه کند؛ آزاد، زندگى کند؛ آزاد، نیازهاى خود را به کار گیرد و از هر قید و بندى رها بوده و تنها در سایه قانون قرار گیرد.

امام خمینى در موضوع آزادى در اسلام چنین مى گوید:

‏«شما اگر چنانچه به احکام اسلام اعتقاد دارید، این احکام اسلام است. اسلام، انسان را آزاد قرار داده است. انسان را مسلط بر خودش و بر مالش و بر جانش و بر نوامیسش ساخته است و مى گوید؛ هر انسانى در مسکن آزاد است، در مشروب و ماکول، آنچه خلاف قوانین الهیه نباشد، آزاد است. در مشى آزاد است[ .این] حکم اسلام است [که] اگر کسى به منزل کسى حمله برد، براى آن کسى که مورد حمله واقع شده است، کشتن حمله کننده جایز است[ .آیا] اسلام که این قدر با آزادیها موافق است، ارتجاع سیاه است؟…

اگر اسلام را که همه ما تابع او هستیم قبول دارید و اسلام سرمنشا همه آزادیها و همه آزادگیها، همه بزرگیها و همه استقلالهاست ؛ اگر اسلام را قبول دارید، این احکام اسلام است. کجایش ارتجاع است؟.‏» ‏ (۲‏)

و هم ایشان در موضوع محدود بودن آزادى در قانون چنین مى گوید:

‏«آقایانى که اسم از آزادى می آورند؛ چه آقایانى که در داخل مطبوعات هستند و چه قشرهاى دیگرى[ که] فریادى از آزادى مى زنند، اینها آزادى را درست بیان نمى کنند ویا نمى دانند در هر مملکتى، آزادى در حدود قانون است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند و معناى آزادى این نیست که هر کس بر خلاف قانون اساسى یک ملت بر خلاف قوانین ملت هر چه دلش مى خواهد بگوید.‏»‏ (۳‏)

پس آزادى در اسلام تنها به قانون خدا محدود شده است و جز قانون خدا براى آن، حد و مرزى نیست. زمانى که مى گوییم آزادى اسلامى ؛ یعنى رهایى از تمام قیدها و بندها جز قانون خدا، رهایى از بردگى در برابر زورمندان، رهایى از وابستگیهاى مادى، رهایى از شهوت و خواست نفس، رهایى از ستم پذیرى و چاپلوسى، رهایى از اندیشه، رهایى از عقیده، رهایى از انتخاب در سایه قانون خدا و حکم اسلام که تنظیم کننده تمام این رهاییها و آزادیها است.

اما رهایى از همه چیز حتى قانون خدا، آزادى سالم نیست ؛ بلکه حقیقت و واقعیت آن آزادى نیست ؛ خدا خواسته که انسان از این قید و بندها رها باشد و سرورى و سیادت و عزت را افتخار و سربلندى و کرامت داشته باشد؛ چنانچه مى فرماید: ‏«و لقد کرمنا بنى آدم و حملناهم فى البر و البحر و رزقناهم من الطیبات.‏»‏ (۴‏)‏«به تحقیق فرزندان آدم را گرامى داشتیم و به آنها کرامت بخشیدیم و در خشکى و دریا وسیله سوارى براى آنها قرار دادیم و روزى آنها را از نعمتهاى پاکیزه و گوارا قرار دادیم.‏»

انسان آزاده و با کرامت، آزادى را به معناى بى بند و بارى و رهایى از قانون خدا نمى داند و آن را به معناى پیروى از خواست و خواهش نفس قرار نمى دهد ؛ بلکه آزادى را در حد قانون خدا محدود مى داند.

امام خمینى قدس سره در معناى صحیح آزادى چنین مى گوید:

‏«حالا که من آزادم که هر کارى مى خواهم بکنم، آزادم که هر که را مى خواهم اذیت بکنم، آزادم که هر چه مى خواهم بکنم ولو به ضد اسلام باشد، ولو به ضد منافع مملکت باشد[ ؛آیا] این آزادى است؟[آیا] این را ما مى خواستیم؟ ما آزادى مى خواستیم در پناه اسلام، ما مى خواستیم… اسلام هم آزادى دارد؛ اما آزادى بى بندوبارى نه، آزادى غربى ما نمى خواهیم، بى بندوبارى است او.‏»‏ (۵‏)

و در موضوع آزادى غلط در غرب، چنین مى گوید:

‏«باید همه بدانیم که آزادى به شکل غربى که آن موجب تباهى جوانان و دختران و پسران مى شود، از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانیها و کتب و مجلات برخلاف اسلام و عفت عمومى و مصالح کشور حرام است. و برهمه ما و مسلمانان، جلوگیرى از آنها واجب است و از آزادى مخرب باید جلوگیرى شود.‏»‏ (۶‏)

———————————–

۲٫ کتاب[ امام] خمینى و جنبش سخنرانى مورخه ۲۵ / ۲ / ۴۳، صص ۹ ۱۰٫

۳٫ صحیفه نور، ج ۷، ص ۱۸٫

۴٫ سوره اسرإ، آیه ۷۰٫

۵٫ صحیفه نور، ج ۷، ص ۶۱٫

۶٫ همان، ج ۲۱،ص ۱۹۵٫