با بدی دیگران چگونه برخورد کنیم؟

بسم الله الرحمن الرحیم رب الشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدتا من لسانی یفقه قولی حکمت ۸۲ و قال علیه السلام: «اوصیکم به خمس» شما را به پنج چیز سفارش می کنم «لو ضربتم الیها اباط الابل لکانت لذلک اهلا» اگر شترها را به سمت اونها با سرعت برانید سزاوار، اولین سفارش […]

بسم الله الرحمن الرحیم رب الشرح لی صدری و یسر لی امری واحلل عقدتا من لسانی یفقه قولی

حکمت ۸۲

و قال علیه السلام: «اوصیکم به خمس» شما را به پنج چیز سفارش می کنم «لو ضربتم الیها اباط الابل لکانت لذلک اهلا» اگر شترها را به سمت اونها با سرعت برانید سزاوار، اولین سفارش این است «لا یرجون احد منکم الا ربه» هیچ کس از شما جز پروردگار امید نداشته باشید، این یعنی توحید در توجه به خدای تعالی است، توحید عملی است، «ولا یخافن الا ذنبه» و نترسد مگر از گناه خودش، «و لا یستحین احد منکم اذا سئل عما لا یعلم ان یقول لا یعلم»، خجالت نکشد از این که از شما چیزی پرسیدند و نمی دانید بگویید نمی دانم.

حالا رفقای طلبه ما به خصوص که در معرض سوال هستند باید یاد بگیرند حتی اگر بالای منبر بودید از شما چیزی سوال کردند صدها نفر دارند پای منبر می شنوند و شما نمی دانید راحت بگویید آقا من این را نمی دانم، از قدر شما هم کم نمی شود، «و لا یستحین احد اذا لم یعلم الشیء ان یتعلمه» و همین طور حیا نکنید از اینکه چیزی را یاد بگیرید از کسی که می دانید، «و علیکم بالصبر» بر شما باد به صبر و شکیبایی، «فان الصبر من الایمان کاراس من الجسد»، چرا که شکیبایی نسبتش با ایمان نسبت سر به تخت،  «و لا خیر فی جسد لا رأس معه»، تنی که سر نداشته باشد خیلی مرد است به کار نمی آید، «و لا فی ایمان لا صبر معه». ایمان به صبر است و شکیبایی همراه نداشته باشد به کار نمی آید مثل جسد بی سر است. خوب این مرور کلی بود.

«لا یرجعون احد منکم الا ربه»، این قلب و جانمان را به بار بیاوریم به گونه ای که هیچ امید نداشته باشیم جز از خدای تعالی، یکی از تمرین های وقف این است که شما کاری برای یک نفر می کنید و این علاقه به پاسخ دهی مثبت به اون ببُرید، به کسی خوبی می کنید انتظار اینی که پاسخ خوبی به شما بدهد را از دلتان بردارید، خیلی تلخ است. شما به کسی خوبی بکنید تو در مقابل هیچ کاری نکن، یا نه شما نیکی کنید اون در جواب پاسخ بد به شما بدهد.

تمرین کنید وقتی کار نیکی می کنید لوجه الله این کار را انجام بدهید، انگار خدای تعالی این توانایی را در شما ایجاد کرده است، که نقص دیگری را نقص دارایش و عاطفه اش هر چی که احسانی که می کنید به گونه ای برطرف کنید خدا به شما این توانایی را داده است، و شما برای خدا این کار را انجام می دهید به کسی که درباره اش احساس می شود فکر نکنید به خودش مربوط می شود و هر کاری که می خواهد بکند، تمرین کنید این ها را با تمرین باید بدست بیاید، به گونه ای باشد که چگونه از شما تشکر کند چه تشکر نکند برای شما فرقی ندارد. اصلاً منتظر همچنین چیزی نیستید.

تمرین کنید بدست می آید، این یکی، بعد آرام آرام شما فقط از خدا انتظار داشته باشید، و خدا پاداش شما را چه جوری رقم می زند، اولاً اصلاً کاری که می کنید خالص است یا نه، اگر خالص نباشد هیچ قیمتی ندارد، اگر خالص بود خدای تعالی هستی هست و همه چیز را می بیند و هیچ چیزی از نظرش پنهان نیست، «لا تأخذه سنه ولا نوم»، چرت و خوابی هم ندارد.

«لایشغله شأن عن شأن»هیچ شأنی هم از شأن دیگر اون رو باز نمی دارد و مشغولش نمی دارد، همه چیز را صبر می کند، «و وفی» است، این محال است که پاداش شما را ندهد، پاداش به احسنت «من جاء بالحسنه فله عشر»، ده برابر به شما می دهد، غصه چی را دارید، تمرین، تمرین کنید این جوری بار بیاییم.

«ولا یخاف الا ذنبه»، خائف و دغدغه مند نباشد مگر از گناه خودش، ما نسبت به عیوب دیگران گناهان دیگران خیلی حساسیم، از کسی غیبتی می بینیم حرکت ناشایستی را می بینیم طمعی می بینیم، بی ثباتی می بینیم، خیلی بدشان می آید، چقدر این آدم مثلاً خصلت بد دارد و… در صورتی که همان را از خودمان مشاهده می کنیم، کم یا زیاد؛ الان یا یک وقت دیگر؛ توی این عرصه یا عرصه دیگر.

مگر ما ازهد زمان خودمان هستیم، مگر ما مبرای از هر عیبی هستیم، حالا ممکن است طمع من در یک چیزی بروز نکند و یک جای دیگر بروز کند، طمع هر کس به فراخور خودش است، ممکن است طمع او بر من آشکار شده است، ولی طمع من بر او آشکار نشده است، ولی برای خود من که آشکار است.

عیوب معمول ما در سه چیز است: کبر، حرص، و حسادت. یا خودمان را برتر می دانیم یا حریص هستیم نسبت به چیزهایی که نداریم، یا حسودیم؛ پنهان یا آشکار. علی ایّ حال، خودمان که خبر داریم از کبر خودمان. خودمان خبر داریم از حرص خودمان، خودمان خبر داریم از حسادت خودمان، اینها را می بینیم باهاش کنار می آییم، انگار نه انگار می بینیم. ولی اگر در دیگری کبری دیدیم، چقدر بر ما تلخ می شود، اگر از دیگری حرصی دیدیم، که ده‌ها برابرش را در خودمان می بینیم، چون ما حضور فی نفسه داریم. علم خودمان حضوری است اصولی که نیست، می دانیم چه چه‌مان است.

و یا حسادت، شعله حسادت مثل آتشی است که «تطلع علی الافئده»، در درون شعله می کشد. شما شعله بیرونی نمی بینید. خوب اون کسی که خودش حسود است بهتر می فهمد حسود است. حسادت، این بیماری مهلک را در خودمان می بینیم، انگار نه انگار، که ما حسودیم، ما معیوب هستیم، اصلاً نسبت به این دغدغه مند نمی شویم، اصلاً غصه مند نمی شویم که فلان فلان شده برای چی حسود هستی. چرا این قدر حریص هستی، اگر حرص بد است از دیگران برای تو هم بد است، اگر متمرکز بشویم بر عیوب خودمان عمیق می شویم. عمق ما سبب می شود سر و صدامون کم می شود، حساسیتمان نسبت به دیگران کم می شود. اصلاً تغافل و تجاهل کنیم نسبت به دیگران. می بینیم، ولی نمی بینیم. انگار نه انگار، زود ازش رد شویم، خبر داریم خودمان را به بی خبری می زنیم. مگر هر چی عیب از دیگران دیدیم باید اعلام کنیم که ما می دانیم مگر هر چی عیب از دیگران دانستیم، باید اعلام کنیم؟ باید بهش بگوییم؟ نه، از هر ده تا بیست تا علم.

ممکن شما بگویید که امر به معروف و نهی از منکر واجب است. ممکن است بگویید تذکر واجب است. بله، تذکر این جوری نیست که بنشینید شماره کنید، نه خیر، اگر صد تا عیب از من ببینی اون اصلی ترین را به من بگو، مگر تو می توانی یک جا همه عیبهایت را برطرف بکنی، باید یکی یکی و اصلی ترین شان را برطرف کنی، ببینید شیطان صد تا گره می زند شما باید یک گره را از نود و نه تا رد بکنید، تا حلش بکنید.

به رفیقت هم بخواهی تذکر بدهی تذکرت باید با مدارا و مهربانی باشد، اون تذکری را بدهید که عملی باشد و اون را پیش ببرد. مثلاً هر عیبی فرزند من دارد هر خطای می کند من ببینمش، من بهش نشان بدهم که خبر دارم، اصلاً لازم نیست، خیلی عیوب فرزندتان را شاید تجاهل کنید. اصلاً انگار نه انگار خبر دارید، انگار نه انگار که متوجه شدید.

مگر خدای تعالی با شما اون جوری نیست، شما را مستور نکرده است؟ ده ها عیب ما را پوشانده است و دیگران متوجه نیستند، اگر مدام مزاحم فرزندت بشوی خوب فرزند در مقابل بزرگتر نواقص زیادی دارد. از لحاظ رفتاری، گفتاری، و… مگر همه اینها یقه اش را می گیری و بهش می گویی، اصلاً صحیح نیست این کار، لازم است تجاهل کنید.

هر کس بزرگ شد لازمه اش تجاهل تغافل است، لازمه اش این است که انگار نمی بینم، انگار خبر ندارم، معمولاً هم نفوس می دانند که شما خبر دارید و خودتان را به اون راه می زنید، تو باهاش مدارا کنید، بهش فرصت بدهید خودش خودش را اصلاح کند، اون موقع اگر عمیق شدید سر و صدایتان کم می شود، مثل دریاها. دیدید دریاها اون جای عمیق این قدر خش و خش ندارد، ولی تو ساحل است، ساحل که می آید کم عمق می شود، کف می کند سر و صدا دارد، به هم می پیچد ولی تو اون اعماق از این خبرها نیست.

اگر نسبت به عیوب خودمان متمرکز بشویم، جدی بشویم، عمیق خواهیم شد، اون موقع اصلاً عیوب دیگران خیلی ما را به حرکت در نمی آورد، خیلی تحریکمان نمی کند. اون موقع نیت و عمل ما لطیف می شود. نورانی می شود، اصلاً خود عملمان خود آرامش ما دیگران را به خیر دعوت می کند. «کونوا دعاه الناس به غیر السنتکم»، به غیر زبانتان. وقتی شما متمرکز به خودتان شدید اون موقع عملتان نورانی تر و ناب تر می شود. وقتی که غافل از خودت هستی هی یقه این و آن را می گیری، بعد می بینی یقه اون کسی را که می گیری خودت معیوب به اون عیب هستی، خوب این عمل نورانی نیست، وقتی به خودت متمرکز شدی نورانی می شوی، غنی می شوی از حیث اعمال خیر و اعمال بد را هم آرام آرام کنار می زنی.

حتی مشکلات اجتماعی را هم وقتی شما در مدار نیستی لازم نیست بروید تو مدار، بگذار خودش (بچه تان) مشکل اجتماعی را حل بکند شما به طور غیر مستقیم بهش پیغام بده. داستان بهش بگو، بگو من یک جایی هستم مشکلی داشتم با این کار، اول اعتراف کردم بعد رفتم راه درست را انتخاب کردم اگر داری، اگر نداری از صلحا بگیر، خیلی شده این جوری، ما رفتیم پیش بزرگان فهمیدند از رو نفس ما، بعضی بزرگان هستند نفس ما را می خوانند، اصلاً می فهمند دچار چه عیبی هستم. همین جوری که خوانده فهمیده. شروع می کند دو سه تا آیه می گوید داستان می گوید و راه حل نشان می دهد و جلوی راه ما می گذارد. افراد کثیری را من دیدم می گوید آقا ما رفتیم اونجا بدون اینکه من حرفی بزنم راه حلش را به من گفته است، شروع می کند به طور غیر مستقیم فرمول های حل مشکل را به شما می گوید. خب شما چه عیبی دارد که این کار را بکنید؟

اصلاً یاد بگیرید بچه های کوچک خیلی غافل هستند. مخصوصاً بچه های زیر شش سال. شما دیدید خودتان را به ندیدن بزنید اون احساس می کند که ندیدید، بعد همان جا داستان نقل کنید یک کسی دچار همچین مشکلی شد این کار را کرد، فوراً پیامت را دریافت می کند .اقدام هم می کند. مثلاً با مادرش دچار مشکل شده است، غیر مستقیم داریم می گوییم کسی که دارد این کار را می کند، فوراً باید عذر خواهی بکنید دست مادرش را ببوسد، پدرش بهش توجه پیدا می کنند بهش علاقه مند می شوند. اصلاً مثل یک سروش غیبی از شما می شنود. معمولاً بچه ها دست به اقدام می زنند، همان جا می بینی رفت عذر خواهیش را کرد. شما فوراً اقدام بکنید. داستانی را که نقل کردید واقعیت خارجیش را، برید ببوسیدش ملاطفت کنید فوراً پاداشش را بگیرید.

همین حالات را تمرین کنید تو حالات بزرگتر هم می توانید اجرا کنید، بچه های کوچک حتی بزرگتر ها این تغافل ها را می پذیرند، با خودش می گوید می دانم پدر من خبر دارد، حالا یک راه حلی را جلوی پای من گذاشت خودش کمکم کرد باید چکار کرد چه اشکالی دارد، این بازی ها خیلی بامزه می کند زندگی را. خیلی تعامل با گناه و عیب را سادش می کند. اصلاً انگار نه انگار.

مگر مرتکب فلان عمل شنیع نشده بود که می آید پیش پیامبر، شاید خواب دیدی خیال کردی، خودش دارد می گوید نادیده می گیرند، یاد بگیریم، یاد بگیریم هی یقه نگیریم مگر ما کم عیب داریم، در  دعای حضرت سجاد هست می فرماید: « هذا مقام من تداولته ایدی الذنوب»، اون مقام کسی است که گناه ها دست به دستش…، و « وقادته ازمه الخطایا».

این افسار خطاها کشیدند او را در این موقعیت قرار دادند والا این نباید این جوری می شد، باید بسم الله می گفت و از روی آب راه می رفت. گفت یقه خودتان را بگیرید چرا این قدر یقه دیگران را می گیری، نه که تذکر ندیم، نه که امر به معروف و نهی از منکر نکنیم، ولی بار همه چیز رو زبان ما نیست، بار همه چیز رو اخم ما نیست، روی عمل ماست. رو وجود پاک ماست. که اگر وجود ناب شد این فروعش و برکتش به دیگران می رسد

ولا یخاف الا ذنبه، به گناه دیگران چکار داری یقه خودت را بگیر، «و لا یستحین احد منکم اذا سئل عما لا یعلم»، چه اجباری دارد بگویی که ما همه چیز بلد هستیم؟ ما خیلی چیزها را بلد نیستیم، چه عیبی دارد مردم بدانند تو هم نمی دانی؟

ما ۹۹ درصد چیزها را نمی دانیم. همین رساله، رساله ای که ما باید مسلط باشیم. من برای احکام خودم هم به رساله مراجعه می کنم، رساله ۲ درصد دین است، ما از این چقدر می دانیم؟ از رساله چقدر می دانیم که از دین این قدر بدانیم؟ واقعاً هیچی نمی دانیم. لازم هم نیست بدانیم. فقط به قدر ضرورت، و همین طور حیا نکنید که چیزی را بلد نیستید. یاد بگیرید و هیچ خجالت هم نکشید.

در روایات قبلی داشتیم که حکمت را بیاموزید «ولو فی جفن منافق»، ولو از منافق باشد، حکمت عرض کردیم علم به علل است. چرا به حکیم فیلسوف می گویند چون اونها علت العلل را معرفت بهش پیدا می کنند معنای جان معنای حکمت علم به علتها است. می گوید «شاورالعلما و دارث الحکما» با علما مشورت کن، نامه حضرت به مالک اشتر، با حکما بررسی کن اوضاع را، تحلیل کن، حکما حکمت امور را می دانند. معمولاً عملیاتی تر می شود، علما نظری هستند، ولی حکما عملیاتی و عمل گرا هستند.

«علیکم بالصبر»، صبر رأس ایمان است، صبر و شکیبایی داشته باشید خیلی صبر خوش عاقبت است، تحمل و تجرع صبر معمولاً وقتی صبر کردید نتیجه بردید، معمولاً وقتی که شکیبایی نکردید ضرر کردید. چقدر خوب است ما صبور باشیم ماهر در شکیبایی باشیم، ببنید هر وقت می گویید مهارت، یعنی شما با اعمال ساده از ساده به پیچیده می توانید مهارت های صبر و هر مهارت دیگری را بالا ببرید.

صبر یکی از خصلت های در تعامل با هر چیز دیگری است، در تعامل با انسانهای دیگر، در تعامل با طبیعت، در تعامل با خودتان، صبور باشید. اگر قرار است مهارتی را یاد بگیرید که این شش ماه وقت نیاز است یا یک سال وقت لازم دارد، انتظار نداشته باشید همین الان که شروع کردید شما مهار در اون کار بشوید. اگر شما قرار است کبر را کنار بگذارید یک روزه نمی شود متواضع و شیرین بشوید.

اولاً اهل تواضع را باید ببینید بعضی معتقد هستند در زیر این آسمان متواضع تر از آقای انصاری شیرازی وجود ندارد. خیلی محضر خوشی دارد، ولی باید ببینید با چشمتان با جانتان با گوشتان بشنوید یک آدم تواضع چه شکلی است، چه شکلی حرف می زند تا نبینید که نمی شود. ما که ولی خودمان را که نمی بینیم ولی ما رحمت خدای تعالی در هستی است. همه چیز دارد. خوب وقتی اون را ببینیم همه خوبی ها را می بینیم. اونو نمی بینیم باید تک تک همه خصلت های وجودی را پیدا بکنیم، بعد با افراد متواضع رفیق بشویم اگر شما با آدم متکبر رفیق بشوید شما تکبرتون قوی می شود. اگر می خواهی حریص نباشی وارسته باشید خوب باید با آدم های وارسته هستند رفیق بشوی، اونها پیشرفته هستند ازش یاد بگیری، همین طور اگر می خواهی ناصح باشی و خیر خواه باشی. حسود نباش هیچ بد کسی را نخواه برای همه خیر بخواه. آدم خیر خواه را باید ببینی واقعاً هستند اینها و خودت هم که بخواهی یک روزه نمی شود که ناصح باشی. نه باید با خودت مدارا کنی هی به خودت جایزه بدهی، هی خودت را تشویق بکنی، مدارا کنی، صبر کنی. اشتباه کردی ناامید نشوی. بگید من تو را آدم ناصحی بار می آورم. نا امید نشوید و از پا نیفتید.