دین انتخاب شیوه حکومت را بر عهده مردم می‌گذارد

 یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح می‌شود بحث ولایت فقیه است. هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط می‌شود به خوبی روشن و تبیین نشده است. به همین […]

slider-abedi یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح می‌شود بحث ولایت فقیه است. هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط می‌شود به خوبی روشن و تبیین نشده است.

به همین جهت، گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بر آن شد تا متن سلسله دروس خارج ولایت فقیه را که توسط حجت‌الاسلام والمسلمین احمد عابدی در حوزه علمیه قم تدریس می‌‌شود، تقدیم مخاطبان گرامی ‌کند که متن جلسه پنجم آن، از نظر می‌‌گذرد.

زندگی اجتماعی مردم اقتضا می‌کند، حکومت داشته باشند

جلسه قبل عرض کردیم که اصل وجود حکومت یک امر فطری و غریزی بشر است، شاید در طول تاریخ هیچ زمانی سراغ نداشته باشیم که مردم بدون حکومت زندگی کرده باشند.

بنابراین اصل وجود حکومت، فطری بشر است علاوه بر اینکه زندگی اجتماعی مردم اقتضا می‌کند که حتما حکومت داشته باشند.

تنها چیزی که از قدیم محل بحث بوده است یکی اختیارات حکومت است و یکی هم شرایط حاکمان و زمامداران.

چرا پیامبر در مکه حکومت تشکیل نداد؟

سیزده سالی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مکه بودند حکومت نداشتند، علتش را بعضی‌ها می‌گویند به خاطر این بوده که پیامبر(ص) در مکه قدرت نداشت.

بعداً بحث قدرت را توضیح خواهم داد ولی احتمال دارد علت اینکه پیامبر(ص) در مکه حکومت تشکیل نداد این است که دولت یا حکومت متوقف است بر اینکه یک ملتی وجود داشته باشد که آن ملت دارای یک دولت شود و شرط ملت، وحدت آن مردم است.

یعنی باید یک نوع اتحاد و یکپارچگی بین مردم باشد تا ملت تشکیل شود و از ملت هم دولت شکل بگیرد، در حالیکه مردم مکه ۳۶۰ بت در کعبه داشتند و مشرکین قریش یک بت واحد را نمی‌پرستیدند، یعنی وحدت بین مردم نبود، جنگ و خونریزی هم زیاد بود، شاید علت اینکه در مکه حکومت تشکیل نشد عدم انسجام و وحدت مردم بوده است.

پیامبر(ص) درمدینه به صورت رسمی حکومت تشکیل داد

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله در مدینه حکومت تشکیل دادند.

در کتاب سیره ابن هشام وقتی حضرت خدیجه علیها‌السلام را می‌خواهد معرفی کند می‌گوید که حضرت خدیجه در مکه وزیر پیامبر(ص) بوده است. البته پیامبر(ص) در مکه حکومت نداشت ولی این کتاب گفته که حضرت خدیجه وزیر پیامبر(ص) در مکه بوده است.

در مدینه پیامبر(ص) وزیر داشت، فرمانده جنگ را تعیین می‌کرد، جنگ و صلح را مشخص می‌کرد، دیوان محاسبات داشت. دولت و حکومت همین چیزهاست.

در جلد ۴۶ بحارالانوار ص ۱۳۲، حدیثی نقل شده که ظُهَری که خدمت امام چهارم بود، ایشان از کارگزاران بنی امیه بوده، یک نفر را شکنجه کرد. طرف زیر شکنجه مُرد. بعد این ظهری آمد و از غلامان امام چهارم علیه‌السلام شد.

ایشان نقل می‌کند که پادشاه روم نامه‌ای نوشت به عبدالملک مروان که من می‌خواهم به کشور شما حمله کنم و ۳۰۰ هزار سرباز هم آماده کردم. عبدالملک به حجاج بن یوسف گفت که چه کنیم، حجاج نامه نوشت خدمت امام زین العابدین (ع)

امام سجاد(ع) فرمود: خداوند لوح محفوظی دارد روزی ۳۰۰ بار به این لوح نگاه می‌کند هر لحظه‌ای هم خدای متعال تصمیمی می‌‌گیرد. من هم امید دارم که یکی از این ۳۰۰ باری که خدا به این لوح نگاه می‌کند برای شمای حجاج بن یوسف کافی باشد.

حکومت آنقدر مهم بوده که وقتی امام سجاد(ع) می‌شنود که کسی می‌خواهد به حجاج بن یوسف حمله کند و حکومت را از بین ببرد، امام این دعا را می‌نویسد و امیدواری هم اظهار می‌کند که دشمن از بین برود. دعای مرزهای امام سجاد(ع) برای همین زمان است.

فقط نیهلیسم‌ها با هر حکومتی مخالف بودند

پس اصل حکومت چیزی است که بدیهی است. تنها و تنها یک گروهی بودند که مخالف با هر حکومتی بودند، اینها کسانی بودند که در قرن نوزدهم به عنوان نیهلیسم وجود داشتند، کمونیست‌ها هم مخالف حکومت بودند، در این ۷۰ سالی هم که حکومت دستشان بود نتوانستند کمونیست را اجرا کنند بلکه مارکسیست را اجرا کردند، هم کمونیست‌ها و هم نیهلیسم‌ها از بین رفتند.

انواع حکومت

حکومت شکل‌های گوناگونی دارد مثل حکومت اشرافی، حکومت شاهنشاهی، حکومت دمکراتیک یا جمهوری.

غربی‌ها الان ادعا می‌کنند که بهترین شکل حکومت، جمهوری است. در حالی که هر کدام از این اشکال یک محاسن و معایبی دارد.

مثلا حکومت جمهوری حسنش این است که به مردم آزادی می‌دهد اما عیبش این است که هر کسی بیشتر اهل کلک و تقلب باشد در انتخابات رای می‌آورد. اشکال دیگر این است که متخصص و خبره در مسائل، یک رای دارد و یک از دنیا بی خبر هم یک رای دارد که این ظلم است.

در زمان صفویه شاه زیر نظر شیخ‌الاسلام و مجتهد بود

مهم این است که وقتی می‌گوییم حکومت اسلامی؛ حکومت اسلامی شکلش چطوری است، آیا باید اینطوری باشد که فرض کنید یک مجتهد عادل در رأس باشد و بعدش هم سه قوه باشند؟

آیا مثلا حکومت اسلامی این است که یک مجتهد عادل در رأس باشد و خودش کشور را اداره کند و نخست وزیر و رئیس جمهور هم در کار نباشد؟

یا اینکه حکومت اسلامی اینطور است که یک شاهی در رأس باشد و این شاه یک مجتهدی را به عنوان زیر دست خودش تعیین کند و آن مجتهد هم در کارها دخالت کند؟

زمان صفویه اینطوری بود که مجتهد تاج را روی سر شاه می‌گذاشت، یعنی شاه زیر نظر شیخ‌الاسلام و مجتهد بود. یک زمانی هم در صفویه شاه حکم شیخ‌الاسلامی می‌داد یعنی مجتهد زیر نظر شاه بود. هر دوی اینها را می‌گوییم حکومت اسلامی در حالی که شاهنشاهی بوده است.

حکومت اسلامی شکل‌های مختلفی می‌تواند داشته باشد

یک مرتبه یک فقیه عادل در رأس حکومت قرار می‌گیرد هیچکس هم ظاهرا رای نداده است. مثلا اوایل انقلاب، امام خمینی(ره) رهبر بود کسی هم به ایشان رای نداده بود به این معنا که انتخابات برای این مساله برگزار نشد و مردم ایشان را رهبر می‌دانستند.

یک زمانی مردم می‌آیند مستقیم یا غیر مستقیم رهبر را تعیین می‌‌کنند این هم می‌شود حکومت اسلامی. مثل رهبری مقام معظم رهبری که خبرگان توسط خبرگان انجام شد.

یک زمانی رهبر، رئیس جمهور و نخست وزیر بود و این را می‌گفتیم حکومت اسلامی. یک زمانی رهبر و رئیس جمهور بود ولی نخست وزیر نبود این را هم می‌گفتیم حکومت اسلامی. شکل‌های دیگری هم قابل تصور هست.

دین، شکل حکومت را بر عهده مردم گذاشته است

هیچ اشکالی هم ندارد که صد سال دیگر جمهوری اسلامی به این نتیجه برسد که شکل حکومت را عوض کند. به آن هم می‌گوییم حکومت اسلامی.

شاید علت اینکه شکل حکومت در آیات و روایات مطرح نشده این باشد، یعنی دین شکل حکومت را به عهده مردم گذاشته است. عقلای جامعه و عرف خودشان هر طوری که صلاح دانستند انجام بدهند.

ان شاء الله جلسه آینده چند ضابطه عرض می‌‌کنم که اگر این ضوابط در هر حکومتی باشد آن حکومت اسلامی است اگر هم آن ضوابط در حکومت نبود به هر شکلی باشد آن غیر اسلامی است. پس شکل حکومت برای اسلامی و غیر اسلامی بودن ملاک نیست.