رابطه گناه و بلا

اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم الحمدالله رب العالمین والسلام والصلاه علی سیدنا و نبینا العبد موید والرسول مسدد المصطفی الامجد المحمود الاحمد ابالقاسم محمد، صلی الله علیه وآله وسلم علی سیئما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواحنا العالمین له الوداع و جعلنا من خیر و انصاره و خیره اوانه و مستشهدین […]

اعوذبالله من الشیطان الرجیم، بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله رب العالمین والسلام والصلاه علی سیدنا و نبینا العبد موید والرسول مسدد المصطفی الامجد المحمود الاحمد ابالقاسم محمد، صلی الله علیه وآله وسلم علی سیئما بقیه الله فی الارضین روحی و ارواحنا العالمین له الوداع و جعلنا من خیر و انصاره و خیره اوانه و مستشهدین بین یدیه…

عباس بن هلال مولا ابی الحسن موسی علیه السلام قال: سمعت الرضا(ع) یقول: کلما احدث العباد من الذنوب ما لم یکونوا یعملون احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون،

از حضرت امام علی ابن موسی الرضا(ع) یکی از موالیان حضرت موسی بن جعفر(ع) ایشان نقل می کند می گوید من شنیدم از امام هشتم(ع) که فرمودند که هر گاه بندگان گناهان جدیدی رو احداث کنند و گناهان جدیدی در بینشان بیاید که قبلاً این کارها را نمی کردند (ما لم یکن یعلمو) که قبلاً مرتکب اون گناه نمی شدند (احدث الله لهم من البلاء ما لم یکونوا یعرفون) نوعی بلاهایی برای اینها ایجاد خواهد شد که قبلاًنمی شناختند، گناه جدید و گناه نو موجب می شود بلای نو، بلای جدید.

از این عبارت می شود فهمید که بین گناه و بلا ارتباط است، شما همچنین چیزی رو نمی فهمید؟ گویا همین را دارند می گویند می خواهند بگویند که رابطه جدی است، بلای نو به خاطر گناه نو است. الان که همین طور جلو می رویم خوب رشد علوم و تکنولوژی و… خیلی وسعت پیدا کرده است و زمینه های گناه فراوانی را که، قدیم اصلاً شدنی نبود، مثلاً تحقق پیدا نمی کرد، فراهم پیدا کرده است، و مخصوصاً گناهان جمعی حالا گناهان فردی هم نیست.

مثلاً فرض کنید در زمان مثلاً ۱۰۰۰ سال پیش یا ۱۰۰ یا ۵۰۰ سال پیش من حتی یادم است که بچه بودیم این تلویزیونهایی که اومده بود تعجب می کردیم که این چی چی است، واقعاً من فکر می کردم که آدم توش می رود. بزرگ بود، من یادم که رادیو اومده بود من فکر می کردم یکی توش است، و اگر هم نمی توانستم تبیین درستی بکنم فکر می کردم جنی چیزی توش است، واقعاً اگر گفته می شد که روایت که از اون کله عالم با این کله عالم از شرق به غرب صحبت می کند قابل تصور نبود که چه جوری است یا می گفتند صحیح السند نیست، ضعف در دلالت است؛ اشکال های این طوری می کردند تا بتوانند رد شوند، در بحارالانوار علامه مجلسی هم دارند، درباره هواپیما است که در دوره آخرالزمان یک پرنده ای پیدا می شود که مردم مثلاً صدها نفر سوارش می شوند از جلوش آتش میک می زند از تهش هوا میاد و ایشان دارد می گوید که سیمرغی که می آید همین است، آخه سیمرغ هم جزو خرافات است از واقعیت خارجی ندارد، خود عرفا هم که بحث سیمرغ هم می کنند می گویند واقعیت خارجی ندارد یک چیزی به قول قبلی ها سمبلیک است، نمادین داریم می گوییم چیز وجود خارجی ندارد، پس می گویند این چی است؟  بعضی دوستان آشنایان که داشتیم هند و جاهای دیگری هم رفتند پرنده ای رو  تا به حال ندیدند و سراغ نداریم، بعدش شاید بعداً بیایند و بفهمند چی است، فعلاً ما همچین خبری نداریم، سرشان را در بیاورند از قبرشان و ببینند که الان دنیا چه وضعی دارد، چه براحتی از آنجا به اینجا حرف می زند، مخصوصاً الان برنامه های چند رسانه ای و… که اومده است که دیگر تصویری و صوتی و اصلاً سه بعدی و چند بعدی شده و… اینها همه است،  اون موقع اگر می خواست طرف گناه بکند باید کلی پول بدهد یک مغنیه ای رو مثلاً اجاره کند و کلی برو و بیا و باید طرف کلی میلیونر باشد، الان این جوری نیست، کافی است یک دانه پول مختصری طرف بدهد یک سیم کارتی بگیرد و همه چیز رو نگاه بکند و الان هم روی موبایلها هم دارد می آید و جلوی اینها رو هم نمی شود گرفت، خوب گناهان نویی هم می آید که چیزهای جدید می آید که یکدفعه نگاه می کنیم جامعه دارد به این سمت می رود و خیلی سخت می شود.

وظایف ما بیشتر می شود، تکالیف ما واقعاً بیشتر می شود روحانی و یا آخوندی که دارد امروز زندگی می کند با آقایی که پنجاه سال پیش زندگی می کرد اصلاً قابل مقایسه نیست، سوالاتی که جوانان اون موقع می کردند در حد توضیح المسائل بود کافی بود که آدم دو دوره رساله رو خوب خوانده باشد لعمه رو بلد بود دیگر فول فول بود زیادی هم بود برای جامعه، به خاطر اینکه نیمه استدلالی هم بلد بود خیلی موفق و پیروز بود، الان آیا این جور است؟

الان شبهات و اشکالاتی که هست لحظه به لحظه دارد تو جامعه می ریزد و دین مردم، اعتقادات مردم، افکار مردم، مبانی فکری الان زیر سوال است. که یک وقت استدلال علامه طباطبایی رضوان الله تعالی علیه به مرحوم آیت الله بروجردی همین بود  که وقتی بحث فلسفه را شروع کردند، برخی هم رفتند خدمت اون مرجع بزرگوار که نگذارند مثلاً درس گفته بشود،   گفتند می بینم در آینده که هر جوانی وارد قم می شود با کوله باری از شبهات و اشکالات، اینها رو چه جوری می خواهی جواب بدهی؟  مبانی عقلی روشن بشود.

و واقعاً به اعتقاد بنده این انقلاب ما رو دوش دو نفر است که به اینجا رسیده است یکی حضرت امام است و یکی هم علامه طباطبایی، و برکات شاگردهای ایشان هنوز هست به لطف خدا، که خود حضرت آقا یکی از برکات وجودی این بزرگواران است. خوب گناه نو که می آید باید تدبیر نو هم بیاید، باید فکر نو هم بیاید، نباید بگوییم که خبری نشده است هنوز هم کار قبلی. خیلی خطر جدی شده است، دشمن تو خانه هایمان است، یک وقتی یک محلی بود، محل فواحش بود. الان همین جعبه تو خانه خود من از فاحشه خانه بدتر است، کافی است بچه ام دخترم یا پسرم کلیدی که می زند یکمی این ورتر یا اون ورتر بزند.

چه جوری باید اینها رو واکسینه کرد؟ و می دانید اکثراً مبتلا می شوند؟ الان دیدن خود همین اینترنت و… در ایران نسبت به همه جای دنیا قابل مقایسه نیست. یک مقدار یک چیزی که بین ما اتفاق می افتد خیلی حریص می شویم، خوب همین موبایل الان در بین ما بیشتر استفاده می شود تا قبل ها، آمریکا زندگی می کردم اون موقع اونجا اینها بود، اینجا هنوز نبود، اگر ابزاری بود که گه گاهی طرف نیاز دارد تماس بگیرد، اینجا این طوری نیست، اینجا همه دستشون است همه جا هم هست، خیلی به فراوان شما می بینید، حالا پیش بینی هایی که داره دشمن می کند برای آینده، دشمنی که به پیامبر شما حاضر است این جوری توهین بکند، این قدر علنی است که اصلاً خیلی خلاف عقل است، واقعاً خلاف عقل است، یعنی هیچ بی دینی، هیچ آدمی که کافر هم باشد یک جور خرد داشته باشد این کارها را نمی کند، می گوید اینها رو نباید خراب بکنیم می ایستند توی رومون، اینهارو می فهمند. اینها از بی رحمی دشمن است، که گاهی اوقات از عقلش هم حتی به کار نمی گیرد. عقل مختصری هم که دارد به کار نمی گیرد، و دیدید که یک مرتبه جامعه اسلامی چه جوری برافروخته شده است، خوب اینها اگر بتوانند شکل دقیق تر و ظریف تر از این کارها انجام بدهند نمی توانند انجام بدهند خوب حتماً می توانند انجام بدهند. جوری باشد که به نظر شما خوب بیاد و معقول باشد مطلوب باشد و جوانها بپسندند. عبارتی بود من باز بر می گردم «عباس بن هلال مولی لابی الحسن موسی (علیه السلام) قال: سمعت الرضا(علیه السلام) یقول: کلما احدث العباد من الذنوب ما لم یکنوا یعملون» هر گاه که بندگان ایجاد کنند گناهانی را که قبلاً نمی کردند حالا شروع کنند و گناه را مرتکب بشوند «احدث الله لهم من البلاء ما لم یکنوا یعرفون» بلاهای نوی برای اینها خدای تعالی ایجاد خواهد کرد که قبلاً اصلاً اسمش رو نمی دانستند، شکلش رو نمی دانستند، باورش رو نداشتند چنین چیزی رو،

حالا آن طرفش هم هست، اگر واقعاً بیاییم راه اطاعت الهی را به گونه ای راه بیندازیم که قبلاً هم نبوده است اون وقت مورد توجهات خاصی قرار می گیریم که قبلاً هم نبوده است، واقعاً این جوری نیست؟ تو همین کاری که دوستان دارید همین برنامه طلبگی که دارید و برنامه درس خواندنی که دارید تمرین کنید، مشی خودتان را. رو اصول جدی باشید اصول را کوتاه نیایید، اصول را بگیرید، خیلی از اوقات افراد را تو اصول معامله می کنند با هیچ کس رو اصول معامله نکنید اصل توحید، اصل نبوت، اصل رسالت، اصل قیامت، اینها جدی است، بعد در احکامم ما یک احکام قطعی قطعی داریم در اسلام، مثل نماز، مثل روزه. اینها حدیث هم لازم ندارد، حدیث هم که نباشد به یقین نماز جزو ضروریات اسلام است. روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، تولی، تبری. روی اصول سفت و محکم بایستید، پایه کار را سفت ببندید، اگر تخطی هم کردید آناً عذر خواهی کنید و توبه کنید، اشتباه هم اگر شد توجیه نکنید، به دنبال اینکه درستش کنید نباشید چون درست نمی شود و خراب کردید.

اگر اقامه صلاه نکند نظام باید عذرخواهی کند از درگاه الهی. باید اقامه صلاه کند، در قرآن هم هست همین که شما به تمکن رسیدید اقامت صلاه کنید و نماز را راه بیندازید، امر به معروف و نهی از منکر را راه بیندازید، پاش باید ایستاد، روی اینها یک موقع شک نکنید، بعد بریم حالا چه جوری بکنیم بهتر است، شیوه هایی که چه جوری عملیاتیش بکنیم. خوب این کار خیلی پسندیده است. این می تواند دیروز یک کاری دیگر شده باشد اون یک کار دیگری بکند. خوب این طوری نیست ولی مبنا و بنا به هم نخورد، دوستان باید خودتون را تربیت کنید.  خیلی دیدم از افرادی که نماز را می خوانند، روزه را می روند اما اصول به هم خورده است

تو فکر اینم که جوری می تواند ادعا کند که مسلمان است.  نه، این جوری نمی شود، این جوری یکدفعه ای نگاه می کند که امام حسین را از دست داده ای بنام جهاد اون طرفی هستی ولی خوب اون طرف شمشیر می زند این ور هم شمشیر می زند اما اصل رفته است، واقعاً این جوری نیست؟

خوب این اصل از پایین شروع می شود که از اول کارتان دوستان شروع می شود، نگویید هنوز نشده است، این قطار وقتی که راه افتاد شما اگر ایستگاه رو اشتباه رفتی، دیگر بعد هر چی هم در و دیوار این بزنی دیگر کاری نمی توانی بکنی. این داره به یک سمتی می رود و تو رو هم با خودش می برد، و مخصوصاً گناهان اجتماعی، معاصی جمعی.

اون وقت به ماها نگاه می کنند مردم، یعنی اگر یک نفر باشد بنده سابق مثلاً برای اینکه یک طلبه ساده بودم یک اشتباهی هم می کردم خوب کردم طوری نمی شود، الان این جوری نیست اما می دونم اگر یک کلمه بگویم بهش یک عده ای استناد می کنند حالا دیگر فرق می کند، جهنم آدم بزرگ می شود، آرام آرام تو محله مطرح می شویم، بین جوانها مطرح می شویم تو جامعه، تو طلبه ها، تو دانشگاه ها مطرح می شویم.

خدا رحمت کند امام را، اصرار داشتند قبل از اینکه تو جامعه به شما اقبال کنند خودتان را دریابید بعد علاقه مردم نمی گذارند، فشار کارها نمی گذارد، یکدفعه ای می بینی که دیر شده است. وقتی به خودت می آیی که اوه…

در زمان خود امام هشتم(ع) روحی له الفداء اتفاق افتاد که یک عده ای از بزرگان از علما از محدثین خوب آدم های عادی نبودند از موکلین از کسانی که از وکلای حضرت بودند، مورد اعتماد بودند. امام موسی بن جعفر به اینها ارجاع می داد حضرت زندانی می شد پول هایی که می دادند به خاطر اینها، اینها شدند جزو واقفیه، بعد از امام موسی بن جعفر سر امامت امام هشتم(ع) توقف کردند گفتند ما ایشان را امام عصر را قبول نداریم، چون حضرت گفته بود پول ها رو بیاورید بدهید، از بیخ منکر امامت حضرت شدند، من بعضی هاشون را محاسبه کرده ام به اندازه یک میلیارد اصلاً پول بوده. خیلی نیست، گاهی وقتها یکی سه هزار میلیارد، امامش رو به یک میلیارد، احمق فروخته. چقدر باید آدم نادان باشد، چقدر آدم باید بی تقوا باشد؟ چرا این جوری می شود؟

یک موقع نگویید یک چیزی اتفاق افتاد رفت شاید من هم همین جور باشم، شاید شماها هم همین جور باشید اینو باید یکی یکی نگاه کرد، یک چیزی رو دوست دارم در این بین به دوستان مخصوصا طلبه بگویم، خودتان را حق مطلق نبینید. حتماً با بزرگتراتون مشورت کنید، من دیدم بعضی از طلبه ها یک زندگی مختصری داره. خون زنشو توی شیشه کرده هیچکس هم قبول ندارم و گفته که حتی آقای مکارم هم قبول ندارم، چون می خواهد نفسانیت خودش رو اعمال بکند این را بپایید، این نوعی بت پرستی و خود پرستی است. برو خودت را چک کن. تو یک ماشین قراضه ای داری، شش ماه یک بار چکاپ می شود. اگر نکنی پلیس جلوت رو می گیرد و نمی گذاره تو داخل شهر بچرخی، ماشین هم خراب می کنی، و هوای شهر رو می ریزی به هم، و خطر هم دارد. خودت رو نفست رو چکارش داری می کنی؟ یکدفعه نگاه می کنی یک وری یک وری شده است، اینکه حتماً برید چک بکنید پیش بزرگترها، اینو بهشون بگید زندگی من این است، درسم این است، رفقا هم این هستند، این جور می روم، این جور می آیم، این جور می خورم، این جور می خوابم، درست نیست جاش یک موقع نشتی نره، و یک دفعه منفجر می شود، یک سوراخ ریز اگر لوله گاز اینجا باز باشد، تند تند کنتور داره کار می کند و پولت می رود. میگی خوب به درک، یکدفعه می بینی شب زن و بچه و خانواده را کلاً خفه می کند، یا اینکه یکدفعه یک کبریت می کشی و منفجر می شود و همه تان می روید هوا، معقول نیست. حتماً باید بیاد یکی ببیند درباره زندگیتون مخصوصاً، درستون، زن و بچه تون. برید چک کنید.

احساس نکنید که وحی براتون نازل می شود، این حرفها نیست گاهی شیطان است، گفته بودم چند وقت پیش به یکی از دوستان اینجا مشاوره داده بود گفته بود به من الهاماتی داده می شود احساس می کنم، اصلاً جبرئیل دارد در گوشش حرف می زند، بعد حالا دقت کنید چی چی هست، رفته مثلاً فرض کنید حدس زده که این یک زنگ زده شده حدس زده یک کسی با مثلاً شوهرش ارتباط برقرار کرده. حالا تجسس کن، موبایلو، برو، ببین، تلفن بزن، برو ببین کی بود و… واجب است، تمام این محرمات می شود واجب، یکی پس از دیگری، حالا بعدش چی ازش در می آید، زندگی رو از هم پاشیده حالا اومده که میگه چکار کنم، آیا این درست است؟

اینها رو باید توجه داشت، من می دانم اگر اساتید همین آقا یا خانم بهش بگم قبول نمی کند. می گوید نه خیر، ما داشتیم همین جا قم. آوردنش اون بابایی که مسئول آموزش مدرسه با کارد کشت در برابر بچه ها تو مدرسه، اینجا هم دیدم محاکمه اش رو. می گفت من به این نتیجه رسیدم که وظیفه از قرآن باید دریافت بشود. خوب این حرف درست است برای همین وقتی می خواستم بیام بیرون جناب آقای موسوی، من قرآن رو باز می کردم لای قرآن آیه ای که بود همان را عمل می کردم آیه آمد. قاتلوا ائمه الکفر، یعنی بکشید رهبران کفر را، خوب رهبر کفر اوباما است، من که دستم به اوباما نمی رسد. آقای صدام یزد هم، دستم به ایشان هم نمی رسد، فعلاً اونی که می رسد بخش آموزش مدرسه مون رئیس آموزش که نمراتمان را که نمره من ۱۸ بوده داده ۱۶! هیچی با کارد این بنده خدارو کشت! مگر قرآن اصل نیست؟ حالا اگر یک آدم با سوادتر از خودش مشورت می کرد بهش می گفت این راه درست است؟

خب آخه کی گفته است این طوری عمل کن؟ کجاش درست است؟ جهنم را برای خودت می خری یک خانواده ای رو داغدار می کنی. نمی دانم چه جوری است اولین چیزی که شیطان به آدم اغوا می کند فکر می کنم، همین است که دیگران متوجه نمی شوند، اینی که من می گویم فقط من حالیم است پس لازم نیست دیگر شرکت نمی کند، تو درس دیگر مشورت نمی کند با یک چهار تا آدم، کارش بی تدبیر و تدبر جلو می رود و یکدفعه می بیند حادث شد بلای نوی که قبلاً نبوده است.

آدم یک کم دقت بکند می بیند مال ذنوب نوی است، گناهان نو، بلاهای نو می آورد، سابق همچین اتفاق هایی نمی افتاد، ولی الان می افتد. از خدا می خواهم که اشتباه نکند در تشخیص حق و باطل.

خدایا کمکمان کن (قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُم بِالأَخْسرِینَ أَعْمَلاً – الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا) می خواهید بیدارتان کنم که کی از همه و بیش از همه در خسران است اینهایی که در گمراهی تلاششان و خیال می کنند که خوب می کنند، بد می کند، خیال می کند که خوب می کند. شک نکنید بیشتر اینهایی که در برابر اهل بیت می ایستادند، معاند نبودند. بسیار طلبه نادان جاهل اشتباه کن. که   چهار تا مثل عمار، چهار تا مثل مالک پیدا می شد با اینها بحث می کرد یکدفعه می دید چیز عوض می شد. دلیلش این است که اینهایی که اومدند امام را شهید کردند وقتی تو کوفه بی بی صحبت کرد ریشاشون را کندند، موهایشان را کندند و تازه فهمیدند اشتباه کردند، امام سجاد صحبت کرد متأثر شدند، ریخت به هم مسجد اموی را. اینها لعنت می کردند به امیرالمومنین(ع) تا یک ساعت قبلش توهین می کردند الان پشیمان هستند.

خوب این را می شد یکم زودتر یک کاری کرد قبل از اینکه آدم کلاف را بگیره بشکافد، عبارتی است که حضرت زینب بهش استشهاد فرمود وقتی که مردم فریاد توبه شون بلند شد، فرمود شما مثل اون زنی هستید که بعد کلی دو ماه بافته بود تو یک دقیقه سر کلاف رو می گرفت و می کشید. دوستان خودتون دنبال باشید. ممکن است آقایان نیایند سراغ شما به خاطر گرفتاری هایی که دارند. خودتان بدوید. بین راه، تو رفت و آمد، نشست و برخاست. ۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه یا دو دقیقه.

حتی یک چیزی خدمتتون بگم من استفاده خوبی از این کردم ما یک وقتی که خدا توفیق می داد محضر آیت الله بهجت، آیت الله کشمیری و صافی و… با اینها رفت و آمد که می کردم تقویم های اون سال ها رو من دارم. چیزهایی که گاهی گفتم و نوشتم الان بر می گردم آقای صافی نیست، اما بر می گردم می بینم چقدر حرف درستی است، خدا حفظ کند حاج آقا مصباح را، ایشان می فرمودند تو داستان اصلاح طلبها بود که خیلی مشکل شد، دوران حکومت آقای خاتمی، که ایشان سفت و محکم ایستاده بودند، حاج آقا می فرمودند حالا من می فهمم که: …می رفت خدمت حاج آقای بهجت یکدفعه بعد از درس خود ایشان به ما همین را فرموده بود می فرمودند که نیم ساعت زودتر بیایید بیرون ایشان حرفهای جدیشان را قبل و بعد از درس می زدند و اینها برای تربیتتون خوب است.

و جالب است که اینها خود آدم هم تربیت می کند.

از خود حاج آقا هم دیدم تقریباً شاید ۲۵ سال پیش است دیشب من اینو دیدم از خود حاج آقا، من شنیده بودم در همان اوائل جوانیم اینکه بنویسید می ماند براتون مثلاً من الان نمی نوشتم یادم نبود، اما حاج آقا فرمودند که من اوائل جوانیم اون موقع مثلاً ۲۰ سالشان بوده است، شنیده بودم که مرحوم آیت الله حاج آقا جواد همدانی انصاری(ره) هر کسی برود پیشش او باطل طرف را رو می کند و عیب های طرف را به طرف می گوید، گفتم خیلی خوب است، آیینه آدم می شود. همچین آینه‌ای مخصوصاً درست هم نشان بدهد محدب و مقعر نباشد خیلی خوب است. بعضی آیینه ها محدب و مقعر هم که نگاه بکنی بزرگ تر نشان می دهد یا کوچکتر، یک وری نشانت می دهد در حالی که یک وری نیستم. اما آیینه اگر دقیق و صاف و زلال باشد این خیلی آیینه خوبی است و این را باید بوسید.

من شنیده بودم ایشان این جوری است، مشهد همین فرصت را غنیمت شمردم یک جلسه ای که هیچ کس نبود نشستم پهلوش گفتم آقا یک همچین چیزی درباره جنابعالی می گویند، گفتم راست است؟ من همین که گفتم ایشان نگفت راست است و نگفت که دروغ است، فقط یک کلمه گفت: گفت: عزیزم، تا نفس است همه عیوب است، اگر این نفس و نفسانیت رفت کنار، همینی که به اصطلاح عرفا می گویند، فانی فی الله و بقاء بالله و… آدم فانی شد در اون، خاص او براش مهم شد، آقا همه چیز قشنگ می شود و همه چیز درست می شود. این قدر خوشحال شدم که این نوشته رو دیدم، اگر خوب من اینو اون موقع نمی نوشتم الان نمی دانستم، ممکن است حتی خود من از این تدبیر و تدبری، تفکری و اندیشه ای برام حاصل نشود، ولی یک کسی می بیند راه را پیدا می کند.

بنابراین استفاده ای که می کنید چیزی که به دست می آورید گاهی تجارب خوبتان این را به قلم بیاورید دوستان. من قشنگ خاطرات قبل از کانادا و آمریکا رفتنم رو، حالا می بینم که چقدر مضطرب بودم اون موقع، خدمت آقای صافی و خدمت آقایان بزرگوار که می رفتم، مثلاً یک چیزهایی گفتند حالا می بینم چقدر درست گفتند، اینها همان نقشه پیغمبران را دارند برای ما عمل می کنند، ما کمشان می گیریم، باز ما مضطربیم باز می ترسیم، اعتماد کن! برو بنشین، با امام صادق آشنا شده، سلیقه امام باقر را می داند، راه را به شما نشان می دهد. کجا می روی؟

یک کلمه دیگر آخر بگویم. تو صحن داشتم می رفتم بعد نماز آقای بهجت بود همراهشان شدم، اون موقع تازه از آمریکا آمده بودم، گفتند که اونجا چکار می کردی؟ حرف های اونجا رو ما زدیم و بحث های اونجا رو گفتیم خلاصه یک ۵ دقیقه یا ۱۰ دقیقه ای توضیح دادم، گفتند: که شنیده ای که می گویند از خارجی هزار به یک جو نمی خرند؟ گفتم: بله، بعد گفتند اقباکم الله. یعنی برو دیگر.

بارها گیر می کردم، داشتم حرف آقای مصباح را می گفتند حضرت آقا، فرمودند من تازه (دوران مشارکتی ها و اصلاح طلب ها) فهمیدم که چی تو درس آقا بهجت بود، می رفتیم قبل و بعد منتظر بودیم یک چیزی خیلی جدی ایشان بگوید، یکدفعه می دیدیم ایشان می فرماید که واقعاً امام علی امامنا، حالا من می فهمم، رو همین تردید شده است، آقا خدا است، اون یکی گفت نیست، حالا من می فهمم اینکه هی اون می گفت او حالارو می دید که اینها احدث ذنوبا اینها گناهان نو می آورند، گناه نو بلاهای نو می آورد، و هیچی برای آدم باقی نمی گذارد.