سیاست چیست؟ (تبیین دیدگاه امام خمینی(ره))(بخش اول)

امام ‌خمینی‌(ره) بر اساس‌ نگرش‌ معنوی‌ و تعالی‌نگر خویش، به پیروی از پیشوایان معصوم(ع) و اندیشمندان مسلمان، سیاست‌ را هدایت‌ انسان‌ها‌، حفظ‌ مصالح‌ و تأمین صلاح‌ و سعادت حقیقی آدمیان می‌داند.‌ بر این اساس، سیاست‌ هم‌ حق‌ همگانی است وهم مسئولیت عمومی. بدین‌سان، مجریان‌ سیاست‌ در اصل، تمام‌ افراد جامعه‌ هستند که در این‌ امر، […]

امام ‌خمینی‌(ره) بر اساس‌ نگرش‌ معنوی‌ و تعالی‌نگر خویش، به پیروی از پیشوایان معصوم(ع) و اندیشمندان مسلمان، سیاست‌ را هدایت‌ انسان‌ها‌، حفظ‌ مصالح‌ و تأمین صلاح‌ و سعادت حقیقی آدمیان می‌داند.‌ بر این اساس، سیاست‌ هم‌ حق‌ همگانی است وهم مسئولیت عمومی. بدین‌سان، مجریان‌ سیاست‌ در اصل، تمام‌ افراد جامعه‌ هستند که در این‌ امر، یعنی‌ تدبیرسرنوشت عمومی‌ خویش، مشارکت‌ دارند. هدف‌ و مقصد سیاست نیز راه‌ بردن‌ افراد بر مبنای‌ عدل‌ و عقل‌ در مسیر کمال انسانی برای رسیدن‌ آنها به‌ حقوق‌ حقه‌ خویش‌ و خیر و سعادت راستین است‌.

بر این اساس، در نگاه‌ امام‌ خمینی(ره)‌ اساس‌ سیاسی‌ بودن‌، یعنی قرار گرفتن در مسیر سعادت حقیقی را اصول‌ بنیادین‌ عقل و خرد، آزادی‌، هویت و استقلال، عدالت‌خواهی، معنویت، محبت و برادری وعام‌نگری تشکیل‌ می‌دهد.

امام‌ خمینی(ره) بر اساس‌ نگرش‌ خود نسبت‌ به‌ جهان‌ هستی‌، جایگاه‌ انسان‌ و نقشی‌ که‌ به‌ او محول‌ شده‌ است، اهدافی‌ که‌ آدمیان، سیاست‌ را معطوف‌ به‌ آن ‌کرده‌اند و نیز برداشت‌های کلی آدمیان، به‌ بیان‌ انواعی‌ از سیاست‌ می‌پردازد که عبارت است از:

سیاست‌ شیطانی، سیاست حیوانی یا سیاست این جهانی و سیاست الهی.

از دیدگاه امام‌ خمینی(ره)، اسلام‌ نه‌ تنها دین‌ سیاست‌ است،‌ بلکه‌ تمام‌ آن‌ سیاست‌ است‌. آمیختگی‌ دین‌ و سیاست‌ در این‌ نگاه‌، به‌ شدیدترین‌ مفهوم‌ خود و در قالب این همانی یعنی عینیت دین و سیاست مطرح می‌شود. سیاست‌ الهی، به وسیله پیامبران و پیروان راستین آنها و به دور از هرگونه دروغ و فریب و تزویر، به تحقق‌ حکومت‌ عدل‌ و انسانی در جامعه می‌انجامد. بر همین‌ اساس‌، از دیدگاه‌ امام‌ خمینی‌(ره)، همه‌ پیامبران‌ الهی‌، برای‌ تحقق‌ حکومت‌ عدل‌ مبعوث‌ شدند و چنین‌ حکومتی‌ عین‌ سیاست‌ است‌. امام خمینی(ره)، خود، چنین حکومتی را در قالب جمهوری اسلامی عرضه کرد و جز آن را شایسته ندانست.

مقدمه‌

سیاست دارای مفهومی بس پیچیده و مبهم است، ولی در عین ابهام در معنا، به نوعی برای بسیاری از مردمان قابل فهم وادراک است. در این میان، آنچه به ابهام این مفهوم کمک می‌کند و سبب فقدان ادراک صحیح سیاست می‌شود، تصوراتی است که از سوی نظام‌های سلطه‌گر و مستبدان و قدرتمداران، به قصد فریب مردم، استمرار سلطه ناروا و کسب مشروعیت خودشان، مطرح و با دقت و زیرکی، به اذهان عمومی القا می‌شود که در این صورت، نه تنها سلطه استبدادی بناحق ادامه می‌یابد، بلکه مفهوم سیاست نیز تحریف شده، در معنای اصلی و حقیقی‌اش به‌کار نمی‌رود. در مقابل، جلوگیری از تحریف مفاهیم و کاربرد صحیح آنها، مورد توجه بسیاری از اندیشمندان بزرگ قرار گرفته است. برای مثال، کنفوسیوس می‌گوید:

باید کاری کرد که واژه‌ها در معنای درست خود به کار روند. باید محتوای آنها را بازیافت؛ بگذار تا امیر، امیر باشد، پدر، پدر و انسان، انسان. اما مدام خیانت می‌شود و واژه‌ها دیگر با مدلول خود مطابقت ندارند… (یاسپرس،۱۳۶۳: ۴۶ و ۴۷)

برلین نیز معتقد است که آشفتگی در مفاهیم، به وحشیگری در عمل منجر می‌شود: «این آشفتگی‌ها به آشفتگی فکری می‌انجامد و آشفتگی فکری هم به وحشیگری در عمل». (مگی، ۱۳۷۸: ۲۲ و ۲۳)

در نتیجه، درمی‌یابیم که این مسئله، یعنی تبیین و روشنگری در عرصه مفاهیم و کاربرد صحیح و منطقی آنها، امری بس مهم و سرنوشت‌ساز است.

***

امام‌ خمینی‌(ره)، بنیان‌گذار نظام جمهوری اسلامی، به‌ مثابه رهبری انقلابی و اندیشمندی‌ زمان‌شناس و خردمند و با دریافتی‌ جامع‌ از دین‌ اسلام و با نگرشی‌ عقلانی‌ ـ دینی نسبت‌ به‌ سیاست‌ و با درکی‌ تاریخی‌ از نیازها و تحولات‌ جامعه‌ و الزامات‌ آن،‌ به‌ احیای‌ نگرش‌ اسلام‌ در تمام‌ ابعاد زندگانی‌ انسانی‌ پرداخت‌. او توانست‌ افزون بر ارائه نگرشی‌ کلی‌ و همه‌جانبه‌ از اسلام‌ ناب‌ محمدی‌۶ ـ به‌ تعبیر خودش‌ ـ نگرش و کنش‌ اجتماعی‌ و سیاسی‌ مبتنی‌ بر آن‌ را نیز دنبال‌ کند.

او اسلام‌ ناب‌ محمدی۶ را به‌‌مثابه الگویی‌ برتر و نگرشی جامع‌ که‌ بنیان‌ خود را بر خدامحوری‌ و یکتاپرستی استوار ساخته‌ ساخت مطرح است، نگرشی که‌ مبتنی‌ بر عدل‌ وجودی است و لذا عین‌ عدالت‌ می‌باشد؛ چرا که مبتنی‌ بر عقل‌ و حکمت‌ است. بر همین‌ اساس،‌ قوانینی که از آن‌ نشئت‌ می‌گیرد نیز عادلانه‌ است. به‌ همین‌ دلیل،‌ وقتی‌ از او پرسیدند که‌ شما می‌خواهید چه‌ نوع‌ رژیمی‌ را جانشین‌ رژیم‌ شاه‌ کنید، در پاسخ از بیان‌، شیوه نگرش‌ و اهداف‌ مورد نظرش‌ درباره انقلاب‌ اسلامی‌ و نظام‌ حاصل‌ از آن‌ گفت‌:

رژیمی‌ که‌ به‌ جای‌ رژیم‌ ظالمانه شاه‌ خواهد نشست‌، رژیم‌ عادلانه‌ای‌ است‌ که‌ شبیه‌ آن‌ رژیم،‌ در دموکراسی‌ غرب‌ نیست‌. (صحیفه نور، ۱۳۶۱: ج۳، ۱۳)

از این‌رو، او دارای‌ دو بعد اساسی،‌ یعنی‌ دانش‌، بینش‌ و کنش‌ سیاسی‌ و همگام‌ با مقتضیات‌ زمان‌ است‌. در بعد دانش‌ و بینش،‌ او نه‌ تنها دارای‌ نگرش‌ کلامی و فقهی‌ است،‌ بلکه‌ برتر و مقدم‌ بر آن،‌ دارای‌ نگرش‌ فلسفی‌ و حکمی است‌. در بعد کنش‌ و فعل‌ سیاسی‌ نیز او تنها یک‌ ایدئولوگ‌ و رهبر انقلابی‌ بزرگ نیست‌، بلکه‌ طراح‌ و سازنده نظامی‌ سیاسی‌ ـ اجتماعی‌ و بیان‌کننده نظریه‌ و دیدگاه در این‌ باب‌ می‌باشد.

امام خمینی(ره) نیز همانند بسیاری از اندیشمندان بزرگ، اصلاح مفاهیم و واژه‌ها و کاربرد صحیح آنها را از مسائل مهم در عرصه انسان‌سازی می‌داند. او به‌ویژه مفاهیم انسانی چون سیاست را مورد توجه و دقت خویش قرار می‌دهد و بر ادراک و کاربرد صحیح آن تأکید می‌ورزد. از منظر امام‌ خمینی(ره)،‌ سیاست‌ و تدبیر امور آدمیان از آنچه‌ در قالب‌ راهبردها و سیاست‌های‌ اجرایی‌ حکومت‌های‌ دنیوی، به‌ویژه‌ مستبدان‌ صورت‌ می‌گیرد، کاملاً مجزا است… . از دید او، وظیفه و کارکرد اساسی سیاست، چیزی جز هدایت آدمیان، یعنی راه‌ بردن‌ انسان‌ها در مسیر هدایت‌ و کمال‌ جامعه‌ و آدمیان و تأمین سعادت آنها نیست. از این‌رو، دانش‌ سیاست‌ نیز دانش‌ هدایت‌، کمال‌جویی‌، تربیت‌، پرورش‌ آدمیان‌ و حذف‌ موانع‌ و حجاب‌ها برای‌ رسیدن‌ به‌ سعادت‌ راستین‌ است‌.

بر این‌ اساس،‌ می‌توان‌ امام‌ خمینی(ره)،‌ را یکی‌ از احیاگران‌ اندیشه سیاسی‌ و عمل سیاسی اسلام دانست؛ زیرا او سیاست‌ را که‌ در دوران‌ معاصر مفهومی‌ غیرانسانی‌ و مبتنی‌ بر نیرنگ‌ و مکر پیدا کرده‌ بود، از این‌ جایگاه‌ دروغین‌ برکشاند و در جایگاه‌ راستین‌ نشاند. از نظر او، اسلام دین انسان شدن است و از همین رو عین سیاست است. به بیانی دیگر، اسلام، دینی سیاسی است. مؤید این دیدگاه، تعابیری‌ است در آثار ایشان‌ آمده‌ است‌. برای مثال‌، می‌فرماید:

والله اسلام،‌ تمامش‌ سیاست‌ است‌. اسلام‌ را بد معرفی‌ کرده‌اند. سیاست‌ مُدُن‌، از اسلام‌ سرچشمه‌ می‌گیرد. (همان: ج۱، ۱۰۴؛ صحیفه امام، ۱۳۷۸: ج۱، ۲۷۰)

در نگاه او آمیختگی‌ دین‌ و سیاست‌ به‌‌گونه‌ای‌ است‌ که‌ هر کس‌ جدایی‌ یا مرزی‌ میان‌ آنها تصور کند، هیچ‌ کدام‌ را نشناخته‌ است‌:

اسلام، دین سیاست است، قبل از اینکه دین معنویات باشد. اسلام همان طوری که به معنویات نظردارد و همان طوری که به روحیات نظر دارد و تربیت دینی می‌کند و تربیت نفسانی می‌کند و تهذیب نفس می‌کند، همان طور [هم ] به مادیات نظر دارد… (صحیفه امام، ۱۳۷۸: ج۶، ۴۶۷)

اگر این‌گونه‌ است،‌ پس‌ هدف‌ اساسی‌ سیاست‌ و دین‌ یکی است و آن، برقراری‌ و اقامه عدل و قسط‌ در همه ابعاد، در جامعه‌ می‌باشد، همان‌ گونه‌ که‌ اساس‌ و معیار دین و سیاست‌ نیز عدالت‌ است‌:

اسلام‌، همان‌ حکومت‌ است‌ با شئونی‌ که‌ دارد و احکام‌، قوانین‌ اسلام‌ و شأنی‌ از شئون‌ حکومت‌ اسلام‌ است‌، بلکه‌ مطلوب‌ است‌ بالعرض‌ و امور آلیه‌ هستند که‌ برای‌ حکومت‌ و اقامه‌ عدل‌ در جامعه‌ وضع‌ شده‌اند. (امام خمینی(ره)، ۱۳۷۹: ج۲، ۴۷۲)

با چنین‌ نگرشی‌ است‌ که‌ می‌توان‌ به‌ معرفی و بیان ‌مهم‌ترین‌ مسئله‌ انسان در عرصه حیات جمعی، یعنی‌ سیاست‌ و چیستی آن دست‌ یافت و بدین‌سان‌ آن را به‌گونه‌ای بیان کرد که با کمک آن بتوان‌ به‌ سعادت‌ راستین‌ رسید؛ زیرا همان گونه که «فارابی» می‌گوید: «هدف از آفرینش وجود انسان، این است که به سعادت نهایی رسد…».(فارابی، ۱۹۷۱م.: ۴۶)

بر همین‌ اساس،‌ از دید امام‌ خمینی(ره)،‌ حکومت‌ به‌عنوان دستگاه اجرایی سیاست کلی در جامعه، ابزاری‌ است‌ برای‌ تحقق‌ عدل‌ و معنویت‌ در جامعه‌ و به‌ وجود آوردن‌ یک‌ جامعه عادل‌ و معتدل‌ و عاری‌ از انحرافات؛ چرا که اگر عدل‌ در جامعه‌ بنا شود، انسان‌ در مسیر کمال‌ و سعادت‌ حرکت‌ می‌کند، اما در جایی‌ که‌ نشان‌ از عدالت‌ نیست‌، نشان‌ از سعادت‌ و صلاح‌ و خیر و راستی‌ نیز وجود ندارد. پس‌ سعادت‌ انسان‌ در گرو تحقق‌ عدالت‌ در همه‌ ابعادش‌ در جامعه‌ است:

و انبیا اینکه‌ دنبال‌ این‌ بودند که‌ یک‌ حکومت‌ عدلی‌ در دنیا متحقق‌ کنند، برای‌ این‌ است‌ که‌ حکومت‌ عدل‌ اگر باشد… جامعه‌ را مهار می‌کند و تا حد زیادی‌ اصلاح‌ می‌کند.(صحیفه امام، ۱۳۷۸: ج۱۶، ۱۶۲)

حال با توجه به اهمیت ادراک مفهوم سیاست و نیز اینکه اندیشه‌ سیاسی‌ یک‌ اندیشمند، ترجمان‌ نگرش‌ او به‌ سیاست و شأن‌ سیاسی‌ انسان‌ و وجود او در مدینه‌ یا جامعه سیاسی‌ است‌، با بیان‌ چیستی‌ و ماهیت، ارزش‌ و غایت‌ سیاست در اندیشه هر اندیشمند، نگرش‌ سیاسی‌ او روشن‌ می‌شود.

با توجه به آنچه گذشت، مهم‌ترین‌ پرسشی‌ که‌ در این‌ حوزه‌ مطرح‌ می‌شود و ما در این جا با توجه به دیدگاه امام خمینی(ره) به آن پاسخ می‌دهیم، عبارت است از:

سیاست‌ چیست‌ و چه‌ ماهیتی دارد؟ سیاست‌ در وجود انسان‌ و جامعه انسانی‌ چه‌ جایگاه‌ و ارزشی‌ دارد و غایت‌ و هدف‌ سیاست‌ چیست‌؟

برهمین اساس، در این نوشتار، به تبیین مفهوم سیاست از نگاهی اخلاقی و معنوی می‌پردازیم که آن را از نگرش مادی و این‌جهانی کاملاً متمایز می‌سازد و همین مسئله، نوآوری یا بیان انگاره‌ای جدید در این پژوهش است؛ یعنی دریافت حقیقت سیاست با نگرش معنوی و باور به اخلاق متعالی با توجه به نکات و بیانات پراکنده امام خمینی(ره) که به‌نوعی بازسازی منطقی نگرش یا نظریه در این عرصه بر مبنای آثار امام خمینی(ره) است.

مفهوم‌ سیاست‌

سیاست، مصدری است از ریشه (س و س) و در لغت و اصطلاح، دارای مفاهیم مختلفی است که سه مورد زیر حائز اهمیت می‌باشد:

۱٫ السیاسه: القیام علی الشی بما یصلحه. (طریحی، ۱۳۷۸: ج۴، ۷۸)

سیاست: پذیرش مسئولیت چیزی به منظور اصلاح و به سامان آوردن آن.

۲٫ السیاسه: هی استصلاح الخلق بارشادهم بِما یُصْلِحُهُم. (خلیل جر: السیاسه)

سیاست: به سامان آوردن مردم از طریق ارشاد آنان مصلحتشان.

۳٫ استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل اَو الآجل. (ابن منظور، ۱۴۱۴ق: سوس)

سیاست اصلاح مردم از طریق راهنمایی و ارشاد آنان به راه رهایی‌بخش در دنیا و آخرت است (حال و آینده).

این معانی، همه به نوعی، تدبیر امور عمومی را همراه با نوعی جهت‌گیری می‌رسانند که در مفهوم غربی آن که از کلمه پلیس[۱] گرفته شده، مندرج نیست. در زبان‌های غربی، این مفهوم صرفاً بیانگر اداره و تدبیر امور است و حول‌وحوش قدرت یا قدرت سیاسی یا دولت افزون بر معانی تدبیر و اداره یا حکومت می‌چرخد، درحالی‌که در زبان‌های فارسی و عربی، نوعی جهت‌گیری به سمت اصلاح و کمال و تأمین مصالح، در این مفهوم مندرج است. که این‌گونه نگریستن به این مفهوم، بی‌تأثیر از نگرش به‌کاربرندگان این واژه نبوده است.

در نگرش فیلسوفان کلاسیک غربی، سیاست به نوعی با فضیلت مبتنی بر دانش پیوندداشته است و در نگاه افرادی چون افلاطون و ارسطو، سیاست با حکمت و آگاهی مورد نظر آنها درهم می‌آمیزد و نوعی نزدیکی با نگرش شرقیان نسبت به سیاست را ایجاد می‌کند، هرچند در اینجا، فضیلت، با فضیلت شرقی که معنویت و اخلاق متعالی محض است، تفاوت‌هایی دارد. افلاطون معتقد است فقط عده بسیار کمی هستند که می‌توانند سیاست‌مدار باشند. او می‌گوید:

این عده قلیل را ـ خواه فرمانروایی ایشان بر مردم با میل و اختیار مردم باشد و خواه برخلاف میل مردم و خواه از روی قانون اساسی مدونی فرمان برانند و خواه بی‌قانون و خواه تنگدست باشند و خواه توانگر ـ فقط بدین شرط مردان سیاسی به معنی راستین خواهیم شمرد که فرمانروایی ایشان از روی دانش و هنر صورت گیرد… . (افلاطون، ۱۳۶۵: ج۵، ۱۶۲۱)

او در نهایت بیان می‌دارد:

غایت هنر بافندگی سیاسی که وظیفه‌اش به هم بافتن ارواح شجاع و خویشتن‌دارست، هنگامی صورت عمل می‌پذیرد که هنر شاهانه آن دو را به‌وسیله دوستی و سازگاری به هم بپیوندد و بدین سان، بهترین و گرانبهاترین بافته‌ها را آماده کند و همه افراد جامعه را… زیر آن گرد آورد و با توجه به حد اعلای سعادتی که ممکن است نصیب جامعه‌ای شود، فرمان بدهد و حکم براند و نگذارد که به سعادت جامعه نقصی راه یابد. (همان: ۱۶۳۹)

ارسطو نیز درباره هدف سیاست می‌گوید:

«… آن جامعه‌ای که بالاتر از همه و فراگیرنده همه جوامع دیگر است، خیر برین را می‌جوید و [این گونه] جامعه است که شهر یا اجتماع سیاسی نام دارد…». (ارسطو، ۱۳۷۱: ۱)

این در حالی است که در نگرش مسلمانان به‌ویژه فلاسفه، سیاست با مفهوم کامل و جامع فضیلت، قرین و راه رساندن انسان به سعادت حقیقی است و تنها با آگاهی و حکمت، از سیاست مدرن جدا نمی‌شود بلکه اساساً با معنویت و امر متعالی همراه می‌گردد و دارای جهت‌گیری به سوی آخرت و سعادت قصوی است، همان‌گونه که فارابی آن را راه و دانش رسیدن به سعادت (فارابی، ۱۹۹۵: ۴۶) و فضیلت می‌داند یا غزالی می‌نویسد: «و سیاست در استصلاح مردمان و نمودن بدیشان راه راست را که نجات‌دهنده است در دنیا و آخرت…». (غزالی،۱۳۵۱: ج۱، ۵۵)

شهید سید محمدباقر صدر در این‌باره معتقد است:

وانگاه که من واژه سیاسی (سیاست) را به کار می‌برم، هرگز مفهومی از آن، که در این روز گار در اذهان مردم رایج است و در مخفی‌کاری و دغل‌بازی خلاصه می‌شود نیست، بلکه منظور من، مفهوم حقیقی آن است که از هر گونه پنهان‌کاری و دغل‌بازی مبراست. ( صدر، بی‌تا: ۶۳)

به این ترتیب می‌توان سه‌ نگاه کلی به سیاست را مطرح کرد:

۱٫ نگرش مدرن که با تکیه بر واقع‌گرایی محض و دنیاگرایی و بینش مادی سیاست مدیریت توانمند، از هر ابزاری برای رسیدن به هدف بهره می‌گیرد. این نگرش تا حدودی با دید یونان باستان و مفهوم پلیس هماهنگی دارد.

۲٫ نگرش فیلسوفان کلاسیک غرب چون افلاطون و ارسطو که سیاست به مفهوم مدیریت را با دانش و فضیلت مورد نظر خویش می‌آمیزند و به آن رنگ معنوی می‌دهند.

۳٫ نگرش شرقیان به‌ویژه ایرانیان و مسلمانان این است که سیاست با اخلاق متعالی، معنویت، اشراق، هدایت. نجات و رسیدن به سعادت درهم آمیخته است و لذا سیاست فضیلت است.

نگاه امام خمینی(ره) در چارچوب نگرش سوم قرار می‌گیرد؛ زیرا همان گونه که بیان شد، او محقق و اندیشمندی دینی و اخلاقی است و در نگاه او، سیاست نمی‌تواند جدا از اخلاق متعالی و معنویت باشد.

همچنین نکته قابل توجه اینکه در نگرش اندیشمندان مسلمان، سیاست یا به تعبیر فارابی، همان حکمت عملی یا حکمت مدنی است که مشتمل بر اخلاق، فلسفه سیاسی، علم سیاست و دانش کلام و دانش فقه ـ به‌طور کلی ـ است یا به تعبیر ابن سینا که تحت تأثیر ارسطو واقع است، بخشی از حکمت عملی یا همان تدبیر مدینه می‌باشد. امام خمینی(ره) نیز با قائل بودن به دوگانگی حکمت نظری و حکمت عملی، سیاست را از مقوله حکمت عملی می‌داند و حکمت عملی، بیان راهکار‌ها و ارزش‌ها و چگونگی تحقق آنهاست. از این‌رو، نگاه امام خمینی(ره) به سیاست، از نگاه مدرن به سیاست جدا می‌گردد و تبدیل به ارزش می‌شود و با فضیلت پیوند می‌خورد.

مفهوم سیاست در اندیشه امام خمینی(ره)

امام خمینی(ره) به لحاظ اندیشه‌ای و فکری، دارای نگرشی حکمی ـ عرفانی و دینی است. بنابراین، معنویت و ارزش‌های معنوی و اخلاق متعالی و انسان شدن، برای او از مسائل اساسی حیات و زندگانی انسان است. او با اعتقاد به توحید و عدل وجودی، همه چیز را در سایه این اعتقاد خویش و در راستای انسان‌سازی در سایه توحید تفسیر می‌کند. باور امام به جامعیت اسلام و رهایی‌بخشی آن، ارتباط تنگاتنگ زندگی در دنیا و آخرت را نشان می‌دهد. از این‌رو، اسلام برنامه جامع شدن انسان در عرصه فردی و اجتماعی، دنیایی و اخروی است. بنابراین، سیاست در متن اسلام است و اسلام با همه ابعادش، دینی سیاسی و اجتماعی است و سیاست مطرح در آن، سیاستی ارزشی و معنوی است؛ چون هدف اسلام، ساختن انسان در همه ابعاد وجودی‌اش است. به همین دلیل امام خمینی(ره) توجه و عنایت خاصی به مفهوم سیاست و ادراک صحیح آن دارد. در مجموعه ۲۲ جلدی‌ صحیفه امام‌، سیاست‌ به‌ صورت‌ مجرد، ۵۸۹ بار و با مشتقاتش‌ ۷۴۷ بار تکرار شده‌ است. (ر.ک: صحیفه امام)‌

نگرش‌ امام‌ خمینی(ره)‌ به‌ مفهوم‌ و معنای سیاست،‌ مرتبط‌ با نگرش‌ او به‌ مسائلی‌ چون‌ شناخت‌ هستی‌ و انسان‌، ابعاد وجودی‌ او، ضرورت‌ راهیابی‌اش‌ به‌ سوی‌ سعادت‌ راستین‌ و حقیقی از طریق‌ تهذیب‌، سلوک‌، تزکیه‌، ضرورت‌ تعلیم‌ و تربیت‌ (آموزش‌ کتاب‌ و حکمت‌ و آنچه‌ که‌ باید بدانند)، ارتباط‌ کلی‌ انسان‌ با جهان‌ هستی، به‌ویژه‌ با انسان‌های‌ دیگر، برخورداری‌ او از یک‌ سرنوشت‌ مشترک‌ جمعی‌ و در نتیجه،‌ بروز و ظهور سیاست‌ در بین‌ انسان‌ها و در مدینه‌ یا جامعه‌ بشری‌ است‌. بنابراین‌ در نگرش‌ امام‌ خمینی(ره)‌، سیاست‌ همان‌: «راه‌ بردن‌ جامعه‌ به‌ موازین‌ عقل‌ و عدل‌ و انصاف‌ و… » است. (همان: ج۲۱، ۴۰۵)

از این‌ منظر، در واقع‌ می‌توان‌ گفت‌ که‌ در گسترده‌ترین معنا، سیاست‌ عبارت‌ است‌ از اداره‌ امور عمومی‌ جوامع بشری یا به‌ بیانی‌ دیگر، امور سیاسی‌ و تعیین‌ جهت‌ مسائل‌ سیاسی‌ کشور با شرکت‌ تمام‌ افراد جامعه‌، برای‌ بهره‌مندی‌ از حقوق‌ حقه خود. در این‌ بیان،‌ سیاست‌ به‌منزله مدیریت‌ و تدبیر عمومی‌ و اجتماعی یا دانش تدبیر و اداره‌کردن در نظر گرفته‌ شده‌ و محدوده‌ سیاست، مسائل‌ کشور و امور عمومی‌ است‌. به‌ طور کلی،‌ مجریان‌ سیاست‌ تمام‌ افراد جامعه‌ هستند یا حداقل‌ تمام‌ افراد جامعه‌، در این‌ امر، یعنی‌ مدیریت‌ و تدبیر عمومی‌، مشارکت‌ دارند. هدف‌ و مقصد نیز روشن‌ است‌ و آن،‌ رسیدن‌ افراد جامعه‌ به‌ حقوق‌ حقه‌ یا راستین‌ خویش‌ است‌. بنابراین‌:

۱٫ سیاست‌ اداره‌ کردن‌ یا تدبیر امور عمومی‌ و تعیین‌ جهت‌ مسائل‌ کشور است‌؛

۲٫ دامنه سیاست‌ محدود به‌ امور عمومی‌ و مسائل‌ کشور است‌؛

۳٫ مجریان‌ سیاست‌، تمام‌ افراد جامعه‌ هستند یا سیاست‌ با مشارکت‌ تمام‌ آنها صورت‌ می‌گیرد؛

۴٫ هدف‌ و مقصد سیاست‌، راه‌ بردن‌ افراد بر مبنای‌ عدل‌ و عقل‌ است‌.

۵٫ سیاست اداره‌ یا تدبیر امور است، و حوزه‌ای‌ بسیار گسترده‌ دارد.

بنابراین‌، امام‌ خمینی‌(ره) در جایی‌ دیگر، به‌ بیان‌ مصادیق‌ و اهداف‌ این‌ تدبیر اشاره‌ دارد. در این‌ نگاه،‌ سیاست‌ عبارت‌ است‌ از:

اجرای‌ قوانین‌ بر معیار قسط‌ و عدل‌ و جلوگیری‌ از ستمگری‌ و حکومت‌ جائرانه‌ و بسط‌ عدالت‌ فردی‌ و اجتماعی‌ و منع‌ از فساد و فحشا و انواع‌ کج‌روی‌ها، [تأمین‌ و حفظ‌] آزادی‌ بر معیار عقل‌ و عدل‌ و استقلال‌ و خودکفایی‌ و جلوگیری‌ از استعمار و استثمار و استعباد و حدود و قصاص‌ و تعزیرات‌ بر میزان‌ عدل‌، برای‌ جلوگیری‌ از فساد و تباهی‌ یک‌ جامعه‌، و سیاست‌ و راه‌ بردن‌ جامعه‌ به‌ موازین‌ عقل‌ و عدل‌ و انصاف‌. (همان: ۴۰۵)

آنچه‌ در این‌ بیان‌ حائز اهمیت‌ است،‌ مبنا و اساس‌ سیاست‌ می‌باشد که‌ در تعاریف‌ رایج، کمتر مورد توجه‌ قرار می‌گیرد. از دید امام‌ خمینی‌(ره)، مبنا و اساس‌ سیاست‌ را دو چیز تشکیل می‌دهد: ۱٫ عدالت‌؛ ۲٫ عقل‌ و تمام‌ مصادیق‌، روش‌ها، برنامه‌ها و نتایج سیاست‌ در عرصه ادراک و عمل، بر چنین‌ مبنایی‌ مهم استوار می‌گردد.

بنابراین‌، هرچند در اساس‌ سیاست‌، روابط‌ و مناسبات‌ خاص‌ و تدبیر امور جامعه‌ است،‌ ولی‌ در تبیین امام از سیاست، آنچه حائز اهمیت‌ است، این‌ است‌ که‌:

اولاً این‌ مناسبات‌ و تدابیر امور جامعه‌، دارای‌ دو معیار و مبنای‌ روشن،‌ یعنی‌ عقل‌ و عدل‌ است.

ثانیاً هدف‌ اصلی‌ آنها جلوگیری‌ از پیدایش‌ مفسده‌ و خروج‌ از دایره فطرت‌ انسانی‌ است. بر همین‌ اساس،‌ او در تعریفی‌ دیگر از سیاست‌، در عین‌ اینکه‌ آن‌ را به‌مثابه‌ دانش‌ یا هنر یا فن‌ بررسی‌ روابط‌ و مناسبات‌ خاص‌ در نظر می‌گیرد، به‌ هدف‌ اساسی‌ آن، یعنی‌ جلوگیری‌ از مفاسد و به‌ عبارت‌ دیگر، رعایت‌ مصالح‌ توجه‌ دارد و می‌فرماید:

مگر سیاست‌ چی‌ است‌؟ روابط‌ ما بین‌ حاکم‌ و ملت‌، روابط‌ ما بین‌ حاکم‌ با سایر حکومت‌ها ـ عرض‌ می‌کنم‌ که‌ ـ جلوگیری‌ از مفاسدی‌ که‌ هست‌، همه‌ اینها سیاساتی‌ است‌ که‌ هست‌. (همان: ج۳، ۲۲۷)

این‌ تعریف‌ از سیاست‌ به‌‌مثابه یک‌ هنر یا دانش یا معرفت، به جهت‌گیری‌ اصلی‌ آن‌، یعنی‌ جلوگیری‌ از مفاسد یا به‌ عبارت‌ دیگر، رعایت‌ و تحقق مصالح‌، توجه‌ دارد. این‌ است‌ که‌ می‌بینیم‌ امام‌ خمینی(ره)‌ به‌ جهت‌گیری‌ و ارزشی‌ بودن‌ سیاست،‌ توجه‌ بسزایی‌ دارد.

بنابراین سیاست یک علم، هنر، معرفت، فعل، کنش یا یک مفهوم و لفظ خنثی نیست که صرفاً بیانگر تدبیر کردن یا اداره کردن و مدیریت و… باشد، بلکه دارای جهت‌‌گیری مشخصی است و جهت‌گیری آن نیز به سمت سعادت می‌باشد. در نتیجه، از منظر امام خمینی(ره):

۱٫ سیاست مفهومی است که بر کنش و دانش مرتبط با آن کنش دلالت دارد؛

۲٫ سیاست تدبیر کردن یا اداره مدبرانه امور عمومی است؛

۳٫ سیاست دارای جهت‌گیری و سمت‌گیری مشخصی است؛

۴٫ جهت‌گیری و سمت‌گیری سیاست، متوجه کمال و سعادت انسان است.

ایشان در جایی‌ دیگر، این‌ موضوع‌ را به‌ وضوح‌ مورد بررسی‌ قرار می‌دهد:

سیاست‌ این‌ است‌ که‌ جامعه‌ را هدایت‌ کند و راه‌ ببرد، تمام‌ مصالح‌ جامعه‌ را در نظر بگیرد و تمام‌ ابعاد انسان‌ و جامعه‌ را در نظر بگیرد و اینها را هدایت‌ کند به‌ طرف‌ آن‌ چیزی‌ که‌ صلاحشان‌ هست‌، صلاح‌ ملت‌ هست‌، صلاح‌ افراد هست‌ و این‌ مختص‌ به‌ انبیاست؛ دیگران‌ این‌ سیاست‌ را نمی‌توانند اداره‌ کنند. (همان: ج۱۳، ۴۳۲)

سیاست‌، موضوعی‌ همگانی‌، همیشگی‌ و مربوط‌ به‌ همه افراد و اعصار است. بر این‌ اساس‌، در سیاست،‌ حضور تمام‌ افراد جامعه‌ مورد نظر است‌ و حکومت‌ به‌ آرای‌ عمومی‌ متکی‌ است‌ و نهادهای حکومتی‌، از جانب‌ مردم‌ تعیین‌ می‌شود. با چنین ادراکی از سیاست است که در عرصه عمل و کنش جمعی، با تحقق‌ سیاست‌ عادلانه‌، در محیطی‌ آرام‌، امکان‌ برخورد اندیشه‌ها، اصلاح‌، رشد و توسعه سیاسی‌ جامعه‌ امکان‌پذیر می‌شود. در این نگاه، این‌همانی و یکسانی دیانت و سیاست، به‌وضوح آشکار می‌گردد؛ زیرا هر دو یک هدف و جهت را نشان می‌دهند و تعقیب می‌کنند و آن، ساختن و اصلاح انسان و جامعه انسانی است. این است که می‌بینیم امام خمینی(ره) در جای دیگری، دیانت را با سیاست تعریف کرده‌است:

دیانت همان سیاستی است که مردم را از اینجا حرکت می‌دهد و تمام چیزهایی که به صلاح ملت است و به صلاح مردم است، آنها را از آن راه می‌برد که صلاح مردم است که همان صراط مستقیم است. (صحیفه نور، ۱۳۶۱: ج۱۳، ۲۸۳)

پس اگر دیانت سیاستی است که انسان را در مسیر صراط مستقیم پیش می‌برد، می‌توان دریافت که سیاست نیز اگر انسان را در چنین مسیری پیش ببرد، عین دیانت است. به‌ طور کلی،‌ در نگاه‌ امام‌ خمینی‌(ره) سیاست‌ بخشی‌ بسیار مهم از حکمت‌ عملی ‌است‌ که‌ در عرصه نظر و مفهوم‌شناسی، دغدغه اصلی‌ آن‌، کسب‌ معرفت‌ نسبت‌ به‌ مصالح‌ عمومی‌، بر مبنای‌ تعاون‌، بقای‌ نوع‌ انسان‌ و رفاه‌ در زندگی‌ این‌جهانی آنان‌ و مهم‌تر از آن، تأمین سعادت اخروی و آن‌جهانی است. در عرصه عمل‌ آنگاه که سیاست را به‌مثابه یک کنش و فعل نیز بدانیم، سیاست عبارت‌ است‌ از: تهذیب‌ اخلاق‌ و سلوک‌ با دیگران‌ و انجام‌ افعال‌ نیک‌ که‌ به‌ مصلحت‌ مردم‌ است‌ و سعادت دو جهانی آنها را تأمین می‌کند.

از این‌ روی،‌ امام ‌خمینی‌(ره) بر اساس‌ نگرش‌ معنوی‌ خویش، سیاست‌ را هدایت‌ جامعه‌، حفظ‌ مصالح‌ و تأمین صلاح‌ و سعادت حقیقی آن‌ می‌داند و چنین‌ سیاستی‌ را هم‌ از شئونی‌ می‌داند که‌ برای‌ پیامبر اسلام‌۶ با لفظ سیاست ثابت‌ شده‌ و هم‌ جزء اهدافی‌ می‌داند که‌ پیامبر اکرم۶ برای‌ تحقق‌ آن،‌ به‌ پیامبری‌ مبعوث‌ شده‌ است‌:

و اما سیاست‌ به‌ معنای‌ اینکه‌ جامعه‌ را راه‌ ببرد و هدایت‌ کند به‌ آنجایی‌ که‌ صلاح‌ جامعه‌ و صلاح‌ افراد هست‌، این‌ در روایات‌ ما برای‌ نبیّ اکرم‌۶ با لفظ‌ «سیاست‌» ثابت‌ شده‌ است‌… در آن‌ روایت‌ هم‌ هست‌ که‌ پیغمبر اکرم‌۶ مبعوث‌ شد که‌ سیاست‌ امت‌ را متکفّل‌ باشد. (صحیفه امام، ۱۳۷۸: ج۱۳، ۴۴۱)

گاه امام از این نوع سیاست که راه بردن انسان‌ها در مسیر هدایت و کمال و سعادت است، به‌عنوان سیاست اسلام یاد می‌کند و آن را به رسول‌ خدا۶ منتسب می‌کند و قائل‌ به‌ تحقق‌ آن‌ توسط‌ ایشان ‌است. برای مثال، در جایی می‌فرماید: «پیامبر اسلام۶ تمام عمرش در امور سیاسی بود. تمام عمرش را صرف کرد در سیاست اسلامی و حکومتِ اسلامی تشکیل داد.» (همان: ج۱۵، ۱۱) یا در بیانی دیگر، مسجدالنبی‌ و مدینه‌ را مرکز سیاست‌ اسلامی‌ می‌داند: «و مسجدالنبی‌ مرکز سیاست‌ اسلامی‌ بوده‌ است‌ و ثقل‌ قدرت‌ اسلامی‌.» (همان: ج۱۶، ۳۸۸) در جایی دیگر نیز حج‌ یا عبادت‌ دسته‌جمعی‌ مسلمانان‌ در مکه‌ را به‌ عنوان‌ سیاست‌ اسلامی‌ یا مصداقی‌ از سیاست‌ اسلامی‌ در نظر می‌گیرد: «سیاست‌ حج‌، سیاستی‌ نیست‌ که‌ ما درست‌ کرده‌ باشیم‌؛ حج،‌ سیاست‌ اسلامی‌ است‌.» (همان: ج۱۹، ۳۱۹)

لازم به یادآوری است که در این‌گونه بیانات و سخنان، سیاست همراه با پسوند اسلامی آمده است که از سویی می‌تواند بیانگر سیاست مورد پذیرش اسلام باشد، بدین معنا که مکتب اسلام، سیاستی خاص را پذیرفته است و از این منظر، سیاستش با بسیاری از مکاتب دیگر تفاوت دارد و این سیاست، سیاست راستین و حقیقی است، از سوی دیگر، مفهوم سیاست در اینجا، به‌نوعی غیر از سیاست به مفهوم مورد بحث است؛ بدین معنا که سیاست در اینجا، به مفهوم روش، راهبرد و استراتژی می‌تواند باشد یا به بیانی دیگر سیاست در این نگاه، کنش‌ها و اعمالی است که در جهت تحقق سیاست برتر و علیا، یعنی هدایت انسان به‌سوی صلاحش و به سوی سعادت صورت می‌گیرد و در نتیجه، تشکیل حکومت یا مناسک حج و نظایر آن، از سویی نمونه‌های گوناگون این کنش‌ها و اعمال انسانی ـ سیاسی است و از سوی دیگر، مصادیقی از سیاست به مفهوم عام و کلی آن که همان رهبری و هدایت انسان به سوی سعادت حقیقی است.

به این ترتیب نگاه‌ امام‌ خمینی‌(ره) اساس‌ سیاسی‌ بودن‌، یعنی قرار گرفتن در مسیر سعادت حقیقی را چند اصل‌ بنیادین‌ تشکیل‌ می‌دهد که‌ عبارتند از:

۱٫ توحید؛

۲٫ عقل و خرد؛

۳٫ عدل و جودی؛

۴٫ آزادی‌ و اختیار؛

۵٫ استقلال‌ و برخوداری از هویت؛

۶٫ عدالت‌خواهی؛

۷٫ معنویت؛

۸٫ محبت و برادری؛

۹٫ عام‌نگری.

مبنا بودن‌ عدل‌ و عقل‌ به‌ عنوان‌ دو رکن‌ اساسی سیاست،‌ بارها مورد توجه امام‌ خمینی(ره)‌ بوده است. برای‌ نمونه،‌ در وصیتنامه سیاسی ـ الهی خویش‌ آورده‌ است:

اجرای‌ قوانین‌… آزادی‌ بر معیار عقل‌ و عدل‌ و استقلال‌… بر میزان‌ عدل‌ برای‌ جلوگیری‌ از فساد و تباهی‌ یک‌ جامعه‌، و سیاست‌ و راه‌ بردن‌ جامعه‌ به‌ موازین‌ عقل‌ و عدل‌ و انصاف‌ و صدها از این‌ قبیل‌، چیزهایی‌ نیست‌ که‌ با مرور زمان‌ در طول‌ تاریخ‌ بشر و زندگی‌ اجتماعی‌ کهنه‌ شود. (همان: ج۲۱، ۴۰۵)

آزادی و استقلال و عام‌نگری و دیگر اصول نیز بارها مورد نظر او قرار گرفته است. برای نمونه، ایشان در یکی‌ از مباحث‌ خود می‌فرماید: «سیاست‌ ما همیشه‌ بر مبنای‌ حفظ‌ آزادی‌ و استقلال‌ و حفظ‌ منافع‌ مردم‌ است‌ که‌ این‌ اصل‌ را هرگز فدای‌ چیزی‌ نمی‌کنیم‌.» (همان: ج۴، ۳۶۴)

بنابراین‌، حفظ‌ آزادی‌های عمومی، برابری منطقی، استقلال‌ و هویت عمومی جامعه، عام‌نگری یا ترجیح مصالح‌ عمومی‌ بر منافع شخصی و بالاتر از آن، برادری، از اهم‌ بنیان‌های‌ سیاسی بودن از دیدگاه امام خمینی(ره) است‌.

انواع‌ سیاست‌ از دیدگاه امام‌ خمینی(ره)

همان‌گونه که بیان شد سیاست در نگاه و اندیشه و سیره امام خمینی(ره) راه بردن و هدایت انسان‌ها به سوی سعادت و کمال، یعنی آنچه در دنیا و آخرت به صلاح اوست، می‌باشد و در اصل مفهوم سیاست، افاده دیگری نمی‌کند، ‌اما باید دانست که سیاست‌ پیش‌ از آنکه‌ موضوع‌ معارفی‌ چون‌ سیاست‌ مدن‌ یا حکمت‌ عملی‌ یا حکمت‌ مدنی‌ یا علم‌ سیاست‌ قرار گیرد، نوعی خط‌مشی‌، شیوه سلوک‌، کنش‌، رفتار، فعل‌، حالت‌ و گاه‌ نوعی‌ هنر است‌ و بر اساس‌ نوع‌ جهت‌گیری‌ و هدفی‌ که‌ سیاست‌ در راستای‌ آن‌ هدف‌ و جهت‌ تحقق‌ می‌یابد، رنگ‌ و ماهیت‌ خاصی‌ به‌ خود می‌گیرد، به گونه‌ای که می‌توان ‌سیاست‌ را خط‌مشی‌ یا شیوه سلوک‌ و رفتار بدانیم‌ یا آن را کنش‌، فعل‌ یا پراکسیس‌ قلمداد کنیم‌ یا به‌ عنوان‌ حالت‌ یا ملکه‌ و… از آن نام‌ ببریم‌ یا آن را نوعی‌ رهیافت‌، راهبرد و نظایر آن‌ بدانیم‌ و حتی گاه آن را در قلمرو هنر، ذوق‌، شمّ و… به شمار آوریم؛ زیرا سیاست هر چه‌ باشد، مسئله‌ای‌ است‌ انسانی‌ و به انسان بازمی‌گردد.

 وقتی‌ می‌گوییم‌ سیاست‌ مسئله‌ای‌ است‌ انسانی‌، بدین‌ معناست که‌ از اراده انسان‌ برمی‌خیزد و حاصل‌ کاربرد عقل‌ و اختیار (آزادی‌) اوست‌ و با انگیزه‌ها و علایقش ارتباط دارد. از این‌رو، سیاست‌، کنش‌، خط‌مشی‌، هنر و فن‌ ارادی‌ انسان‌ است‌ که‌ به‌ امور جمعی‌ یا سرنوشت‌ مشترک‌ او مربوط‌ می‌شود. پس، سیاست یعنی تصمیم‌گیری‌ و انتخاب‌ آدمیان‌ خواه‌ در امور فردی‌ و خواه‌ در امور مشترک‌ و عمومی، تابع‌ علل‌ و عوامل‌ متعددی‌ است‌.

این‌ علل‌ و عوامل،‌ در سه‌ بعد اساسی‌ اندیشه‌ و نگرش‌ انسان، عواطف و احساسات او و عمل و کنش او ریشه‌ دارد. اندیشه و نگرش آدمی بیانگر وجودشناسی‌، معرفت‌شناسی‌ و نگرش‌ به‌ انسان‌ در کلیت‌ هستی‌، ارزش‌شناسی و فلسفه اخلاق و به‌ طور کلی،‌ جهان‌نگری ‌اوست. پس‌ گاه تنوع‌ سیاست‌ به‌ تنوع‌ جهان‌نگری‌، معرفت‌شناسی‌ و نگاه‌ آدمی به‌ انسان‌ و ارزش‌ها برمی‌گردد و از آنجایی‌ که‌ جهان‌نگری‌ها در کلیت‌ خود متعدد هستند، می‌توان‌ از انواع‌ سیاست‌ سخن‌ به‌ میان‌ آورد. این‌ امر به‌ویژه‌ درباره اندیشمندان‌ بزرگ‌ که‌ بر اساس‌ جهان‌بینی‌ خاصی‌ به‌ تبیین‌ و بررسی‌ سیاست‌ می‌پردازند، حائز اهمیت‌ است‌. برای‌ نمونه، با‌ نگاه به‌ کتاب‌هایی‌ چون‌ السیاسه‌ المدنیه‌ یا آراء اهل‌ المدینه‌ الفاضله اثر ابونصر فارابی‌، در می‌یابیم که‌ او سیاست‌ فاضله خود را بر اساس‌ جهان‌بینی‌ خاصی،‌ یعنی‌ جهان‌بینی‌ توحیدی‌ و عدل‌ کلی‌ در هستی‌ بنیان‌ می‌نهد که بر این اساس، تحقق‌ چنین‌ سیاستی‌ جز با چنین‌ نگرش‌ و جهان‌بینی‌ امکان‌پذیر نخواهد بود. (رک: فارابی، ۱۹۹۱م/ ۱۳۷۶)

بر همین‌ اساس،‌ متفکران‌ و اندیشمندان‌ بزرگ‌ با توجه‌ به‌ نگاهی‌ که‌ به‌ جهان‌بینی‌ خاص‌ خود و دیگر جهان‌بینی‌های‌ متقابل‌ داشته‌اند، به‌ تقسیم‌بندی‌ سیاست‌ها پرداخته‌اند. این‌ موضوع‌ هم‌ درباره اندیشمندان‌ مسلمان‌ و هم‌ درباره دیگر اندیشمندان‌ صادق‌ است‌. برای‌ مثال، ابن‌ خلدون‌ در المقدمه‌، بر حسب‌ مبنای‌ انواع قوانین‌، به‌ بیان‌ سه‌ نوع‌ سیاست‌: سیاسه‌ الدینیه‌، سیاسه‌ العقلیه‌ و سیاسه‌ المدنیه‌ می‌پردازد. (ابن خلدون،۲۰۰۰م: ۲۲۶)

عواطف و کنش انسان‌ها نیز در ایجاد تنوع در سیاست نقش دارد. همچنین اهداف سیاستمداران و حاکمان و رهبران جوامع تحت تأثیر عواطف و احساسات آنها، نوع رفتارشان و نیز بینش و نگرش آنها، در ایجاد این تنوع، نقش اساسی دارد.

بنابراین، با توجه به اینکه سیاست امری است انسانی و انسان دارای اهداف، انگیزه‌ها، عواطف، احساسات و خواسته‌ها و رفتار گوناگونی است، سیاست نیز تنوع می‌یابد. پس اصل سیاست ثابت است، اما آدمیان به آن تنوع می‌دهند و از این مسئله انسانی که همانا هدایت و حرکت به سوی سعادت و کمال است، انگاره‌های گوناگونی می‌سازند که اندیشمندان در پی بررسی این انگاره‌ها هستند. در واقع، آنگاه که از تنوع و گونه‌های سیاست سخن به میان می‌آید، سخن از تنوع برداشت‌ها و انگاره‌هاست.

امام‌ خمینی‌(ره) بر اساس‌ نگرش‌ خود نسبت‌ به‌ جهان‌ هستی‌ و جایگاه‌ انسان‌ در آن‌ و نقشی‌ که‌ به‌ او محول‌ شده است‌ و اهدافی‌ که‌ آدمیان سیاست‌ را معطوف‌ به‌ آن ‌کرده‌اند و نیز انگاره‌ها و برداشت‌های کلی که انسان‌ها در جوامع به‌ویژه جامعه معاصر از آن ساخته‌اند، به‌ بیان‌ انواعی‌ از این برداشت‌ها و انگاره‌های موجود، بر اساس زبان و بیان خود می‌پردازد.

بر این اساس، با توجه به اهداف سیاستمداران، انواع‌ سیاست‌ یا به بیان بهتر، انواع انگاره‌هایی که از سیاست، در جوامع معاصر بشری وجود دارد، عبارتند از:

۱٫ سیاست‌ شیطانی‌؛

۲٫ سیاست‌ حیوانی‌؛

۳٫ سیاست‌ الهی‌.

سیاست‌ شیطانی‌ یا سیاست‌ فاسد

منظور از سیاست‌ شیطانی‌، نوعی عملکرد یا کنش‌ یا رفتاری‌ در حوزه امور عمومی‌ و سیاسی است‌ که‌ مبتنی‌ بر التواء و افتراء(صدر، ۱۴۰۴ق: ۴۴) و دروغ و فریب می‌باشد. امام خمینی(ره) در بیان این نوع سیاست می‌فرماید:

البته سیاست به آن معنایی که اینها می‌گویند که دروغ‌گویی، با دروغ‌گویی، چپاول مردم، با حیله و تزویر و سایر چیزها، تسلط بر اموال و نفوس مردم، این سیاست هیچ ربطی با سیاست اسلامی ندارد؛ این، سیاست شیطانی است… سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان هست، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست… (صحیفه امام، ۱۳۷۸: ج۱۳، ۴۳۲)

به‌طور کلی، سیاست شیطانی چند ویژگی‌ اساسی‌ دارد که‌ عبارتند از:

۱٫ دروغ؛ یعنی دروغ‌گویی‌ و ناراستی‌ یا عدم‌ صداقت‌ در گفتار؛

۲٫ فریب‌ و حیله‌ یا نیرنگ‌ و سلطه‌ بر مردم‌ از طریق‌ فریب‌ یا به بیان بهتر، عوام‌فریبی و مردم‌فریبی؛

۳٫ تزویر، ظاهرگرایی و ریا؛

۴٫ سلطه هوای‌ نفس‌ و امیال‌ فردی‌ و مادی‌؛

۵٫ راست‌نمایی؛ یعنی کارکرد دروغین را راست نشان دادن؛

۶٫ استبداد و دیکتاتوری.

امام‌ خمینی‌(ره) در بیان‌ این‌ نوع‌ از سیاست‌ گفته‌ است‌:

مرحوم‌ آقای‌ کاشانی‌(ره) را که‌ تبعید کرده‌ بودند به‌ خرم‌‌آباد و محبوس‌ کرده‌ بودند و در قلعه‌ فلک‌الافلاک‌… مرحوم‌ حاج‌ آقا روح‌الله گفتند که‌ من‌ از این‌ رئیس‌ ارتش‌ که‌ در آنجا بود، خواهش‌ کردم‌ که‌ من‌ را ببرد خدمت‌ مرحوم‌ آقای‌ کاشانی‌، قبول‌ کرد… آن‌ شخص‌ شروع‌ کرد صحبت‌ کردن‌ و رو کرد به‌ آقای‌ کاشانی‌ که‌ آقا شما چرا خودتان‌ را… به‌ زحمت‌ انداختید؟ آخر شما چرا در سیاست‌ دخالت‌ می‌کنید؟ سیاست‌ شأن‌ شما نیست‌… آقای‌ کاشانی‌ فرمودند… اگر من‌ دخالت‌ در سیاست‌ نکنم‌، کی‌ دخالت‌ بکند؟ (همان: ج۱۳، ۴۳۰)

در ابتدا می‌توان گفت که امام‌ خمینی(ره)‌ در این کلام دو گونه‌ از سیاست‌ را در نظر دارد: اولی‌ همان‌ است‌ که‌ شأن‌ انسان‌های‌ حق‌طلب‌ و عدالت‌خواه‌ نیست‌ و این انسان‌ها نمی‌باید در آن دخالت کنند و نمی‌کنند و دیگری‌ سیاستی‌ است‌ که‌ اگر این‌گونه‌ انسان‌ها در آن‌ دخالت‌ نکنند، دیگری‌ نیز دخالت‌ نخواهد کرد و در آن‌ وارد نخواهد شد؛ چرا که شأن اینها، دخالت در این گونه سیاست است. سیاست‌ نوع‌ اول‌ از نگاه‌ امام‌، سیاست‌ شیطانی‌ نامیده‌ می‌شود. حال‌ باید دید معیارها و شاخص‌های‌ این‌ نوع‌ سیاست‌ چیست‌؟ این‌ شاخص‌ها و معیارها از نگاه‌ امام‌ خمینی(ره)‌ به‌ اختصار عبارتند از:

۱٫ دروغ گفتن به مردم و راست‌نمایی؛

۲٫ چپاول‌ اموال مردم‌؛

۳٫ تسلط‌ بر نفوس‌ مردم با حیله‌ و تزویر؛

۴٫ خدعه‌، فریب‌، نیرنگ‌ و پدرسوختگی‌؛

۵٫ تزویر و ریا و ظاهرسازی؛

۶٫ استبداد و دیکتاتوری.

برای مثال، ایشان می‌فرماید:

آمد یک‌ نفر از اشخاصی‌ که‌ میل‌ ندارم‌ اسمش‌ را بیاورم‌، گفت:‌ آقا! سیاست‌ عبارت‌ است‌ از دروغ‌ گفتن‌، خدعه‌، فریب‌، نیرنگ‌، خلاصه،‌ پدرسوختگی‌ است‌!… گفتم‌: ما از اول‌ وارد این‌ سیاست‌ که‌ شما می‌گویید، نبوده‌ایم‌. (همان: ج۱، ۲۶۹)

امام‌ خمینی‌(ره) در عبارت‌ دیگری،‌ ویژگی‌های‌ این‌ نوع‌ سیاست‌ را این‌گونه‌ معرفی‌ می‌کند:

یک‌ قصه‌ هم‌ من‌ خودم‌ دارم‌. وقتی‌ که‌ ما در حبس‌ بودیم‌ و بنا بود که‌ حالا دیگر از حبس‌ بیرون‌ بیاییم‌ و برویم‌ قیطریّه‌ و در حصر باشیم‌، آن‌ رئیس‌ امنیت‌ آن‌ وقت‌… گفت‌ که‌: آقا! سیاست‌ عبارت‌ از دروغ‌گویی‌ است‌، عبارت‌ از خدعه‌ است‌، عبارت‌ از فریب‌ است‌، عبارت‌ از پدرسوختگی‌ است‌؛ این‌ را بگذارید برای‌ ما. من‌ به‌ او گفتم‌: این‌ سیاست‌ مال‌ شماست‌… البته‌ سیاست‌ به‌ آن‌ معنایی‌ که‌ اینها می‌گویند که‌ دروغ‌گویی‌، با دروغ‌گویی‌، چپاول‌ مردم‌ و با حیله‌ و تزویر و سایر چیزها، تسلط‌ بر اموال‌ و نفوس‌ مردم‌، این‌ سیاست‌ هیچ‌ ربطی‌ به‌ سیاست‌ اسلامی‌ ندارد؛ این،‌ سیاست‌ شیطانی‌ است‌… . (همان: ج۱۳، ۴۳۱)

آن رهبر فرزانه، مقصد و هدف اصلی نهضت و انقلاب اسلامی ایران را مقابله با طاغوت (فرد مستبد و خودمحور) می‌داند و می‌فرماید: «این تحولی که الان در کشور ما هست، همه‌اش روی این مقصد است که از اول فریادشان بلند بود که ما اسلام را می‌خواهیم، طاغوت را نمی‌خواهیم». (صحیفه نور: ج۱۰، ۲۳۳) و یا:

طاغوت برای خاطر اینکه پسرِ کی بود و نوه‌ کی بود که نبود، برای اعمالش بود، اگر اعمال ما هم یک اعمال طاغوتی باشد، برای خود باشد، نه برای ملت، دعوا بکنیم سر خودمان، نه برای مصالح ملت، این، همان طاغوت است. منتها به یک صورت دیگری در آمده، اما طاغوت است. طاغوت هم مراتب دارد. یک طاغوت مثل رضاخان و محمدرضا و یک طاغوت هم مثل کارتر و امثال آنهاست، یک طاغوت هم مثل ماهاست. (همان: ج۱۳، ۷۵)

همچنین درباره علل سقط شاه می‌فرماید:

فقط آن رده‌های بالای ارتش و قوای انتظامی؛ باقی را دیگر به هیچ نمی‌گرفتند نه ادارات و نه ارتش. آن رده‌های پایین، نه مردم و نه بازار و نه مسجد و نه روحانیت و نه دانشگاه، هیچ یک را به حساب نمی‌آوردند؛ اینها چیزی نمی‌دانستند اینها را و بزرگ‌تر خطای اینها همین بود که ملت را چیزی نمی‌دانستند… (همان: ج۱۱، ۱۲۸)

بنابراین،‌ درمی‌یابیم‌ که‌ در نگاه‌ امام‌ خمینی(ره)،‌ نوع‌ نگرش‌ ما و اهداف و جهت‌گیری‌های ما نسبت‌ به‌ سیاست‌، تعیین‌‌کننده مفهوم‌ و محتوای‌ آن‌ است‌. بر همین‌ اساس،‌ سیاستی‌ که‌ بر اساس‌ نگرش‌ مادی‌گرایانه‌ محض‌ و منفعت‌طلبی‌ فردی‌ یا گروهی‌ به‌ وجود می‌آید، سیاستی‌ است‌ شیطانی‌ و چنین‌ سیاستی‌ در اساس‌ باطل‌ است‌؛ زیرا رو به‌ سوی‌ بطالت‌ و گمراهی‌ دارد و از حق‌ و حقیقت‌ به‌ دور است‌ و ابتنای‌ آن‌ بر نگرش‌ فردگرایانه محض‌ و به‌ دور از سود و مصالح‌ عمومی،‌ امری‌ واضح‌ و مبرهن‌ است. چنین‌ سیاستی‌ در نگاه‌ حکیمان‌ مسلمان‌ نیز به‌ سیاست‌ ضاله‌ یا جاهلیه‌ یا سیاست‌ رذیله‌ و جز آن‌ معروف‌ شده‌ است، چرا که یا مبتنی‌ بر جهل‌ است‌ یا مبتنی‌ بر آگاهی‌ ناقص‌ و لذا ضلالت‌ و گمراهی‌ و این‌ هر دو از مظاهر شیطانی‌ نگرش‌ و کنش‌ می‌باشد و سیاست‌ حاصل‌ از آن‌ نیز شیطانی،‌ و فاسد، ناروا و پلید است‌ و چنین سیاستی، یعنی سیاستی که مبتنی بر دروغ و تزویر، عوام‌فریبی، خیانت، استبداد و دیکتاتوری باشد، هیچ جایگاهی در اندیشه و سیره امام خمینی(ره) ندارد؛ زیرا غیراسلامی و مورد غضب مردم و خداست و جایگاه متولیان و حامیان آن نیز دوزخ و آتش سوزان جهنم است.


[۱] . polis