شکنجه‌ات نمی دهم اما از امام خمینی بگو / اشک افسر عراقی برای امام خمینی

حجت الاسلام جلال جابریان، آزاده و جانباز سرافراز انقلاب اسلامی، در گفت‎وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، با اشاره به دوران اسارت در زندان های رژیم بعث عراق، اظهار داشت: سال‌ها دوری از خانواده و تحمل سخت ترین و وحشیانه ترین شکنجه های بعثی های خبیث جز با نیروی ایمان و اتکا به خداوند […]

azadeganحجت الاسلام جلال جابریان، آزاده و جانباز سرافراز انقلاب اسلامی، در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا در اهواز، با اشاره به دوران اسارت در زندان های رژیم بعث عراق، اظهار داشت: سال‌ها دوری از خانواده و تحمل سخت ترین و وحشیانه ترین شکنجه های بعثی های خبیث جز با نیروی ایمان و اتکا به خداوند متعال امکان پذیر نبود.

مسؤول دفتر نماینده ولی فقیه در خوزستان با اشاره به شکنجه های رژیم بعث عراق، ابراز داشت: وصل کردن برق، تعلیق به پنکه، حبس بیش از ۱۸ روز در اتاق بدون نور، اکسیژن و غذا و دیگر شکنجه های وحشیانه از سوی نیروهای بعثی بر روی بچه های رزمنده انجام می شد.

استاد حوزه و دانشگاه تصریح کرد: من وصل کردن برق، تعلیق به پنکه، حبس بیش از پانزده روز در اتاق و شکنجه از سوی بیش از هفت نیروی عراقی را تجربه کردم و به صورت وحشیانه ای من و دیگر بچه های ایرانی را شکنجه می کردند.

حجت الاسلام جابریان با بیان اینکه بچه های رزمنده با دعا و قرآن خواندن و شوخی های دوستانه خود را در آن دوران سرگرم می کردند، بیان داشت: در اردوگاه موصل دو جشن پتو برگزار می کردیم و نوبت هر یک از بچه های رزمنده می شد دیگر بچه ها با پتو او را حبس می کردند و کتک می زدند البته چون ما روحانی بودیم بچه ها احترام خاصی برای ما قائل بودند.

این آزاده و جانباز سرافراز تخصص خویش در دوران اسارت را بازی تنیس روی میز و نجاری عنوان و اظهار کرد: نیروهای عراقی میزی در زباله های خود انداخته بودند و با کسب اجازه از آنها از میز را آوردم و با تجیهزات اندکی که در اختیار داشتم یک میز تنیس روی میز از آن درست کردم که تعجب نیروهای بعثی را برانگیخت.

مسؤول دفتر نماینده ولی فقیه در خوزستان خاطرنشان کرد: یکی از نیروهای عراقی در بازی تنیس روی میز قدرتمند بود و وارد اردوگاه شد و اقدام به مبارزه طلبی کرد و بچه های ایرانی من را برای بازی به او معرفی کردند.

حجت الاسلام جابریان تأکید کرد: این افسر عراقی بسیار مغرور بود و وقتی تنیس روی میز بازی می کرد یکی از پاهای خود را روی میز می گذاشت و وقتی متوجه شد که بازی من در تنیس روی میز بسیار خوب و عالی است، مجبور شد که پای خود را پایین بیاورد و به صورت عادی بازی کند.

استاد حوزه و دانشگاه اضافه کرد: بچه های رزمنده که گرد تا گرد میز بودند اصرار داشتند که من این افسر عراقی را مغلوب کنم و حاج آقای ابوترابی به من گوشزد می کردند که «آقا جلال به این افسر عراقی بباز، مصلحت بر باخت شماست» و من هم چون حاج آقای ابوترابی استاد بنده بود به حرف ایشان گوش دادم و در امتیازهای آخر ساده بازی کردم اما توپ آخر را خود افسر عراقی از دست داد و از بس که مغرور بود راکت را محکم به میز کوبید و زحمت من برای ساخت این میز را هدر داد.

آزاده و جانباز سرافراز انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: با استفاده از حرفه نجاری خود برای بچه های رزمنده  سرویس بهداشتی درست کردم و بعدها یکی از کامیون های عراقی با ابی احتیاطی محض این سرویس بهداشتی چوبی را منهدم و نابود کرد.

حجت الاسلام جابریان با تأکید بر این که دوران اسارت مملو از خاطرات تلخ و شیرین بود، ابراز داشت: برخی از افسران عراقی برای حاج آقای ابوترابی احترام خاصی قائل بودند اما افسر جمال یکی از افسرانی بود که بچه های رزمنده را به قصد کشتن می زد و می گفت «من در زدن عدالت دارم، ابوترابی و دیگر اسرا همه یکی هستند.»

مسؤول دفتر نماینده ولی فقیه در خوزستان اظهار داشت: نیروهای عراقی وارد اردوگاه شدند و حاج آقای ابوترابی را بردند همه بچه های ایرانی فکر کردیم که حاج آقا را برای شکنجه برده اند و تا ساعاتی دیگر حاج آقا با وضع بسیار بدی وارد اردوگاه می شوند.

استاد حوزه و دانشگاه گفت: پس از ساعاتی حاج آقای ابوترابی وارد اردوگاه شدند و همه بچه های ایرانی دور ایشان را گرفتند و همه فکر می کردند که حال ایشان بسیار وخیم است اما قصه چیز دیگری بود.

حجت الاسلام جابریان خاطرنشان کرد: از حاج آقای ابوترابی پرسیدیم که قضیه چیست؟ که حاج آقا جواب دادند «وقتی وارد اتاق شکنجه شدم با رفتار عجیب افسر عراقی مواجه شدم» افسر عراقی گفت «من نمی خواهم تو را شکنجه بدهم، تنها برای من از امام خمینی(ره) و من به کابل بر میز می کوبم و تو به صورت دروغین آه و ناله کن.»

مسؤول دفتر نماینده ولی فقیه در خوزستان تصریح کرد: حاج آقا گفتند «من شروع کردم به گفتن از امام خمینی(ره) و افسر عراقی به صورت دروغین بر روی میز می زد، احساس کردم که افسر عراقی منقلب شده است و لحظه ای دیدم که او دارد برای حضرت امام خمینی(ره) گریه می کند.»

حجت الاسلام جابریان در بخش پایانی سخنانش تأکید کرد: این خاطره برای ما بسیار جالب و منقلب کننده بود و متوجه شدیم که آرمان های حضرت امام خمینی(ه) ویژه ایران و ایرانی نیست بلکه اندیشه های امام همه مرزهای جهان در نوردیده است.