غربی ها هم به این جمع بندی رسیده اند که در سوریه راه حل نظامی ندارد

متن کامل سخنرانی آقای دکتر ایرانی در بیست و هفتمین «نشست انقلاب اسلامی، مخاطرات امروز و فردا» که  توسط موسسه فرهنگی ولاء منتظر(عجل الله فرجه) برگزار گردید را با هم می خوانیم: بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین و العاقبه المتقین. عرض سلام و احترام دارم خدمت حضار گرامی و فرصت را غنیمت می […]

متن کامل سخنرانی آقای دکتر ایرانی در بیست و هفتمین «نشست انقلاب اسلامی، مخاطرات امروز و فردا» که  توسط موسسه فرهنگی ولاء منتظر(عجل الله فرجه) برگزار گردید را با هم می خوانیم:

بسم الله الرحمن الرحیم. الحمد الله رب العالمین و العاقبه المتقین.

عرض سلام و احترام دارم خدمت حضار گرامی و فرصت را غنیمت می شمارم و تبریک عرض می کنم ورود به ماه عزیز شعبان و ایام شعبانیه را خدمت عزیزان. بحثی را که قرار است من در خدمت عزیزان باشم همین طوری که روی تابلو هم اعلام شده است بررسی مربوط به تحولاتی است که خلال یک و نیم سال گذشته در کشور سوریه رخ داده است.

قبل از اینکه بخواهیم به این بحث بپردازیم یک مقدمه ای را من خدمت عزیزان اشاره می کنم و آن هم به اساس تحولاتی است که خلال تقریبا همین مدت حالا یک مقدار بیشتر از مدت تحولاتی که در سوریه رخ داده با فاصله ی مثلا حدود یک ماه بیشتر از این تحولات کل منطقه ی خاورمیانه را تقریبا به شکلی در برگرفته است.

عزیزان حتما مطلع هستند که بالاخره در این فاصله خاورمیانه شامل یک سری تغییرات و تحولات بنیادین و شگرفی شد که قبل از این برای بسیاری از تحلیلگران منطقه و بسیاری از ناظران مسائل سیاسی منطقه قابل پیش بینی نبود هرگز تصور نمی رفت که نظام ها، نظام های دیکتاتوری و استبدادی در کشور های عربی خاورمیانه به این سرعت از هم فرو بپاشند البته من در این فرصت کوتاه در صدد این نیستم که به عوامل و علل رسیدن به این مرحله و این فروپاشی ها اشاره بکنم ولی خیلی خلاصه می خواهم اشاره بکنم که این تحولاتی که رخ داد دو ویژگی داشت یک ویژگی این تحولات در واقع سرعتی بود که در تغییر ایجاد شد یعنی سرعت در جابه جایی ها و تغییر کما اینکه مشاهده فرمودید و ناظر مسائل بودید

شخصی به نام حسنی مبارک با تمام اقتدار خود بعد از ۱۶ روز مقاومت بالأخره کناره گیری می کند یا بن علی آن دیکتاتور معروف تونس که اقداماتش واقعا عجیب هست در طول ۲۴- ۲۵ سال حکومت و رهبری کشور تونس بعد از فقط ۲۴ روز مقاومت، کناره گیری می کند پس یک ویژگی سرعت در تغییر است و یک ویژگی سرعت در تأثیرگذاری است به این معنی که به سرعت این تحولات از مرزهای مختلف عبور می کند و وارد حوزه ی دینی می شود در حالی که قبل از این تحول بالأخره برای وقوع یک نهضت در یک حوزه ای، در یک منطقه ی جغرافیایی، در یک کشوری، ایجاد یک انقلابی به هر حال نیاز به یک زمینه سازی هایی دارد نیاز به برنامه ریزی هایی دارد به این سرعت این کشور های مختلف تحت تأثیر قرار می گیرند این هم یکی از ویژگی هایی است که ما خلال این تحولات به وقوع پیوسته در این یک و نیم سال گذشته دیده ایم.

حاصل این دو تحول و در واقع این دو ویژگی که بهش اشاره کردیم یا حاصل این تحول عظیمی که در این منطقه رخ داد دو تا دست آورد هست اولین دست آورد این هست که مردم وارد صحنه می شوند همین طور که اطلاع دارید در کشورهایی که این اتفاق افتاد به هر حال کشور های عربی هستند نوعا در این کشورهای عربی مردم اصولا محلی از اعراب نداشتند و عمدتا این دیکتاتورها بودند که در بحث کشورها حکومت می کردند کما اینکه ملاحظه فرمودید در شعبوریت تمام این شعارهای مردم این منطقه در رأس قرار داشت در صورتی که در گذشته تنها حکام آنچه را که می خواستند مردم نبودند آنچه که تحکم می بخشید خواسته ی حکام بود و در الان هم در خیلی از حوزه های دیگر به همین شکل وجود دارد. مردم به صحنه آمدند، ویژگی دوم ظهور جریانات اسلامی است یا از لاک بیرون آمدن جریانات و حرکات اسلامی هست در این حوزه ها.

این دو ویژگی را تقریبا در همه ی حوزه هایی که ما امروز شاهد تحولاتی هستیم مشاهده می کنیم. در رابطه با مسئله ی سوریه همان طور که اطلاع دارید به هر حال این کشور هول و هوش یک و نیم سال است که در گیر این تحولات است و خب به هر حال فراز و نشیب های مختلفی هم سوریه داشته است البته نظام هم، نظام آقای بشار اسد مرتب تلاش کرده به نحوی بر این مشکلات فائق بیاید اما این التهاب و این اختشاش و این نا آرامی ها به هر حال به اشکال مختلف در این کشور وجود داشته به نحوی که به هر حال شرایط را بسیار پیچیده و سخت کرده برای آینده ی سوریه.

من تلاش می کنم برای اینکه برسیم به در واقع یک نتیجه ای در این بحث به سه سؤال پاسخ بدهم در رابطه با سوریه، اول طرح می کنم این سؤال ها را بعد تلاش می کنم پاسخ بدهم اگر این سه سؤال در واقع پاسخ داده بشود به طور دقیق و در حقیقت به نحوی در ذهن عزیزان جا بیوفتد به نظرم تا حدودی موضوع سوریه و احتمالا سؤالاتی که در ذهن بسیاری از عزیزان هست برای پاسخ داده خواهد شد یا یافته خواهد شد. اولین سؤال این است که آیا این تحولاتی که در سوریه دارد شکل می گیرد ریشه های آن چیست و در مقایسه با آن چیزی که در کشور های دیگر اتفاق افتاد چه تفاوتی دارد ریشه های نا آرامی، اصولی که منتهی شد به این وضعیت، ریشه های اقتشاشات و این قضایا چی هست؟ سؤال دوم این است که اتفاقی که در سوریه الان در حال جریان هست با آن تحولاتی که ما در منطقه دیدیم آیا شبیه هم هست؟ آیا آن چیزی که در حوزه هایی مثل مصر، تونس، لیبی، یمن و غیره و ذالک اتفاق افتاد آنچه در سوریه هست از همان جنس است یا متفاوت است و بالاخره سؤال سوم این است که ما چه باید بکنیم؟ جمهوری اسلامی در شرایط فعلی موضع اش چه خواهد بود در این وضعیت چه راهی را باید برود چه مصلحت ما هست؟ اما در رابطه با بحث ریشه یابی قضایایی که در سوریه دارد می افتد یا به عبارتی بررسی ریشه های بحران و نا آرامی ها در کشور سوریه.

ببینید آنچه که تا الان ما شاهدش هستیم شامل سه نوع تحلیل هست یا سه تحلیل هست در رابطه با ریشه های این بحران بخشی معتقد هستند یک تعدادی از افرادی که مسائل سوریه را دنبال می کنند، ناظران سیاسی منطقه معتقد هستند ریشه های سیاسی در سوریه ریشه های داخلی است معتقد هستند به هر حال وضعیتی که در کشور سوریه بوده است مثل خیلی از کشورهای دیگر در منطقه یک حکومت مبتنی بر یک خانواده و یک حزب و یک مدت طولانی بیش از ۴۰ سال بالأخره سرنوشتش این خواهد بود و طبیعی است و در کنار آن یک سری مسائل دیگری که به هر حال کما بیش شنیده اید مسائل و مشکلات اقتصادی داخل سوریه، نبود محورهایی از حوزه های مثلا آزادی های مدنی و آنچه که در حوزه های دیگر دارد در موردش تبلیغ می شود.

می گویند آقا بحران در سوریه ریشه اش، ریشه ی داخلی است خب آنچون همزمان شده با حوزه های دیگر می آیند می گویند اتفاقا این دو با هم منطبق هستند و آنچه که در مصر هم مایه ی شکل گیری حضور مردم در خیابان شد و در صحنه اینجا هم به همین شکل است خب این یک نگاه، یک نگاه دیگری وجود دارد که معتقد است ریشه های بحران و نا آرامی ها در سوریه بین المللی است و خارجی است اصلا به مسائل داخلی ارتباطی ندارد در واقع در توصیف این دلیل یا در تحلیل این بحث آنها معتقد هستند که به هر حال سوریه کشور هدفی است که از ابتدای کودتای آقای حافظ اسد در سال ۱۹۷۰ به این طرف کشور سوریه همواره در مواجهه با نظام سلطه و در مواجهه با رژیم صهیونیستی به هر حال سیاست خارجی خودش را تنظیم کرده است و کلیه روابط بین المللی خودش را تنظیم کرده است و وارد جنگ شده با رژیم صهیونیستی و تا این اواخر هم در همین محور قرار داشته و امروز آنچه که در سوریه دارد رخ می دهد در واقع به شکلی انتقام جویی است از طرف مقابل و طرف مقابل دنبال این است که سوری ها را به هر حال بعد از به ویژه مسائلی که در لبنان اتفاق افتاد، جنگ ۳۳ روزه و برگردیم به عقب آزاد سازی جنوب لبنان به هر حال آنچه که رژیم صهیونیستی در واقع در صحنه بین الملل دارد برنامه ریزی می کند برای آینده سوریه و نظام سلطه هم به هر حال بعد از حمایت قاطع سوریه در جنگ تحمیلی به هر حال موضوع کوچکی نبود.

سوریه تنها کشوری بود که از بین کشورهای عربی در کنار جمهوری اسلامی ایستاد در مقابله با رژیم صدام و امروز باید بهای آن را بپردازد پس بنابراین کشورهای عربی در واقع وابسته به جناح غرب از جمله عربستان و قطر، بقیه ی کشور های دیگر که در اتحادیه ی اروپا و بقیه هم که به شکلی در کنار عراق بودند و در جبهه ی غرب قرار داشتند امروز به همین شکل در کنار جبهه ی غرب برای انتقام گیری از سوریه حضور دارند این هم یک نگاه در واقع بین المللی است که معتقد است ریشه های تحول و بحران در سوریه ریشه های جهانی است و ریشه های خارج از سوریه است و مربوط به داخل نیست اما این وسط یک نگاهی هم وجود دارد که معتقد است می تواند تلفیقی از این دو نگاه باشد یعنی به هر حال یک سری نارضایتی هایی در داخل بوده است و این نارضایتی ها زمینه هایی را ایجاد کرده برای اینکه بتواند جریان خارجی بتواند وارد حوزه ی سوریه بشود و سوریه را هم تحت تأثیر این تحولات قرار بدهد که حالا کدام یک از این تحلیل ها صحیح هست و بیشتر به واقعیت نزدیک هست.

این را به واقع عرض می کنم هم در صحنه ی داخلی کشور خود ما در نگاه های داخلی به هر حال کشور، حوزه های مختلف، سیاستمداران، دانشگاهی ها و غیره و ذالک این نگاه وجود دارد رسانه ها بهش می پردازند اما واقع قضیه این هست که اگر عمیق به مسائل نگاه کنیم ما قضایا را در سوریه باید به این شکل ببینیم که با مرور زمان مخصوصا در این فاصله ی چند ماهه کاملا متوجه می شویم که آنچه که دارد اتفاق می افتد اصلا خواستگاه داخلی و خواستگاه مردمی ندارد یعنی آن چیزی را که مردم بقیه ی حوزه ها می خواستند و به صحنه آمدند با فضایی که ایجاد کردند به هیچ وجه در سوریه شما شاهدش نخواهید بود که در محور دوم بحثم من به آن می پردازم.

پس بنابراین در بحث ریشه ها وقتی می آییم بررسی می کنیم من این سه تا را عنوان کردم ولی اعتقاد خودم این است که آنچه که در واقع از بیرون دارد برای داخل سوریه برنامه ریزی می شود به مراتب فضایش گسترده تر و قوی تر است تا مشکلاتی که احیانا در داخل سوریه وجود داشته که البته آن را هم ما نمی توانیم نادیده بگیریم یعنی به هر حال در سوریه یک سری مشکلات داخلی وجود داشته ولی قطعا به این جایی که امروز ما هستیم نمی انجامید بلکه بسیاری از مسائل دیگری که از بیرون هدایت می شد وضعیت سوریه را به اینجا رسانده است.

خب این سوریه چه وضع تمایزی با دیگر تحولات حوزه ی خاورمیانه داشت یا دارد؟ چه تفاوتی در واقع بین آنچه که در سوریه می گذرد با آنچه که در مصر، قطر، یمن و غیره و ذالک می گذرد هست؟ اولین وجه تمایزی که به نظرم باید به آن اشاره بکنیم و مهم هست و بسیار آشکار هم هست این هستش که در این حوزه هایی که درش تحول ایجاد شد و انقلاب شکل گرفت همه حوزه هایی بود که مربوط به جناح غرب بود یا مربوط به گردانه ی نظام سلطه بود کشورهایی بودند که در فلک آمریکایی ها، غربی ها حضور داشتند نظام حسنی مبارک، نظام علی عبدالله صالح، نظام بن علی و غیره و ذالک و حتی این اواخر محمد قذافی که از سال ۲۰۰۵ تقریبا همه ی امور را واگزار کرده بود به غرب و تصمیمات حساس کشور را هم بسته بندی کرده بود و برگردانده بود به غرب بنابراین این کشور هایی که درش تحول ایجاد شد همه در اردوگاه غرب حضور داشتند.

ولی سوریه این وضعیت را ندارد این اولین وجه تمایزی است که ما شاهدش هستیم یا در بحرین، بقیه ی حوزه های دیگر را هم که نگاه می کنیم همین شکل است در حوزه هایی که بیشتر غربی ها حضور داشتند این تحول رخ داده است وجه تمایز دوم که به عینه همه ما داریم می بینیم این است که در هیچ کدام از این حوزه هایی که تحول درش رخ داد جبهه ی غرب به این صورت و تمام قد و با کل امکانات وارد درگیری نشد، وارد مواجهه نشد اصلا نشد یعنی شما وقتی دقت می کنید در مصر و یا تونس اصلا به اینجا نرسید یعنی در یک فاصله ی زمانی بسیار کوتاه تحول رخ داد غربی ها بخواهند فرصت بکنند سخت افزاری، نرم افزاری بخواهند وارد بشوند وجود نداشت.

 البته این به این معنی نیست که بعد از این تحولات اینها تلاش نداشتند که روی مرسی سوار بشوند و مصادره بکنند این تحولات را این به این معنی نیست ولی برای شکل گیری تحولات حداقل نقشی نداشتند که حالا برای ریشه یابی این هم باز بحث جداگانه خودش را می خواهد جلسه ی دیگری را شاید نیاز باشد که آیا این تحولات اساسا توسط غرب ایجاد شد استمراری است در مورد آنچه که آمریکایی ها و غربی ها در بحث خاورمیانه بزرگ داشتند و یا نه، تحولات، تحولات مردمی است ریشه در مردم داشت و نارضایتی هایی که در این حوزه ها داشت که ما الان در صدد پرداختن به آن بحث نیستیم ولی اینکه تمام قد غرب، آمریکایی ها، اتحادیه ی اروپایی ها، کشور های عربی وابسته به غرب از جمله عربستان، قطر، ترکیه و غیره و ذالک با تمام امکانات و قوا هم سخت افزاری و هم نرم افزاری وارد شدند مقابل سوریه ایستادند.

شما در هیچ یک از حوزه ها نمی بینید و وجود ندارد همین یک دلیل کفایت می کند که خیلی ها به هر حال سؤال بکنند سوریه چه اهمیتی دارد؟ چه دلیلی دارد؟ که اینها واقعا همه شان آمدند مردم سوریه را نجات بدهند همه ی اینها آمدند که واقعا آن چیزی که دارند ازش صحبت می کنند، بازگشت اعادیه مردم سوریه، شکل گیری انتخابات دموکراسی واقعا این هست جامعه ی مدنی که دارند ازش صحبت می کنند؟ یا نه اهداف دیگری در این قضیه هست؟ نقش روسیه و چین در این وسط چی هست؟ روسیه و چین آیا واقعا به خاطر فقط مصالح مردم سوریه است یا نه تحولات بزرگتری را اینها دارند می بینند در حضور غرب در این جبهه ، اینها سؤالاتی است که به هر حال همه جا دارد مطرح می شود و وجود دارد.

به هر حال ببینید غربی ها و این جبهه ای که بهش اشاره کردم با امکانات نرم افزاری که عبارت است از ورود به یک سلسله جنگ روانی برگرفته از امکانات نرم افزاری و امکانات رسانه ی آنها وارد حوزه ی درگیری با سوریه شدند شبکه های مختلف را وقتی شما بررسی می کنید و نگاه می کنید، سایت های مختلف وابسته به جریان غرب را نگاه می کنید یک پارچه همه دنبال برندازی هستند و جالب توجه این جا است که اینها مسائلی را مطرح می کنند که وقتی شما عمیق تر بررسی می کنید آن عمق اختلافات آنها هم در این مسئله دیده می شود گرچه ممکن است در یک موضوع با هم اتفاق نظر داشته باشند ولی احیانا اختلافات آنها هم بسیار است که آن را هم من انشاالله فرصت بشود بهش می پردازم.

پس بنابراین به لحاظ تبلیغات جنگ روانی، رسانه ای همه یک پارچه با صرف هزینه های هنگفت مخصوصا در حوزه های تأثیرگذار مثل کشورهای عربی برگرفته از رسانه هایی مثل الجزیره، مثل العربیه با همه ی امکانات ۲۴ ساعت تبلیغاتش را گذاشتند علیه نظام موجود در سوریه آیا این نمی تواند هدفمند باش؟ آیا نمی تواند این به یک دلیلی ایجاد شده باشد؟ یا صرفا عربستان صعودی و یا قطر دنبال حقوق مردم سوریه هستند یا دنبال انتخابات در سوریه هستند که کاملا در جریان هستید در خود این کشور ها بزرگترین مشکل همین مشکل هستش در آنجا اصلا چیزی تحت عنوان مردم مطرح نیست یا حکومت مردمی مطرح نیست.

در بحث سخت افزاری این کشورهای غربی که خب اعتراف های خودشان را من فقط بهش اشاره می کنم امروز نیویورک تایمز را من یک مطلبی ازش نگاه می کردم که یکی از این سایت ها اشاره کرده بود به برخی اعترافاتی که بعضی از مقامات نظامی آمریکایی دارند، یک تیم مفصلی از سی آی ای در مرزهای ترکیه کنار سوریه دارند یک سری آموزش می دهند از نیروهای جدا شده از سوریه  را برای اینکه برگردند بیایند عملیات انجام بدهند. سیل کمک های مادی و تسهیلاتی از طرف کشور های عربی و تسهیلاتی از طرف کشورهای غربی به اعتراف در واقع خود آمریکایی ها در جریان آن نشست گروه به اصطلاح حماسی که در تونس شکل داده شد این در جریان است یعنی تقریبا به صورت روزانه وجود دارد در اردن بخشی از این نیروها دارند آموزش می بینند و به انواع مختلف وارد می شوند و عملیات انجام می دهند و می روند پس بنابراین علاوه بر درواقع تعلیقات و جنگ سایبری و یا رسانه ای و روانی که وجود دارد موضوع مهم کمک های بسیار، بسیار عظیمی است که از طرف این ها و البته الان در واقع یک شرایطی را آنها دارند ایجاد می کنند برای اینکه این را بتوانند کانالیزه اش بکنند رسمی اش بکنند در قالب یک قطع نامه این را قانونی اش بکنند که بتوانند بیاورند در صحنه ی بین الملل عرضه اش بکنند که به راحتی بیایند این سلاح و پول را در اختیار مخالفین سوریه قرار بدهند برای براندازی نظام در سوریه.

اخیرا حضور ملیت های مختلف را هم ما در این زمینه می بینیم یعنی شما علاوه بر عرب افغان هایی که الان در قالب جنگ سلفی یا القاعده حضور دارند و می روند انجام می دهند از لیبی از کویت هر از چند گاهی از اردن یک سری از افرادی هستند که داوطلبانه اینها می آیند آنجا و خب یک هزینه های هنگفتی هم برای آنها می شود و اینها می آیند وارد سوریه می شوند و یک سری عملیات انجام می دهند و برمی گردند نقطه ی عطفشان هم مرزهای یا ارتفاعاتی هست که در مرزهای بین ترکیه و سوریه وجود دارد که در منطقه ی شمال غربی سوریه می شود نزدیک دریایه مدیترانه.

این ها وجه تمایز دومی است که به نظرم در هیچ کدام از حوزه ها وجود نداشت و راحت می شود این را اثبات کرد می شود در واقع بهش پرداخت و دلیل قاطع و قانع کننده ای است برای اینکه شما بگویید در سوریه اتفاقی که دارد می افتد متفاوت از حوزه های دیگر است. مجه تمایز سوم حضور مردم در صحنه است که بهش اشاره کردیم در مقدمه که به هر حال به یکی از دست آوردهای این تحولات بود آنچه که در سوریه دارد اتفاق می افتد تحت عنوان یک تظاهرات مردمی، حضور گسترده ی جمعی این را یا شاهد نیستیم یا اگرم وجود دارد بسیار اندک و محدود هستش در واقع شکل گیری تظاهرات معمولا در اطراف شهرها و در برخی از روستاها کم و بیش وجود دارد این را نمی شود انکار کرد هست، عرض کردم بالأخره بعضی از نارضایتی ها، بعضی از تأثیر پذیری ها از عوامل بیرونی باعث شده مردم، یک بخشی از آنها حضور داشته باشند ولی در مقایسه با آن چیزی که در مصر و یا در یمن اتفاق افتاد و آن حضور میلیونی در خلال روزهای متوالی در سوریه حضور جدی زنان و خواهران ما که به هر حال در انقلاب اسلامی همه شاهد بودیم که چه تأثیر مهمی داشت حضور زنان در صحنه ی سیاسی و برای براندازی نظام رژیم سابق در یمن اصلا عجیب است شما می بینید اصلا خودش کاملا گویا است در سوریه اصلا یک همچین چیزی وجود ندارد اصلا این درگیری ها وارد حوزه های شهری نشده وارد دمشق نشده وارد حلب نشده وارد شهرهای بزرگ نشده است.

 آنچه که دارد اتفاق می افتد در روستاها است خب در روستاها مشخص است سطح آموزش مردم، سطح مطالبات مردم متفاوت از یک جامعه ی شهری است و قطعا آنچه که دارد در آنجا اتفاق می افتد آنی نیست که در غرب دارد ازش حمایت می کند اصلا یک همچین چیزی نیست انچه که دارد اتفاق می افتد احیانا بر سر یک سری قضایایی است که مربوط به گذشته است عقده هایی است که بین این ها از گذشته وجود دارد و خب بخشی از آن هم البته بر می گردد به برخی اشتباهاتی که ممکن است دارد اتفاق می افتد در سوریه، ما در سدد نیستیم که همه ی کارهایی که در آنجا آقای بشار اسد انجام می دهد همش را بخواهیم توجیه کنیم به هر در حال در آن نظام برای بقای خودش ممکن است دست به یک سری اقداماتی هم می زند که ممکن است به هر حال درش اشتباهاتی هم وجود داشته باشد اما ما از بالا وقتی نگاه می کنیم کل قضیه را داریم می بینیم در مسائل جزئی و مصداق های فرعی تر ممکن است برخی از این قضایا هم وجود داشته باشد و همین موجب می شود برخی از افراد، مخالفین در صحنه وجود دارند.

اما این اصلا قضیه اش قضیه ی عام نیست آنچه که در سوریه دارد می گذرد عرض می کنم آرامشی است که در شهر های بزرگ شما شاهدش هستید پس این تفاوت را که ما حضور میلیونی مردم در میدان تحریر در تونس و شهر های مختلف تونس یا در یمن، در صنعا و بقیه ی شهر های صنعا داریم می بینیم حضور گسترده مردم یا غالب مردم قریب به اتفاق مردم بحرین در صحنه دارید می بینید اصلا همچین چیزی را شما به هیچ وجه در سوریه وجود ندارد حتی این را خود غربی ها هم هیچ صحنه ای ندارند برای اینکه بخواهند به نمایش بگذارند وجود ندارد الا قلیل، الا اینکه مثلا بخش هایی که عرض کردم وجود دارد و قابل اذعان هم هست.

البته عرض می کنم شاید خیلی اهمیتی هم نداشته باشد اما تمایز چهارمی که باید بهش اشاره بکنیم که خب این در واقع به نفع نظام آقای بشار اسد هم تمام شد حضور یک عنصری است، عنصر ثالثی است که نه حکومتی است و نه در واقع جبهه ی مخالفان سوری است و آن حضور عنصر سلفی ها و القاعده است که خلال چند ماه گذشته وارد حوزه ی سوریه شدند انفجاراتی که ما در خلال ماه های گذشته شاهدش بودیم عمده ترین اهدافی که اینها در نظر دارند مراکز امنیتی، نظامی و پست های بازرسی است که عمدتا در داخل شهرهای بزرگ هم هست به این شکل که ادعا بکنند نا امنی وارد شهر های بزرگ شده است وارد دمشق شده است تا الان ۴ انفجار در دمشق اینها انجام داده اند که مخصوصا این آخری خیلی گسترده بود و تلفات و خسارات خیلی زیادی هم به مردم وارد کرد و در حلب که در حلب هم به همین شکل بود.

حضور فعال جریان القاعده را اصلا ما در حوزه های دیگر ما شاهدش نبودیم شما در مصر حتی تا امروز هم شما شاهد این قضیه نیستید در برخی از حوزه های دیگری هم که بالاخره ها در بحث مثلا یمن که به دلیل اینکه از گذشته دو استان یمن اکثرا با این ها بوده و در واقع القاعده حضور قدیمی داشته یا یارگیری و عضو گیری خودش را همیشه از یمن انجام می دهد برای اینکه اصالتا با خود بن لادن هم ریشه اش یمنی بوده است آن بحثش جدا است ولی در حوزه های دیگر شما می بینید انفجاراتی که می خواهد صورت بگیرد در پایتخت و یا مراکز مهم دولت از طرف القاعده و بیانیه های رسمی که القاعده بدهد و هدفش را نظام قرار بدهد الا در سوریه جای دیگری ما ندیدیم و نبوده.

حالا جالب توجه است تعارضی که غرب باهاش مواجه است این هست که از طرفی می خواهد یک جریانی را به عنوان مخالفین دولت سوریه منسجم در کنار هم داشته باشد امروز مواجه با این هست که خب القاعده هم به عنوان مخالف آمده وارد صحنه شده و غرب الان مشکل دارد به این نقطه که می رسد بالاخره ترمز می کشد در واقع دنبال این هست که چطور توجیه کند وضعیت را، انفجارات را می گوید بله کار القاعده است کار تروریستی است و درست است آقای بشار هم می گوید آقای این همان حرفی است که ما از ابتدا داریم می زنیم ما داریم می گوییم عناصر خارجی وارد می شوند و این عملیات را انجام می دهند اما وقتی شما وارد تحلیل آنها می شوید می گویند آقا این بالاخره جریانی است که از این تحولات دارد سوء استفاده می کند و آمده در میدان.

القاعده بیانیه می دهد آقای بشار اسد که همواره در جبهه ی مقابله با غرب، مواجه با رژیم صهیونیستی بوده اللقاعده و اللاصول امروز نباید مورد هدف القاعده و طالبانی باشد که خودش مدعی است در جبهه ی مواجه با غرب هست قاعدتا نباید اینجوری باشد ولی در سوریه این توازن به هم خورده و این تعارض به هم ریخته حکایت از مسائل دیگری دارد که سعی می کنم بهش بپردازم فراتر از موضوع خود القاعده و درگیری هایش با غرب است. حضورتان عرض شود که این ۴ عنصر البته شاید عناصر دیگری هم باشد ولی به نظر من این چهارتا شاخص هستند که خیلی را می شود تحلیل کرد که آنچه در سوریه دارد اتفاق می افتد متفاوت و متمایز است از حوزه های دیگر منطقه.

حضورتان عرض شود امروز که ما داریم خدمتتان صحبت می کنیم در سوریه ۴ تا منازعه وجود دارد یکی منازعه ی داخلی است، در منازعه ی داخلی یعنی یک طرفش نظام است یک طرفش مخالفان هستند جبهه های مختلفی الان وجود دارد در این منازعه ی اول یکی بالاخره همین تظاهراتی که اشاره کردم کما بیش بالاخره وجود دارد و دولت هم می آید و مقابله می کند و یک سری برخوردهایی هم ایجاد می شود، یک بخشیش هم طبیعی است در خیلی از جاهای دیگر دنیا هم که ممکن است اصلا این تحولات وجود نداشته باشد تظاهرات هست، حضور هست، اعتراض هست به هر حال این یک جبهه ای است که در داخل سوریه الان دولت باهاش مواجه است. جبهه ی دومی که سوریه امروز باهاش مواجه است در داخل مربوط می شود به گروه های مسلح که از بیرون در واقع مسلح می شوند آموزش می بینند عملیات ها را می آیند انجام می دهند یک سری خسارت ها را وارد می کنند برمی گردند این هم جبهه ی دومی است که تحت عنوان ارتش به اصطلاح آزاد بخش هایی از بدنه ی ارتش مدعی هستند جدا شده اند.

سقف آنها بر اساس اعلام رسمی خودشان بیشتر از ۱۰ هزار تا نباشد حالا دولت سوریه معتقد است بیشتر از ۲- ۳ هزارتا نیستند اینهایی که به صورت پراکنده جدا شده اند و رفتند در مقایسه با یک ارتش کلی که حالا حدودا نزدیک ۳۰۰ هزار نفر ارتش سوریه را تخمین می زنند این قابل احسا نیست یعنی یک عددی محسوب نمی شود اما خب به هر حال اینها هستند می آیند در داخل یک سری عملیات ها را انجام می دهند دولت الان در داخل با اینها درگیر است این در واقع عناصر مسلح و تحت عنوان ارتش آزاد هستند که آنها در حوزه ی دوم قرار می گیرند. در جبهه ی سومی وارد شده الان و دولت باهاش در گیر است آن هم هجوم تبلیغاتی گسترده و با جنگ روانی است که بهش اشاره کردیم من بیشتر از این توضیح نمی دهم.

الان کسی اگر رسانه های غربی را نگاه بکند یا احیانا شبکه های بیرونی را نگاه بکند فکر می کند فردا همه چیز در سوریه تمام می شود یعنی به این شدت و با این هجمه وارد مبارزات رسانه ای و تبلیغی شده اند با سوریه در صورتی که امکانات رسانه ای سوریه بسیار، بسیار محدود است و اصلا قابل مقایسه با آن چیزی که بقیه ی حوزه های عربی علیه سوریه دارند اتخاذ می کنند اصلا قابل مقایسه نیست و در چهارمین جبهه ای که در داخل، سوریه باهاش درگیر هست مشکلات اقتصادی است که به هر حال علیرغم تمهیداتی که چیده شده به هرحال مشکلات عدیده ای دارند به هر حال تحریم هستند این روزها و هم شرایطشان به صورت جمهوری اسلامی نیست آنها در آمدهایشان محدود است بیشتر صادرات کشاورزی و میوجات دارند و توریسم بوده که به هر حال همه تحت تأثیر این تحولات آسیب دیده است به طور عمیق آسیب دیده است تحریم ها می تواند تأثیرات بسیاری داشته باشد.

آنجا اگر یک سری کمک ها نباشد، الان وضعیت لیره ی سوریه از ابتدای درگیری ها تا الان خیلی تنازل داشته و این مشکلات اقتصادی هم دولت به شدت این روزها باهاش درگیر است. پس الان در ۴ تا جبهه ما آن هجمه های اول را خلاصه می کنیم درش، اما منازعه ی دومی که وجود دارد و بسیار هم خطرناک است در سوریه منازعه ی طائفی است. منازعه ی طائفی یک طرفش به هر حال جریانی است به نام تندرو های اهل سنت سلفی که خب تحت حمایت رژیم عربستان صعودی است اینها از گذشته برنامه ریزی کرده بودند برای داخل سوریه و دست زدند به یک سری حرکاتی که صحبت از اقلیت علوی و مسیحی ها، درزی ها، اسماعیلی ها، شیعیان و در طرف مقابل هم اکثریت سنی دست زدند به یک همچین حرکاتی در داخل به شدت از طرف صعودی ها در آنجا تبلیغ می شود به عبارت دیگر آنچه که بسیار خطرناک است و مورد حساسیت هم دولت سوریه است و از آن پرهیز دارد و هم ما به مصلحت منطقه نمی بینیم یعنی جمهوری اسلامی هم معتقد هستش به هیچ وجه این امر پایان خوشی نخواهد داشت و خطرناک محسوب می شود دست زدن به احساسات و تحرکات طائفه ای است.

در سوریه به دلیل ساختار و بافت جمعیتی چند لایه متفاوتی که وجود دارد حدود ۱۰ یا ۱۲ درصد علویان هستند که حالا اینها عمدتا در سواحل سوریه زندگی می کنند و ارتفاعاتی که مشرف به مدیترانه است، یک بخشی هستند حدود ۱۰ درصد مسیحی هستند که تا حدود زیادی پراکنده هستند ولی اکثریتشان در حلب هستند اول و بعد در دمشق اند حدود ۱۰ درصد مسیحی دارد و عمدتا هم ارتدکس هستند یک بخش مارونی اند که البته آنها هم باز ارتدکس اند. یک اقلیت دیگری هم دارد که شامل شیعیان هستند، شیعیان ۱۲ امامی و اسماعیلی ها که البته دروز ها هم به نحوی خودشان را نزدیک کردند و اینها همه تقریبا مجموعه ی ۳۰۰- ۴۰۰ هزار نفری می شوند به عبارت دیگر مجموعه ای حدود ۲۷- ۲۸ درصد سوریه را اقلیت ها تشکیل می دهند که اینها به هر حال در کنار رژیم یا نظام آقای بشار اسد و در گذشته آقای حافظ اسد موجودیت خودشان را بهتر تعریف می کنند و معتقد هستند با حفظ نظام وضعیت طائفه ای آنها هم یا امتیازات طائفه ای آنها هم در نظر گرفته خواهد شد یا حقوق آنها پایمال نخواهد شد.

اما بسیار و به شدت نگران هستند اگر جریانات تندرویی که منتسب به جناح مقابل هست روی کار بیاید وضعیت آنها کاملا به خطر بیوفتد آنچه که اتفاق دارد می افتد در آن بحث دوم در یک منازعه ی طائفی که بحث حالا شیعه و سنی هست این هستش که در واقع تحریک می شوند اهل سنت علیه علوی ها که در اقلیت هستند تلاش بکنند علوی ها از مناطقی که الان در مرکز هستند یا در مناطق سنی نشین هستند فرار کنند بروند در منطقه ی خودشان عملا کشور به صورت طائفه ای تقسیم بندی جغرافیایی بشود مسیحی ها همه بترسند بیایند در پایتخت جمع بشوند تحت کنف حمایت های نظام، شیعیان در روستاهایی هستند در اطراف حلب و در برخی از روستاهایی که نزدیک دمشق هست اینها همه جمع بشوند در مرکز و با موجی از ترورها و با موجی از قتل عام هایی که توسط همین گروه های سلفی دارد انجام می شود و الان هم شواهدی وجود دارد که برخی از روستاهای متأسفانه شیعه مورد تعرض قرار گرفته و تعداد زیادی از شیعیان هم در تحولات توسط گروه های سلفی به شهادت رسیدند اخبارش وجود دارد.

این تحریکات خیلی خطرناک تر از آن چیزی است که به لحاظ نظامی در سوریه ما داریم می بینیم و هرچی ما نسبت به این مسئله نگران هستیم و هر چی دولت سوریه این را خطرناک می داند اتفاقا جبهه ی مقابل، عربستان هیچ ابایی ندارد از این که تحریک کند و در واقع این گروه ها را قوی بکند سرمایه گذاری بکند برای این گروه ها تا بتوانند این صحنه ی داخلی سوریه را ببرند به سمت یک خوف پنهانی که به تدریج دارد آشکار می شود و صفوف طوائف مختلف از هم جدا بشود. منازعه ی سوم در سوریه ی امروز منازعه ی منطقه ای است آن چیزی که عربستان، قطرو ترکیه یک طرف دنبال نقش یابی منطقه ای هستند از قبل موضوع سوریه و با مواجهه با جمهوری اسلامی ایران یعنی شما سوریه را که کنار بگذارید یک منازعه ای است بین انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی و یک منازعه ای بین جبهه ی مقابل که عربستان ، ترکیه ، قطر و غیره و ذالک هستند ولی در رأس به نظرم عربستان هست.

الان یعنی در واقع دنبال نقش یابی است و دنبال این هست که در سوریه بتواند نظامی را روی کار بیاورد، رژیمی را روی کار بیاورد در آینده که آن رژیم روابطی داشته باشد که اولا جمهوری اسلامی ازش حذف بشود و ثانیا این عربستان باشد که می آید جای جمهوری اسلامی را در منطقه بگیرد و بتواند زمینه ی نفوذش را در لبنان و مناطق دیگر فراهم بکند این بر می گردد به وضعیت استراتژیکی و ژئوستراژیکی که سوریه در منطقه د ارد که اگر هر نظامی روی کار باشد تقریبا می شود گفت حیاط خلوت لبنان را به نحوی در اختیار خواهد داشت به دلایل مختلفی عرض کردم بنابراین صعودی ها به شدت دارند تلاش می کنند که صحنه ی سوریه را تقریبا تبدیل بکنند به صحنه ی رقابتی بین خودشان و جمهوری اسلامی قطر هم یک همچین وضعیتی را دنبال می کند البته قطر یک سری تفاوت هایی دارد دنبال یک سری رقابت هایی با خود عربستان هم هست در این منطقه ای که یک سری رقابت هایی با هم دارند.

به هر حال صحنه ی سوریه الان صحنه ی منازعات منطقه ای هم هست و چهارم یا منازعه ی چهارم در سوریه بین المللی است، منازعه ی بین المللی است امروز صحنه ی سوریه میدان نزاع طرف های بین المللی شده است اگر شما اخبار را نگاه بکنید این روزها اینکه هر روز آمریکایی ها از آن طرف یک چیز می گویند روس ها از آن طرف یک چیز می گویند جبهه ی درواقع غرب جمع می شوند دور هم یک تصمیمی می گیرند روس ها را خطاب قرار می دهند، چینی ها را خطاب قرار می دهند، ما را خطاب قرار می دهند و از طرف مقابل هم روس ها اقدامات خاص خودشان را دارند شانگ هایی را برنامه ریزی می کنند و اجلاس تشکیل می دهند در آنجا، در آنجا بحث های مهمی راجع به سوریه دارند دنبال می کنند نتیجه این هستش که به هر حال امروز آنچه که در سوریه دارد اتفاق می افتد قطعا فراتر از مرزهای خود سوریه است فراتر از موضوع سوریه است فراتر از آن چیزی است که ابتدا مطرح می کردند.

مردم سوریه، خواسته های مردم سوریه مثل خواسته های بقیه ی دولت های عربی، برای اینکه دقیق تر این مسئله روشن بشود زمانی شما در واقع تحلیل روشن تری خواهید داشت که می بینید چینی ها می آیند در کنار روسیه قرار می گیرند ببینید برای خیلی ها روشن است که مواضع روس ها بالاخره به دلیل روابط تاریخی که با سوریه دارند روابط نظامی دارند، روابط گذشته ای که در صحنه های مختلفی داشتند استراتژیک دارند حضور پایگاه ترتوس هست. اما اینکه چینی ها که نه رابطه ی نظامی دارند و نه رابطه ی آنچنانی اقتصادی دارند با سوریه به چه دلیلی در کنار سوریه در فاصله ی ۴ ماه دو قطع نامه ی سازمان ملل را بین شورای ملل وتو می کنند این بهترین دلیلی است که شما اینجا پی ببرید که منازعه در سوریه فراتر از خود موضوع سوریه است چینی ها به هر حال احساس خطر کردند احساس کردند در آینده موقعیت مهم ژئوپولیتیکی سوریه جایگاه ایران را در منطقه تعریف خواهد کرد یعنی در مواجهه با واژگونی سلطه، مواجه با نظام یک جانبه گرایی که آمریکایی ها دارند دنبال می کنند.

چینی ها امروز، خب چینی ها خیلی مواقع می بینید که مواضعشان با روس ها یکی نیست اختلافاتی با هم دارند اینکه امروز تشخیص می دهند در کنار روس ها می آیند می ایستند در کنار سوریه پس بنابراین نگران هستند از اینکه اگر بخواهد سوریه برود وضعیت چین به خطر خواهد افتاد در منطقه، در کل منطقه. روس ها هم همین اندیشه را دارند که اگر قرار باشد حتی آقای بشار اسد که این روزها دارند بحث می کنند که آقا شایعه شده احیانا روس ها موافق هستند که حاکمیت بماند تشکیلات به نوعی بماند ولی آقای بشار اسد برود البته دیروز وزیر خارجه شان به شدت این را رد کرد و گفتند یک همچین موضوعی اصلا صحت ندارد چرا؟ چون آنها معتقد هستند اصلا ممکن نیست که وقتی قرار باشد آقای بشار اسد برود حاکمیت خواهد رفت آن کلاهی که در حوزه ی لیبی و در حوزه ی عراق به سر آنها رفت در موضوع سوریه نباید اتفاق بیفتد.

پس یک نگاه منطقه ای و بین المللی هم روس ها دارند دنبال می کنند چینی ها دارند دنبال می کنند منافع آنها الان ایجاب می کند در اینجا قرار بگیرند پس منازعه ی الان منازعه ی درواقع بین المللی است در سوریه اینکه چرا تا الان علی رغم این فشار های بین المللی نظام سوریه مسر باقی مانده و مقاومت می کند و ایستاده به هر حال می دانید که وقتی فشار به این قوت و شدت وجود دارد از همه ی امکانات دارد استفاده می شود یک نظام کوچکی مثل نظام موجود در سوریه قاعدتا نباید این همه را تحمل بکند اما یک سری مواردی است، یک سری در واقع دلایلی وجود دارد که باعث شده است سوریه ای ها بایستند و مقاومت بکنند اولین در واقع دلیلی که وجود دارد برای اینکه سوریه ای ها ایستادند و چرا جبهه ی مقابل به نتیجه نمی رسد این هستش که تا الان هر چه تلاش شده است نهاد های اصلی و اساسی در سوریه از هم فرو بپاشد موفق نشده اند تا امروز اینها به هیچ وجه موفق نشدند.

در ارتش دو پارچگی ایجاد بکنند آن انسجام موجود در ارتش را بهم بریزند نیروهای امنیتی را جدا بکنند از بدنه ی نظام بعضی از وزرا را جدا بکنند نهاد های سیاسی، اداری، سفرا شما یک دانه از دیپلمات های سوریه تا الان بعد از گذشت ۱۵- ۱۶ ماه یا بیشتر حدود یک سال و نیم هنوز از بدنه ی نظام جدا نشده اند و پراکنده نشده اند یکدانه از وزرایشان هنوز کنار نرفته و بیاید بگوید من رفتم به جبهه ی مقابل پیوستم. اینها دلیلی است بر انسجامی که به هر حال آقای بشار اسد علی رغم همه ی این تبلیغاتی که دارد می شود عرض می کنم شما اگر یک وقت اخبار بیرونی را فقط بهش نگاه بکنید بدون این تحلیل هایی که بهش اشاره شد تصور می کنید اصلا همه چیز همین فردا فرو می پاشد.

در سوریه اما این انسجام در درون سوریه تکان نخورده است یک تعدادی ممکن است جدا شده باشند ولی اینکه یک گردان جدا شده باشد شما نمی بینید در سوریه چه برسد حالا مثلا هنگی یا لشکری چیزی. دلیل دوم اختلافات داخلی است که در جبهه ی مقابل وجود دارد اینها روی موضوع سوریه نمی توانند توافق بکنند چه مخالفین سوریه یعنی سوری های مخالف در خارج و چه کشور های مخالف دیگر در منطقه و فراتر از منطقه نسبت به دیدگاهشان در مواجهه با سوریه و اختلافاتی که بین آنها هست تا الان نتوانستند جبهه ی متعدد تشکیل بدهند

 همان طور که اطلاع دارید مخالفین در سوریه یعنی سوری های مخالف دو دسته هستند یک دسته شان در داخل هستند یک دسته شان آنهایی هستند که در استانبول آمدند یک جریانی را درست کردند به نام شورای ملی سوریه مثلا، این جبهه ی مخالفی که در سوریه هستند این ها عمدتا یا قریب به اتفاقشان دنبال براندازی نیستند اینها مطالباتی دارند برگرفته از خیلی از نیازها و خواسته های مردم سوریه آدم های مبارزی بودند سال ها در زندان بودند با دیدگاه های مختلف و متفاوت شاید بعضی هایشان از روز اول با حزب بعث مخالف بودند یا حتی با آقای حافظ اسد در زمان آنها سال ها زندان رفتند آدم های مطرحی هم هستند اکثرا هم دنیا دیده و مسن هستند اینها در داخل وجود دارند و می گویند آقا اگر قرار است کاری بشود باید از روش های مصالح آمیزش باشد اینکه نیروهای نظامی خارجی بیایند، منجر بشود به درگیری نظامی، به خون ریزی و نابودی بخش عمده ای از زیر بناهای کشور اصلا بهش اعتقاد ندارند می گویند آقا بسم الله بیایید انتخابات می گذاریم اگر هر کس آقای بشار را قبول دارد می آید رأی می دهد اگر رأی آورد قبولش می کنیم اگر نه هر کس دیگر که رأی آورد دولت سوریه هم مایل است با این ها بنشیند و گفتگو بکند تا الان هم ۲- ۳ جلسه با هم اینها داشتند.

اما آنهایی که در بیرون هستند اینها دنبال براندازی هستند توسط ترک ها تشکیل شده اند متأسفانه جریان اخوان المسلمین که خب حالا یک مقدار موضوعاتش مختلف است با بقیه ی حوزه های دیگر به دلایل تاریخی که با نظام آقای بشار اسد داشتند اینها تحریک کننده ی اصلی هستند یا در واقع عقبه ی اصلی مبارزه هستند در بیرون بعد یک طیفی را این مجلس یا شورا دارد که از اسلامی های این شکلی درش وجود دارند تا بیاید لاکترین افراد و نیروی های ملی، ناسیونالیسم، نیروهای کاملا وابسته به غرب که اصلا اعتقادی به جریان اسلامی در سوریه ندارند ، همه را جمع کردند در قالب شورای ملی معارضین و همین باعث شده در درون این شورا مرتب اختلاف است و الان رئیسشان آقای برهان قلیان که فرانسوی ها هدایتش می کردند و آورده بودند رأس کار چند روز گذشته ایشان عوض شد و یک فرد دیگری را آوردند سر کار که آن هم سه ماه بیشتر احتمال دارد رئیس نباشد و عوض می شود به دلیل اینکه جریان قالب در آنجا عمدتا اخوانی ها هستند بقیه مواجه با این موضوع هستند در منظر هستند بیشتر بحث تبلیغاتی آنها هست جهت های غربی از آنها می خواهند استفاده بکنند.

ترک ها می خواهند بیشتر از جریانات اخوانی استفاده بکنند همین موضوع باعث شده که بین دو تا جبهه ی بیرونی هم یعنی از یک طرف عربستان صعودی با اخوانی ها مشکل اساسی دارد باید از این شورا حمایت بکند باید به اینها پول بدهد باید به این ها سلاح بدهد اما در نهایت هیچ کدام خواسته های صعودی که دنبالش هست برآورده نمی کنند چون اساسا دنبال یک جریان سلفی است که آنجا بیاید روی کار با ترک ها در تعارض است چون معتقد است سوریه کشور عربی است و هیچ کشور غیر عربی نباید در آنجا دخالت داشته باشد ترک ها امروز حضور پیدا می کنند در جریان معارضه و اختلاف بین آنها است ترک ها خودشان امروز با فرانسوی ها بزرگ ترین مشکل را دارند مشکلات بحث اتحادیه را دارند مشکلات بحث ارمنستان را دارند که در چند وقت پیش خیلی هم حاد شد. این ها نشانه هایی است که درجریان مخالف نظام آقای بشار اسد به هیچ وجه انسجامی وجود ندارد و این ها هنوز به یک جمع بندی واحدی که چه جریانی هدایتگر مخالفت با نظام آقای بشار اسد باشد به جمع بندی نرسیده اند و همین عاملی است که به هر حال برای نظام آقای بشار اسد بسیار مهم است و این هم دومین دلیلی است که آنها به نتیجه نمی رسند.

 سومین دلیل را هم در بحث بین الملل یعنی حمایت قاطعانه ی چین، روسیه و جمهوری اسلامی ایران است که به هر حال این ها ایستاده اند یعنی آثاری از اینکه روس ها بخواهند کنار بکشند علی رغم خیلی از بحث ها و شایعه هایی که وجود دارد به هر حال روسیه مخالفتش یک حدی دارد به هر حال آنها هم منافع مالیشان یک ارزشی دارد ولی معلوم می شود موضوع سوریه خیلی مهم هست که اینها تا الان به این شکل ایستاده اند چینی ها هم به همین شکل و جمهوری اسلامی هم بعد بهش می پردازیم این هم دلیلی است که تا الان حمایت های بین المللی روسیه و چین به ویژه در بحث وتو این دو قطع نامه که اصلا سابقه ندارد بعد از فروپاشی شوروی که اینها تا این حد جلو آمده باشند در حقیقت ایستادند در کنار سوریه، این هم دارد الان فضایی را ایجاد می کند که یک مقدار فشار از روی سوریه کم می شود و ایستادگی بهتر آقای بشار اسد دارد هدایت می کند و جلو می برد.

و عامل مهم تری که در بحث قبلی هم بهش اشاره کردم در همین چهارچوب که باعث می شود سوری ها بتوانند بمانند حضور جریان القاعده است که بهش اشاره کردم بیشتر از این نمی پردازم ولی با ورود به میدان جریان القاعده هست که یک فضای تنفسی بهتری را در مسائل بین المللی سوری ها پیدا می کنند و این که به هر حال دیگر جای دفاع ندارد کسی نمی تواند بیاید بگوید که آقا من از مخالفین سوریه حمایت می کنم در ضمن آقا اینها را هم قبول ندارم آنهایی که آمدند وارد صفوف این قسمت شدند و الان هم دارند اقدامات تروریستی انجام می دهند و بمب گذاری ها را می کنند بنابراین خیلی ها معتقدند در سوریه نتیجه ی بحث ما این باشد که راه حل نظامی برای پایان بحران وجود ندارد یعنی اینکه باید دنبال راه حل سیاسی بود باید دنبال گفتگو بود در داخل باید یک سری اقدامات انجام بشود باید حتما یک سری اصلاحاتی در داخل بالاخره بعد از گذشت ۴۰ سال باید رخ بدهد که کمک بکند به اینکه مردم در بخش هایی که حضور دارند راضی باشند این ها همه باید دست به دست هم بدهد به ویژه هماهنگی های بین المللی و منطقه ای می تواند راهگشا باشد برای مسائل سوریه بالاخره روسیه اقدامی را شروع کرده که در بحث همکاری های منطقه ای که می خواهد یک نشستی را در مسکو با حضور همه ی طرف ها که از ایران هم دعوت بشود و حتی از عراقی ها و جبهه هایی که در کنار سوریه هستند دعوت بشوند بگردند یک راه حل سیاسی برای این مسئله پیدا بکنند این که باید برود یا مثلا باید آنجا فرو بپاشد یا جنگ مظامی نشان داده شده یعنی اگر قرار بود یک چنین اتفاقی بیوفتد در این یک سال و نیم می افتاد به این جمع بندی رسیده اند به نظر می رسد خود غربی ها هم به این جمع بندی رسیده اند که در سوریه راه حل نظامی ندارد هزینه ی زیادی برای آنها خواهد داشت نا امنی انقدر بالا خواهد رفت که رژیم صهیونیستی باید هزینه اش را بپردازد.

 به هر حال این مسائلی است که به نظر می آید امروز این جمع بندی غالب است و حاکم هست و به این نتیجه می رسد که در روسیه راه حل، راه حل سیاسی است من خلاصه عرض بکنم مصلحت ما به عنوان آخرین نکته مصلحت جمهوری اسلامی در موضوع سوریه چی هست؟ ببینید ما در سوریه دو نوع منافع داریم یکی منافع دو جانبه ی ماست با سوری ها که از ابتدای انقلاب به هر حال اینها خیلی مردانگی کردند در عالم سیاست ما چیزی به عنوان تحت این قضایا را نداریم که یکی مرد باشد و دیگری نباشد ولی خب ایستادند آنها هم البته منافع خودشان را عنوان می کردند و به دلایلی در کنار جمهوری اسلامی ایستادند و خوب هم ایستادند تنها دریچه ی روابط ما با دنیای خارج شدند در دوره ی جنگ ، ۸ سال دفاع مقدس اما بعد از آن روابطمان بسیار نزدیک شد و استراتژیک شد.

امروز روابط تجاری دو جانبه ی ما با سوری ها انقدر بالا هست که شرکت های بسیار زیادی از ما در آنجا دارند کار می کنند تعداد زیادی از مهندسان،طبقه ی عامله، شاغله ، کارگر و غیره و ذالک ایرانی شرکت های بزرگ صادرات سنگین به سوریه دارند اینها، در وضعیت فعلی روابط دو جانبه ی ما نزدیک به ۲- ۳ میلیارد روابط دو جانبه ی ماست و این حجم بزرگی که از مردم و زائرین ما برای زیارت می روند، این از یک بعدش یعنی بعد دو جانبه مان اما چیزی که مهم تر از آن هست و منفعت دوم ما هست و برمی گردد به منافع ملی ما بحث استراتژیک است یعنی در واقع سوریه به عنوان یک نظام بازدارنده به عنوان یک نظامی که هم سو با نظام جمهوری اسلامی ایران است در محور مقاومت به عنوان یک نظامی است که سد ایجاد کرده برای اینکه رژیم صهیونیستی بتواند به خواسته های نا حق خودش در منطقه برسد و از طرفی سوریه می تواند فضای جدیدی را برای هم پیمانان ما در منطقه ایجاد بکند که این هم پیمانان سنگر های اصلی و اساسی ما در مواجه با رژیم صهیونیستی هستند.

 بنابراین هر عقل سلیمی به این نتیجه می رسد که باید سوریه حفظ بشود حالا علی رغم این مشکلاتی که به بعضی هایش اشاره کردم مثل نارضایتی هایی که هست خواسته هایی که مردمشان دارند ولی این اساس، اساس حمایتی ما از این مسئله این است شما وقتی نگاه می کنید موقعیت سوریه برای ایران در سال های گذشته بیش از نیمی از اقتداری که جمهوری اسلامی در منطقه به دست آورده به نظر من به خاطر سوری ها بوده به خاطر این بوده که آنها هم در همین فضا یعنی با همین دیدگاهی که به هر حال حضور آنها در این جبهه می تواند در همان محور می تواند منافع خود سوریه را هم تأمین بکند در کنار ایران قرار بدهند و امروز ما به هر شکل ممکن مصلحت هر جور بخواهیم حساب بکنیم اسلامی، انسانی، مصلحت ملی، مصلحت کشورمان این است که باید حتما در کنار نظام آقای بشار اسد باشیم انشاالله و خدایی نکرده اگر اتفاقی بیفتد خب به هر حال وضعیت بعد از آن خیلی سنگین خواهد بود و غیر قابل پیش بینی و به هر حال هزینه ی خیلی زیادی را به نظرم ما باید در صورتی که روند برود به این سمتی که بخواهد در آنجا یک تحول اساسی شکل بگیرد که حاکمانش در واقع کسانی که دارند ترسیم می کنند این سناریو را بخواهند غربی ها باشند یک هزینه ی زیادی را ما باید در کنار این مسئله بپردازیم که این هم به نظرم قابل توجه هستش. من خیلی عذر می خواهم در این فرصتی که به هر حال تعیین شده بود من مصدق اوقات دوستان شدم چند تا سؤال شده است در فاصله ی زمانی کوتاه من تلاش می کنم به بعضی از آنها جواب بدهم و بعد هم عزیزان را به خدا بسپاریم .

آقای بشار گفته بودند اگر سوریه را بزنید همه ی منطقه به آتش کشیده خواهد شد ایشان چه امکاناتی دارند که این حرف را عملی بکنند؟ آیا این حرف غلط است؟

ببینید یک اصلی وجود دارد که ما بالاخره در دو جبهه ۲ تا نگاه متفاوت است دیگر آن طرف می خواهند براندازی کنند این طرف آقای بشار اسد است که امکاناتی دارد، بله دارد این معنایش این است که هم خود سوریه و هم همپیمانان سوریه مجهز هستند به یک سری امکاناتی که بتوانند وضعیت منطقه را به هم بریزند خیلی سخت هم نیست یعنی تحلیل این موضوع که چگونه و چطور به هر حال می دانید مرز مشترک بین اینها و رژیم صهیونیستی که سال ها هم درش آرامش بوده حضور فلسطینی های مخالف سازش، گروه های فلسطینی مخالف سازش در آنجا، وجود حزب الله در آنجا، حمایت های بی دریغ ایران در این زمینه و از همه مهم تر تسلیحات مهمی که روس ها همیشه در اختیار داشتند و الان هم تقریبا تجهیزات مفصلی را دارند این بعید به نظر می رسد که برود به سمتی که بخواهد از نظر نظامی قضیه حل و فصل بشود ولی این را می خواهم عرض بکنم که این بخشیش در معادلات سیاسی یا در مراوده هایی که به لحاظ جبهه بندی یا موضع گیری سیاسی دو طرف دارند انجام می دهند تعبیر بشود این گفته ی آقای بشار ولی در واقع فراتر از قلف هم می تواند باشد و آن هم این است که این امکانات وجود دارد در منطقه به صورت بالقوه وجود دارد اینکه بخواهد بالفعل در بیاید البته به نظر می رسد الان شرایط، شرایط مناسبی نیست ولی می تواند این هم عملی بشود

ایران چه منافع خاصی در سوریه دارد؟

من سعی کردم بهش خلاصه اشاره بکنم

غیر از قرار گرفتن در صحنه ی مقاومت و مخالفت با نظام سلطه اگر ما سوریه را از دست بدهیم غیر از اینکه یک نفر از جبهه ی مقاومت کم می شود چه اتفاق بدی برای ما رخ می دهد؟

خب این مشخص است دیگر ببینید شما اول سنگر اولتان را از دست می دهید و آن نظام بازدارنده ای که در آنجا وجود دارد معلوم نیست چه نظام دیگری بیاید روی کار و فردا بتواند منافع شما را در آنجا تأمین بکند یعنی فقط بحث این نیست الان یک نگاه هست که آن نگاه را خدمت شما بگویم یک نگاهی وجود دارد که بعضی از این ناظران معتقد هستند آمریکایی ها می گویند در یک نگاه کلان استراتژیکی در منطقه می گویند وقتی در جبهه ی مقابل که جبهه ی سازش بود مصری ها افتادند و از آن جبهه حذف شدند به این طرف هم باید فشار بیاورند سوریه حذف بشود بالاخره این توازن و تعادل باید ایجاد بشود یعنی اینها تصور می کنند که همه چیز دست غرب است یعنی غربی ها باید آن طرف که دست خودشان نبود ولی افتاد بنابراین اینجا باید تلاش بکنند با اراده ی خودشان سوریه بیوفتد تا توازن و تعادل ایجاد بشود اصلا اینجوری نیست یعنی حداقل من به شخصه خودم این اعتقاد را ندارم که آنها می توانند یا قادرند یک همچین کاری را انجام بدهند ولی این مهم است بالاخره سوریه دارای وزنی است ببینید در این محور مقاومت که داریم می گوییم ما اصولی در دولت رسمی هستیم حزب الله و حماس که در جبهه ی مقاومت هستند آنها گروه هستند و می دانید گروه ها بالاخره تحت حمایت نظام های رسمی هستند که اینها وجودیتشان تثبیت می شود و می توانند قدرت پیدا بکنند حالا اضافه بر این که بالاخره سوریه یک مسیری است برای تأمین خیلی از لجیستیک های ما در منطقه یعنی بحث فقط این نیست که اگر آنها بیوفتند چه ضرری خواهد داشت قطعا ضررش بسیار زیاد خواهد بود .

والسلام علیکم و رحمه الله