فکر می‌کنند پیچ رزق ما دست آمریکایی‌هاست؛ عالم خدا دارد/ماجرای زنی بهایی که «مادر شهیدی مسلمان» شد

حجت الاسلام والمسلیمن مهدی طائب شب گذشته در اولین شب از ماه محرم به ایراد سخنرانی در هیئت محبان الفاطمه(س) پرداخت. سخن از چرایی و دلایل عدم اعتماد و باور برخی از مردم به وعده‌های الهی موضوع سخنرانی او بود. متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است: به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در […]

taaeb-2حجت الاسلام والمسلیمن مهدی طائب شب گذشته در اولین شب از ماه محرم به ایراد سخنرانی در هیئت محبان الفاطمه(س) پرداخت. سخن از چرایی و دلایل عدم اعتماد و باور برخی از مردم به وعده‌های الهی موضوع سخنرانی او بود. متن کامل این سخنرانی به شرح زیر است:

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم، در شب اول محرم برا ی ورود به این جلسات مقدمه‌ای عرض می‌کنم با این موضوع که خداوند متعال در قرآن وعده داده است که اگر در مسیری که من به شما گفتم حرکت کنید و به آنچه از شما خواستم عمل کنید و از آنچه خواستم پرهیز کنید در دنیا و آخرت برای شما خیر و بهترین‌ها را به وجود می‌آورم. موضوعی که در این زمینه مطرح می‌شود این است که چرا به وعده‌های خدا اطمینان نداریم و به آنچه از ما خواستند عمل نمی‌کنیم. این موضوع جالب‌تر هم می‌شود آن زمانی که ما به وعده‌هایی که خودمان به یکدیگر می‌دهیم به میزان خوب بودن فرد مقابل به او اعتماد می‌کنیم ولی درباره خداوند به این مسئله باور نداریم.

خداوند در قرآن عنوان کرده است که «وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُم فِی الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِینَهُمُ الَّذِی ارْتَضَى لَهُمْ وَلَیُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا یَعْبُدُونَنِی لَا یُشْرِکُونَ بِی شَیْئًا وَمَن کَفَرَ بَعْدَ ذَلِکَ فَأُوْلَئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ». اگر به آنچه خواسته است عمل کنیم و ایمان بیاوریم خداوند وعده داده است که جانشینی در دنیا را به ما می‌دهد. به مؤمنینی که عمل صالح داشته باشند وعده خلافت و جانشینی در همین دنیا و در روی زمین را داده است. برای تحقق این وعده کافی دو شرط را رعایت کنیم: یکی ایمان و دومی عمل صالح.

مشابه همین در جای دیگر خداوند می‌فرماید که «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِینَ فِیهَا وَمَسَاکِنَ طَیِّبَهً فِی جَنَّاتِ عَدْنٍ ۚ وَرِضْوَانٌ مِنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ۚ ذَٰلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ». این یعنی اگر ایمان داشته باشیم خداوند برای آخرت هم وعده دیگری داده است و آن بهشتی است که اوصافش را در این آیه می‌گوید. با این مطالبی که به عنوان وعده‌های خداوند در قرآن آمده نگاه کنیم متوجه می‌شویم که چرا ما به این وعده‌ها اطمینان نمی‌کنیم. نمونه‌های زیاد دیگری هم از وعده‌های خداوند تا کنون بیان شده است. مشکل اینکه ما به این وعده‌ها ایمان و باور نداریم دو دلیل است: اول اینکه خداوند راست می‌گوید؛ دوم اینکه خداوند توانایی دارد.

در تمام طول تاریخ کسانی که به این دو مطلب باور و یقین داشتند و به حرف و خواسته خداوند از خود عمل کردند به این نتایج رسیدند. مگر پیامبر‌اکرم(ص)، امیرالمؤمنین علی(ع)، امام حسین(ع) و همین امام خمینی(ره) خداوند ماندگارشان نکرد. دلیل آن چه بود چیزی جز این بود که به صداقت خداوند ایمان داشتند و طبق فرموده او عمل کردند.

سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که چرا به این ۲ موضوع ایمان و باور نداریم. در این رابطه دو پاسخ و دلیل ملموس می‌توان بیان کرد: یکی اینکه قدرت خداوند را تجربه و درک نکردیم. دوم اینکه براساس تجربه‌ای که در برابر وعده‌های خود ما به یکدیگر برایمان پیش آمده درباره ایم وعده هم شرطی شده‌ایم. وعده‌های ما انسان‌ها به یکدیگر عموماً اینگونه بوده که یا خلف وعده کرده‌ایم یا بنای عمل داشتیم و قدرتش را نداشتیم و نتوانستیم سر زمان مقرر به آن عمل کنیم. برای مثال در خانه بچه را بر سر مسئله‌ای شویق می‌کنیم و به او وعده می‌دهیم که اگر فلان کار را بکنی برای تو بهمان چیز را می‌خرم. زمانش که می‌رسد یا شرایطش، پولش و غیره را نداریم یا به هر دلیلی به عقب می‌اندازیم یا اساساً به آن عمل نمی‌کنیم. خودمان هم همان ابتدا شاید بدانیم که بنای عمل کردن به این وعده نداریم و دروغ می‌گوییم یا هدف ما گول زدن بچه است. تکرار همین امر باعث می‌شود که این فرزند در مسیر بزرگ شدنش به وعده بدبین شود و درباره این مسئله بین راست و دروغ بودنش شرطی شود. این قصه امروز برخی از ما هم شده است.

بعضی وعده‌ها را خداوند هم در این دنیا هم در آخرت برای ما عملیاتی و محقق کرده است. یکی از آن وعده‌ها مسائلی است که درباره گریه برای امام حسین(ع) گفته می‌شود. گریه برای امام حسین(ع) هم برای دنیا هم برای آخرت ما خوب است.

اخیراً در سفری به شیراز به این مسئله به گونه‌ای دیگر پی بردیم که این عبارت که شهدا زنده‌اند و از دنیا نرفته‌اند صحت دارد و روایتی که یکی از دوستان برایم تعریف کرد، سندی است برای اینکه گریه برای امام حسین(ع) هم برای دنیا هم برای آخرت ما خوب است. در شیراز با شیخی به نام آقای جنتی دوست هستم که در حوزه علمیه شیراز هم کفایه تدریس می‌کنند. ایشان این مسئله زنده بودن شهدا را با روایت یک ماجرا مورد تأکید خود قرار داد. او گفت: من در کنار این کارها مشاور امور خانواده در بنیاد شهید شهرستان هم هستم. روزی در اتاق کارم نشسته بودم که خانمی به من تلفن زد و گفت چرا به من رسیدگی نمی‌کنید. این ماجرا در سال ۹۰ اتفاق افتاد. در پاسخ به این خانم گفتم من مسئول این کار نیستم ولی حتماً به مسئول این کار می‌گویم پیام شما را. آدرس را گرفتم و موضوع را به مسئول مربوطه گفتم. او به من گفت امکان ندارد اگر چنین چیزی باشد استعفا می دهم.

پس از بررسی موضوع به بنده گفت حق با توست سراغ او نرفتیم اما طبق قانون نرفتیم. فرزند او بهایی و سرباز بوده است که کشته می‌شود. و بنیاد شهید سراغ آنان نمی‌رود ولی طبق همان قانون دستگاه مربوطه‌ای که این فرد عضو آن ارگان بوده به سراغش می‌روند. به او گفتم طبق قانون نمی‌شود بنیاد شهید برود و دستگاه مربوطه باید برود ولی بیا خودمان برویم. قبول کرد و به درب منزل آنان رفیتم. خانم‌هایی بی‌حجاب دم در خانه آمدند و گفتیم که می‌خواهیم بیاییم مادر شما را ببنیم و اگر امکان دارد حجابی بر سر کنید تا خدمت برسیم. رفتند و حجابکی دست و پا کردند و پس از عبور از کنار آن‌ها به سراغ مادرشان رفتیم. دیدیم در بستر خوابیده است و عجیب این بود که حجاب داشت. گفتیم که علتش چیست که چرا به او سر نزدیم. گفت: بله درست می‌گویید اما من بهایی نیستم. هم من و هم بچه‌ام که شهید شده مسلمانیم.

زن گفت: پسر من البته بعد از شهادتش مسلمان شده است و من هم به واسطه او مسلمان شدم. بعد از شهادت پسرمف شوهرم را از دست دادم. یک روز که در این اتاق دراز کشیده بودم که بخوابم. چراغ‌ها را خاموش کردم اما دیدم در باز شد و هنوز سرم روی بالش بود که دیدم همه جا روشن است اما اولش متوجه روشنی اتاق نبودم. دیدم پسرم آمده. آمد نزدیک شد و سرم را روی زانویش گذاشت. به من گفت: مادر مسلمان شو. شیعه شو و بر حسین‌بن علی(ع) گریه کن. گفتم چرا؟ گفت: مادر وقتی کشته شدیم من را همراه گروهی از بچه هایی که همراه من شهید شده بودند در یک صف قرار داده بودند و از مسیری باید عبور می‌کردیم. به یک دو راهی رسیدیم خطاب به من گفتند این باید از آن طرف برود. خواستم از آن طرفی که گفتند بروم که یک آقایی که آنجا ایستاده بود، گفت: نه او هم از همان طرف برود. گفتند که او … گفت بله بهایی بوده ولی برای من همراه این بچه ها و در جلسات آن ها حضور داشته و گریه کرده.

پسرم به من گفت مادر مسلمان شو. شیعه شو و بر حسین بن علی(ع) گریه کن. بلند شد پیشانی مرا بوسید و رفت. تار فت جیغ کشیدم. دخترانم دویدند داخل و پرسیدند که چه شده. ماجرا را برای آن‌ها تعریف کردم. به من پرخاش کردند و شروع کردند به فحاشی به من که خواب دیدی و این‌ها همه باطل است و خزعبلات. من به تردید افتادم. آن‌ها در را بستند و رفتند که دوباره پسرم آمد و گفت: مادر بیداری. خواب نبودی . آمدم بگویم. مسلمان شو. شیعه شو و برای حسین(بن علی(ع) گریه کن. دوبراه که رفت من ترسیدم و فریاد زدم. این برا نزدیک بود مرا کتک بزنند. و من هم ترسیدم و تصمیم گرفتم که بخوابم. اما همین که رفتند دوباره پسرم آمد و گفت: مادر این برای بار آخر است که اجازه دادند بیایم. مادر چیزی که می‌گویم را جدی بگیر و به آن عمل کن و فریاد هم نزن. مادر مسلمان شو. شیعه شو و بر حسین بن علی(ع) گریه کن. از آن زمان به بعد مسلمان شدم. شیعه شدم و برای حسین بن علی(ع) گریه می‌کنم.

زن می‌گفت: این ‌ها در این خانه با من فرق دارند. من را از این‌جا نجات دهید. زن را با خود بردیم و در جایی پناه دادیم دو ماه بعد از دنیا رفت.

امروز برخی برای خرج کردن در هیئت و روضه تردید ایجاد می کنند و می‌گویند: به هیئت ندهید بدهید به فقرا. حسین(ع) یک وعده الهی است. خداوند گفته اگر اهل ارض ایمان بیاورند برکات زمین و آسمان را بر آن‌ها ارزانی می‌کنم. وقتی خدا چنین وعده داده است. حق است و عمل می‌کند به آن. این حرف‌ها چیست که عده‌ای می‌گویند ارتباطکی برقرار کنیم تا پیچ رزق را شل کنند. پیچ رزق ما دست آمریکایی‌ها افتاده. مگر این عالم خدا ندارد. به خودش قسم اگر رزق را کم کرده باز هم از سر لطف اوست و این مدلی نیست که اگر رزقت کم شد خیال کنی به خاطر بی‌عنایتی است. خودش گفته اگر در مسیر من بیایید یاری‌تان می‌کنم. حالا برای روزی گرفتن دم خانه دشمن خدا می‌روید. با چه کسی می‌خواهید رابطه برقرار کنید. خدایی که پیچ رزق برخی را بسته نمی‌تواند پیچ رزق آن‌ها را با آمریکا هم ببندد. با آن و بدون آن هم می‌تواند ببندد. مسئله جای دیگری است باید آن‌جا را حل کنید. درجنگ مگر ما کسی را داشتیم. مگر آمریکا با ما بود. او اتفاقاً مقابل ما بود. ما از کجا آوردیم. جز این بود که خودش ما را تأمین کرد. امروز از چه کسی می خواهید. فکر می‌کنید رابطه برقرار کنید مشکلات حل می‌شود.