مدل توسعه در دولت اسلامی

بیست و دومین نشست از سلسله نشست های انقلاب اسلامی مخاطرات امروز و فردا،  با سخنرانی حجه الاسلام دکتر رجایی دبیر محترم انجمن علمی اقتصاد اسلامی حوزه علمیه با موضوع مدل توسعه در دولت اسلامی برگزار شد.   متن سخنرانی: بسمه تعالی شهادت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام حسن عسگری (ع) را تسلیت […]

rajaiبیست و دومین نشست از سلسله نشست های انقلاب اسلامی مخاطرات امروز و فردا،  با سخنرانی حجه الاسلام دکتر رجایی دبیر محترم انجمن علمی اقتصاد اسلامی حوزه علمیه با موضوع مدل توسعه در دولت اسلامی برگزار شد.

 

متن سخنرانی:

بسمه تعالی

شهادت یازدهمین اختر تابناک امامت و ولایت، امام حسن عسگری (ع) را تسلیت عرض می کنم.

بحثی را که بناست در خدمتتان باشم، بحث الگوی توسعه‌ی اسلامی –  ایرانی است. متأسفانه این بحث کمی غریب مانده است، مثل بسیاری از مباحث حوزه‌ علوم انسانی و مورد نیاز جامعه. به بعضی دوستان قبل از ورود به جلسه عرض کردم، بنده امروز صبح که وارد اینترنت شدم، تستی کردم واژه ” الگوی توسعه اسلامی” و “توسعه اسلامی” را سرچ کردم، متأسفانه چیزی پیدا نکردم. علی أیّ حال عذر می خواهم که مسدّع اوقات شریفتان شدم. به آقایان عرض کردم که من چیزی برای گفتن ندارم، ولی امر فرمودند، و من هم خود را ملزم به اطاعت کردم، به هر حال تلاش می کنیم تا انشاء الله سر نخ هایی را برای آغاز بحث داشته باشیم تا موجب حرکتی پژوهشی و تحقیقی عمیق در این زمینه گردد.

بحثم را با این آیه شریف شروع می کنم: “من عمل صالحاً من ذکرٍ أو أنثی و هو مؤمن فلنحیینّه حیاتً طیّبه و لنجزینّهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون”.

رهبر معظم انقلاب در سیاستهای کلانی که حدود دو ماه قبل به ریاست محترم جمهور و قوه مجریه برای شروع تدوین برنامه پنج ساله پنجم توسعه ابلاغ داشتند، این عبارت را در مقدمه مطرح فرمودند. فرمودند انتظار دارم در دوره پنج ساله ی آینده اقدامات اساسی برای تدوین الگوی توسعه ایرانی – اسلامی که رشد و بالندگی انسانها بر مدار حق و عدالت و دستیابی به جامعه ای متکی بر ارزشهای اسلامی و انقلابی و تحقق شاخص های عدالت اجتماعی و اقتصادی در گرو آن است، توسط قوای سه گانه ی کشور تدوین گردد. به عبارتی، ایشان همین جا مشخصه ها را بیان فرموده اند.

تکلیف ما حوزوی ها؛ واضح است. مشارکت جدّی اندیشمندان حوزه و دانشگاه در تبیین مقوله عدالت و اقتضائات آن نقشی تعیین کننده دارد.

قبل از اینکه وارد الگوی توسعه ی اسلامی – ایرانی بشویم، من کمی فکر کردم که چه بگویم و از چه دریچه ای وارد بشوم. بحثها می تواند خیلی گسترده و وسیع باشد. در عین اینکه خیلی به الگوی توسعه اسلامی – ایرانی پرداخته نشده، ولی مجموعه ای از مباحث وجود دارند که حجم قابل توجهی دارند و می شود از زاویه های مختلف وارد موضوع شد.

به ذهنم رسید خیلی مختصر و گذرا با طرح چند پرسش به مفهوم توسعه اشاره ای بکنم و همچنین توسعه کلاسیکی که مطرح است، تا دریچه ای باشد برای ورود به الگوی توسعه اسلامی.

برای اینکه واژه ایرانی این بحث را مورد عنایت قرار بدهیم، دو مدل به ذهن بنده رسید که یکی را انتخاب کردم. یکی اینکه همین الگوی برنامه ی پنج ساله توسعه را که در پیش داریم (برنامه پنجم) را یا هر برنامه ای که می تواند در کشور اجرا شود، یکی دو موضوع را با مدل اسلامی و با مدل توسعه ی کلاسیک، بحث کنیم.

فرض کنید به عنوان نمونه می خواهیم اشتغال را در کشور ارتقاء بدهیم. خب این را می شود با یک مدل برایش برنامه ریزی کرد. یکی مدل توسعه کلاسیک، که نظام اقتصادی سرمایه داری متکفّل آن است و نسخه هایش را تدوین کرده و تدوین می کند و ادعای جهان شمول بودنش را دارد. یکی مدل توسعه اسلامی، یا اسلامی – ایرانی. یا مثلاً می خواهیم در برنامه پنج ساله سازندگی، بهره وری را در کشور ارتقاء بدهیم. چه باید بکنیم؟

دو پاسخ به ازای این چه بکنیم می توان ارائه  کرد. یک نسخه بر اساس مبانی توسعه ی کلاسیک و یک نسخه بر اساس مبانی توسعه اسلامی یا الگوی اسلامی – ایرانی.

به ذهنم رسید این دو را مقایسه کنم، خوب جلسه ی اولی است که وارد بحث توسعه شده ایم، شاید زود باشد. ولی در عین حال برای امپریگ بودنش و به عبارتی عملیاتی بودنش اشکالی ندارد، برای اینکه مقداری ایرانی اش بکنیم. دوم اینکه ضرورت مسئله را خوب تبیین کنیم در جلسه  اول، که در واقع نقطه آغازی باشد برای یک شروع پربرکت انشاءالله، در واقع اشاراتی داشته باشیم به مبانی الگوی نمونه ای که برای ایران ارائه شده، البته بعد از اینکه اشاراتی به بحث تئوری داشتیم. در هر حال به شکل تلگرافی، تعاریفی از توسعه ارائه خواهیم داد.

توسعه چیست؟ این تعریف از کتاب “توسعه اقتصادی در جهان سوم” اثر آقای “تودارو” است که کتاب ایشان ترجمه هم شده است. توسعه جریانی است چندبعدی که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.

توسعه در اصل باید نشان دهد که مجموعه ی نظام اجتماعی، هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی، در داخل نظام از حالت نامطلوب زندگی گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که در آن وضع مادی و معنوی بهتر است سوق می یابد.

این تعریفی است که ایشان ارائه کرده اند. بحثی که ما قبل از دهه شصت و هفتاد داشتیم، بحث توسعه نبود، توسعه چندبعدی. بلکه فقط بحث رشد بود، یا در واقع گروف. در غرب رشد اقتصادی مطرح بود.

چه کنیم تا تولید ناخالص ملی افزایش یابد؟ چه کنیم تا حجم تولیدات در کشور افزایش یابد؟ تولید بیشتر در

 واقع، ثروت بیشتر و ثروت بیشتر ، قدرت بیشتر و قدرت بیشتر ، سعادت و رفاه بیشتر را برای جامعه به ارمغان می آورد. در نتیجه به دنبال پاسخ این سئوال که ” چه کنیم جامعه سعادتمند بشود “، باید رفاه جامعه را بالا ببریم. در پاسخ اینکه ” چه کنیم رفاه جامعه بالا برود ” ، باید تلاش کنیم جی ام پی جامعه را بالا ببریم، تولید ناخالص داخلی را افزایش بدهیم،

این پاسخ را می دادند.

البته بعدها دیدند نه،اینکه فقط تولید ملی افزایش یابد به دنبالش رفاه و سعادت نمی آید. به هر حال مثل سایر تئوری های نظام سرمایه داری و نظام های غیرمبتنی بر وحی، که برخواسته از ذهن و فکر بشر است و فکر و ذهن بشر هم، حداکثر یک افق بسیار کوتاه مدتی را می تواند مورد ملاحظه قرار بدهد، در نتیجه تئوری ها مرتب می آید، به هر حال خیلی بگذرد، چند صد سالی ذهن یک عده ای را مشغول می کند، بعد سرشان به سنگ می خورد و اعلام شکست می کنند و عقب نشینی می کنند یا آن تئوری به کلی دگرگون می شود.

در هر حال، به جای اینکه مبانی ارزشی و تئوریک را دگرگون بکنند ، که تحولی اساسی و بنیادی است، می آیند تغییرات ظاهری و جزئی ایجاد می کنند.

توسعه ی اقتصادی به زبان ساده عبارتست از رشد اقتصادی همراه با تغییرات، در واقع گروف به اضافه ی چنج و تحولات کیفی. توسعه ی اقتصادی، هدف و آرمانی بزرگ برای تمامی کشورهایی است که هنوز به دلائلی نتوانستند در این مسیر گام بردارند.

توسعه عبارتست از یک تحول تاریخی در جمیع جنبه های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی جامعه. یادی بکنیم از جناب مرحوم دکتر حسین عظیمی که تلاش وافری را در برنامه ریزی توسعه کشورمان انجام دادند ایشان دو، سه سالی است که به رحمت ایزدی پیوستند، این تعریف تعریف ایشان است، که صاحبنظر در توسعه بودند و یکی از سه استاد برجسته ی این رشته در کشور بودند.

تعاریف زیادی است، بنده خواستم همین یکی دو تعریف را از اندیشمندان برون مرزی و داخلی توسعه مطرح کنم و بگذرم، و یک عصاره گیری از این تعاریف و پایه ای برای بحثم باشد.

ملاحظه فرمودیدکه در این تعاریف سه چهار کلمه است که در واقع لم اساسی وتم اساسی هستند. تغییر و تحول و در واقع حرکت به سمت جلو.

تغییر، تحول، حرکت به سمت جلو. این اساس و بنیان توسعه است. اینکه ما در جامعه، در تمام ابعاد، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی تغییرات ایجاد کنیم، سنتها را دگرگون کنیم و تحول پدید بیاوریم و برویم به سمت جلو.

اینجا سئوالات مختلفی پیش روی اندیشمندان توسعه است، که جلو یعنی کجا؟ هدف کجاست؟ ما کجا باید برویم؟ می خواهیم دائماّ جامعه را تغییر بدهیم ، اگر هدف معلوم نباشد تغییر بدهیم؟ اگر هدف مشخص نباشد، راهبردها و راهکارها مبهم می شود. ما به چه راهبردهایی نیاز داریم؟ باید هدف دقیقاّ مشخص باشد. نقطه ای که می خواهیم به آن برسیم،باید دقیقاً مشخص باشد و آن هدف را نشانه گیری کنیم ، استراتژی ها ، راهبردها ، راهکارهای اجرایی و عملیاتی را برایش تدوین کنیم. و بعد بنشینیم طی برنامه های بلندمدت، آرمان مان را رسیدن به آن هدف قرار بدهیم. بعد در برنامه های بلندمدت مثلاً پنج ساله، یا یک ساله و دو ساله، راهبردهایی را برای رسیدن و نزدیک شدن به آن هدف اتخاذ کنیم، و سرانجام در برنامه های یک ساله یا بودجه ها و سند دخل و خرج مان ، امکانات کشور را، برای جهت دهی جامعه به سمت آن سیبل و آن هدف تنظیم کنیم.

اساسی ترین سئوال این است که هدف کجاست؟ جلو یعنی کجا؟ اندیشمندان توسعه مفصل در این زمینه حرف زدند.

ویژگیها و معیارهای آن مقصد مطلوب چیست؟ شاخص هایش چیست؟ آنجا چه جایی است . آن جامعه ی مطلوب، آن جامعه ایده آل، که بناست برای رسیدن به آن،جامعه مان را تغییر بدهیم، بابتش هزینه بپردازیم، همه ی آداب ، سنن و رسوم مان را کنار بگذاریم، آیین و مذهب مان را با آن هماهنگ کنیم، ویژگیهایش چیست، می ارزد یا نمی ارزد؟ آن روابط علّی و معلولی که ما را به آن هدف منتهی می کند، آنها چیستند؟ چه روابطی هستند؟ برای رسیدن به آنها از چه عواملی باید استفاده کنیم.

این تعیین هدف، کشف علل و عوامل رسیدن به مقصد، اینها در واقع کار بسیار سنگینی است که وظیفه ی اصلی توسعه است. حالا اگر بخواهیم در هر یک از این فازها وارد بشویم که توسعه چه گفته است، مشخصه ها و شاخص ها را بخواهیم بگوییم، یا عوامل، راهکارها و موانع را،برای هر کدام فضایی وسیع و گسترده ا باز می شود.

اگر بخواهیم عصاره بحث توسعه را از نظر مفهوم شناسی خدمت شما ارائه کنیم، چه برای کشور خودمان، چه برای هر کشوری، کلی بحث این است که بیاییم وضعیت موجود را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم، ببینیم الان کجاییم و از نظر سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی در چه وضعیتی هستیم. هدف را اقتصاد دانان مشخص کرده اند.

اگر بخواهیم روابط علّی و معلولی را، در وضعیت موجود  مورد بررسی قرار بدهیم، شیوه های مختلفی وجود دارد. نمی خواهم آن شیوه ها را مطرح کنم ، همین مقدار بگویم که در مدل توسعه ی خودمان، در برنامه های پنج ساله، معمولاً یکی دو روش را استفاده می کنند، روش معمول ارائه راهبرد و راهکار بر اساس تعیین لیستی از نقاط ضعف و قوت و همچنین فرصت ها و تهدیدهایی است که کشور در رابطه با موضوع با آن مواجه است.

پس از روابط علّی و معلولی، تغییر و تحولی که بایستی پدید بیاید و اینکه مقصد نهایی چیست، و مشخصه هایش کدام هستند، سئوالاتی است که پیش روی اقتصاد دانان است.از آنجا که توسعه امری چند بعدی است لذا دارای ابعاد اجتماعی،سیاسی و… می باشد، ولی بیشتر اقتصاد دانان متکفّل بحث توسعه هستند تا جامعه شناسان یا سایر اندیشمندان.

در الگوی کلاسیک وقتی می گویند هدف را مشخص کن که برایش برنامه ریزی کنند،

مثلاّ اگر بروید واژه” وسترنیزیشن “را سرچ کنید، یعنی غربی شدن. صاف و پوست کنده ، واژه “وسترنیزیشن” را بکار می برند،یعنی تمام و کمال ،غربی شدن.

به هر حال هدف تعیین شده است، در نظام سرمایه داری و الگوی کلاسیک توسعه، سیبل را غربی شدن تعیین کردند، و لذا شما مشاهده می فرمایید، فعالیت های آتاتورک و رضاشاه ، بدون پشتوانه تئوریک نبوده و نیست، اینکه سراپا تلاش میکردند به این سمت بروند از لباس، کلاه ، کفش و الگوهای مختلف ، تلاشی بوده است با پشتوانه ی تئوریک، برای رسیدن به توسعه. یعنی این تئوری گاهی تا این حد افراد و مجموعه ها را غافل کرده است.

تغییر، تحول و حرکت به سمت جلو، یک سری پرسش های اساسی است که مطرح است، می خواهم در قالب این پرسش ها از مجموعه حجیم مباحث به صورت تلگرافی بگذیرم. اما سوال اساسی ؛ آیاجامعه ی آرمانی مورد نظر آقایان واقعاً آرمانی است ؟ ابتدا بیاییم کنکاشی روی خود آن جامعه بکنیم، ببینیم آیا آن جامعه، جامعه مطلوبی است؟ لذا اولین سئوال این است: آیا کشورهای توسعه یافته در همه ابعاد توسعه به هدف مطلوب رسیدند؟ و سئوال مهمتر اینکه: آیا جایگزینی برای این مقصد وجود ندارد؟ آیا هر کس می خواهد به سعادت برسد، باید به رفاه برسد؟ و راه رسیدن به رفاه هم این است که از آن طریقی که غرب پیموده عبور کند و به همان جایی که غرب رسیده برسد؟

آیا این تحول و حرکت به پیش و به اصطلاح نوگرایی و مدرنیزیشن، از نظر اجتماعی، لزوماً مشتمل بر تضعیف روابط سنتی است؟ چون آنها یک سری اصول ثابت دارند که اصول ثابت شان با اصول ثابت ما هماهنگ و سازگار نیست.

یک مجموعه اصول متغیر دارند که می گویند باید تغییر کند، از جمله سنتها می گویند اینها کاملاً باید متحول شود

آیا تحول و نوسازی در بُعد سیاسی مستلزم دموکراسی است؟ و باید حتماً از طریق مثلاً مدل توسعه نیشن استیت یا دولت ملت که مبانی اش مبانی سکولار هست، تحقق یابد؟ یا اینکه راه دیگری هم هست؟

آیا از نظر فرهنگی، صنعتی کردن موجب گسترش سکولاریزم در جامعه است، خواه از طریق نظامی وخواه از طریق دانش علمی.

در یک کلام، آیا حرکت به سمت جلو به معنای غربی شدن و وسترنیزیشن است و دیگر هیچ؟ این هدف و جهت حرکت را چه کسی تعیین کرده؟ مشروعیت و مشمولیتش را با چه مدلی ارائه می کنید ؟ آیا واقعاً جایگزینی بهتر برای غربی شدن وجود ندارد؟

آیا نظریه اجتماعی قرن نوزدهم که نظامی طبقاتی را بر اساس روابط بازاری نقل یا کشنسشش حاکم کرد و فرهنگ های سنتی و ارزش های قدیم را نابود کرد و سکولاریزاسیون را پدید آورد، الگوی مناسبی است؟

اگر بخواهیم عصاره  مبانی توسعه را مطرح بکنیم، این مبانی است که ملاحظه می فرمایید. اومانیسم، سکولاریزم، وابستگی برای کشورهای در حال توسعه، به عنوان یک اصل ، شواهد فراوانی هم برایش داریم.

می خواهیم مبانی فوق را تعدادی بشکافیم  و مقایسه ای داشته باشیم با آنچه در کشورمان وجود دارد آیا قائل به اومانیسم هستیم یا خیر؟ ما به خدامحوری و کرامت انسان معتقدیم، نه اومانیسم. سکولاریزم هرگز! جامعیت اسلام و عدم تفکیک سعادت دنیا و آخرت جزو اعتقادات ما است، سعادت دنیا و آخرت با هم پیوند دارد. و لذا بحث سود، بحث مطلوبیت و واژه های دیگر، در توسعه، با نگاه دینی ما کاملاً متحول خواهد شد.

وقتی” وسترنیزیشن” را پذیرفتیم، پذیرش سیادت و سلطه ی غرب،  امری اجتناب ناپذیر است، که خود غربی ها هم تصریح کردند که باید این را بپذیریم، حال برای ما که فرهنگی مبتنی بر آیه ” و لن یجعل الله للکافرین علی المؤمنین سبیلا ” داریم و معتقد به اعتماد به نفس و توکل بر خداوند هستیم که” من یتوکّل علی الله فهو حسبه” هستیم.آیا پذیرفتن  نظریه وابستگی در توسعه امکان پذیر است یا خیر؟

خلاصه اینکه: آن هدفی مطلوبی که از دل آیات بر می آید و آن چیزی که توسط مبانی ما امضاء می شود ،جهانی شدن بر اساس مبنای اسلامی و آموزه های مهدویت است.

اینکه” حیات طیّبه” چیست؟ تفاسیر مختلفی کرده اند،در تفاسیر “حیات طیبه” را شامل تمامی آمال و آرزوهای بشریت در طول دوران بیان کرده اند که علاوه بر بعد دنیوی شامل بعد اخروی نیز می باشد. مفسّرین گفته اند حیاتً طیّبه یعنی در دنیا، ولنجزینّهم أجرهم بأحسن ما کانوا یعملون یعنی آخرت.

نیازی نیست در این مورد  وارد بحث بشویم. فقط می خواستم مقدمه ای بچینم تا پله ای باشد و سنگ بنایی برای جلسات بعدی . بحث نگرش به ثروت شاید در این سئوال مطرح باشد که آیا باید دنیا را بگذاریم کنار؟ نه هرگز

در نگرش به ثروت با بررسی منابع وحی و آیات به فطری بودن حبّ مال و ثروت می رسیم. حبّ مال و ثروت فطری است و در درون انسان نهفته و نهادینه شده و به عنوان یک غریضه است

خود خداوند زمینه های کسب ثروت را فراهم کرده، مطالب فراوانی داریم در مورد مضموم نبودن جمع آوری ثروت. معیار ارزشی نبودن ثروت توسعه ی رزقی است که زمینه ی خوشگذرانی ها و سورچرانی ها و غفلت را فراهم می کند.

در مضموم نبودن جمع آوری ثروت، نگاه ذوالقرنین را داریم؛” هذا رحمهٌ من ربّی فإذا جاء وعدُ ربّی جعله دکّاً و کان وعدُ ربّی حقّا” یا” هذا من فضل ربّی” در عبارت حضرت سلیمان داریم؛” لیبلونی أأشکر ام أکفر”. دو نگاه به ثروت می توان داشت. در مضموم بودن و مضموم نبودن نگاه مهم است . یک وقتی نگاه این است، که این فضل و رحمت پروردگار است که به من داده شده است . او می خواهد مرا به این وسیله مورد آزمون قرار بدهد که شاکر نعمت هستم یا کفران نعمت می کنم.

یک وقتی نگاه ،نگاه قارونی است که در واقع” إنّما اوتیته علی علمٍ من عندی”. من این را خودم با تلاش خودم بدست آوردم، مال خودم است و هر کاریش بخواهم بکنم می کنم. آن نگاه ،نگاه مضموم است.” و لا أموالکم و أولادکم بالّتی تفرّقکم عندنا زلفا، الاّ من آمن و عمل صالحا”ً. معیار ارزشمندی نگاه تقواست، معیار ایمان و عمل صالح.

وارد بحث تغییر و تحول که می شویم ،یا به اصطلاح حرکت جلو،می بینیم قرآن، آن سیبل را مشخص کرده است. سیبل حیات طیّبه است. حالا وارد شاخص های حیات طیّبه بشویم و شاخص های کلان اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی حیات طیّبه را تبیین کنیم.

بعد زمینه برای ارائه ی یک الگوی جامع فراهم می شود. مشخصه های حیات طیبه خیلی جالب در قرآن آمده، من نمی خواهم وارد آن مشخصه ها و شاخص ها بشوم، این مشخصه ها در هر حال کلّی است، باید جزئی اش ، اجرائی و کاربردی اش کرد. اما آنچه مهم است این است که آیا خود تغییر و تحول مورد پذیرش مبانی ما هست یا خیر؟

به مبانی که نگاه می کنیم، تغییر و تحول مورد پذیرش هست، اما مشروط به دو شرط. یک:اینکه  این تغییر و تحول درون زا باشد  دو: شرط دوم مشیت الهی است. ما اگر بخواهیم در  جامعه تغییر و تحول پدید بیاوریم و به سمت جامعه مطلوب برویم، یا همان حیات طیّبه، قرآن نه تنها این اجازه را داده ، بلکه به درون زا بودنش  هم تصریح کرده.” انّ الله لا یغیّر ما بقومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم”. منتهی نکته مهمی وجود دارد و آن اینکه هر چه آدم بخواهد لزوماً تحقق نمی یابد.

باید توجه داشته باشیم قدرتی فراتر از همه ی قدرتهای جهان وجود دارد که تمام تغییر و تحول ها و حرکت هایش زیر نظر آن است و باید مشیت او اقتضا بکند، اگر اقتضا کند.” إذا أراد الله بقومٍ سوءً فلا مردّ له”. هیچ چیزی مانع اش نمی شود اینکه مشیت الهی هیچ وقت سوء مجموعه ای را، قومی ، ملتی را نمی خواهد معلوم است، تعیین کننده سرانجام خود آنها هستند. منتها  گاهی مصالحی نکات دیگری را اقتضا می کند. ” ذلک بأنّ الله لم یکن مغیّراً نعمتً عن عمها علی قومٍ حتّی یغیّروا ما بأنفسهم”.

به طور خلاصه جامعه باید برای رسیدن به حیات طیّبه ، خودش را الهی کند.جوامع می توانند با الهی کردن خودشان ، خودشان را به درجه ای از شایستگی برسانند، همچنان که وقتی مشیت الهی اقتضا می کند گلوله ای به دشمن بخورد، دستان پاک پیامبر و یارانش این قدرت را عبور می دهند و آیه نازل می شود که: “و ما رمیت إذ رمیت ولکنّ الله رمی”! حرکت از اینجا شروع می شود و مجموعه ای خودشان را الهی می کنند، خداوند قدرتی عظیم را در مجموعه ای کوچک قرار می دهد و قدرت خودش را از درون دستان آنها عبور می دهد.

من  می خواهم در سه دسته این الگو را تفکیک کنم از الگوی کلاسیک توسعه. یکی مفاهیمی که در این الگو با آنها مواجه می شویم، ممکن است ما مفهوم سود را داشته باشیم. ممکن است ما مفهوم مطلوبیت را داشته باشیم، و سایر مفاهیم مبنایی  منتها چیزی که هست، و مفاهیم در این الگو، در واقع در لفافه ای از ارزشها نهفته هست.

مثلاّمفهوم کار پیچیده شده در مجموعه ای از ارزش ها.

آیه را نگاه کنید.” إنّ فی اللّیل والنّهار آیتین فهمونا آیت اللّیل و جعلنا النّهار مبصرهً لتبتغوا فضلاً من ربّکم”! شب و روز دو نشانه ی وجود خدا، اینها نشانه های وجود خداوند متعال است.

“مهونا آیت اللّیل”! شب را محو کردیم و روز را آوردیم .”فمهونا آیت اللّیل و جعلنا النّهار مبصره”! روز را روشن کردیم، همه ی کره ی زمین را روشن کردیم ، و آن همه انرژی را به زمین دادیم، برای چه؟ لتبتغوا فضلاً من ربّکم! برای اینکه شما  کار و فعالیت اقتصادی بکنید . معنای کار و فعالیت اقتصادی باید این باشد. تازه حالا بروید کار کنید؟ نه. ابتغاء از فضل الهی بکنید. یعنی تازه باید بروید دنبال فضل الهیمی بینید چه مفاهیم و مضامینی بلندی  است!اینها  خیلی جفا است که بگوییم این مدل های توسعه را  با این  وضع فلاکت باری که امروز ارائه شده برای دنیا ، اسلام و قرآن می پذیرد.

آیات فراوانی وجود دارند که ابتغاء از فضل الهی را مطرح می کند. مثلاّ” کلوا من طیّبات ما رزقناکم”. مرحوم علامه خیلی قشنگ” کلوا “را معنا کرده.معنای” کلوا” بخورید نیست. “کلوا” یعنی بروید زمین را شخم بزنید، دانه را بیافشانید، نهال را بنشانید، ثمردهی کند، بعد یکی از موارد تصرفش خوردن است. البته آن “کلوا” نهایی اش هم “من طیّبات ما رزقناکم” است. آن هم از رزق و روزی الهی است.

 مشخصه دوم و ویژگی دومی در ابعاد مختلف توسعه، ابعاد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی فراگیر است، مشخصه عدالت است که به اینها اشاره ای می کنم. و مشخصه ی سوم، فراگیری تأثیر عوامل معنوی است. ما در اینجا نباید عوامل معنوی را نادیده بگیریم.

وقتی می خواهیم برای، مثلاً بهره وری، سرمایه گذاری یا هر چیز دیگری در کشور  برنامه ریزی بکنیم.

می نشینیم با توجه به وضعیت موجود کشور ،با توجه به فرصت ها و تهدیدها ، نقاط ضعف و قوت مان را احصاء می کنیم ولی در این احصاء تنها به بعد مادی توجه می کنیم و عوامل معنوی را فراموش می کنیم ،که به نتایج مثبت چندانی هم نخواهیم رسید.

اینجا تکلیف ما حوزوی ها مقداری سنگین می شود. به هر حال وقتی برای نظام جمهوری اسلامی است، این همه خون ریخته شده، این همه زحمت کشیده شده،نباید برنامه ریزی اش را به راحتی کنار بگذاریم و خودمان را دخیل نکنیم

وقتی حوزه خودش را در برنامه ریزی دخیل نکند از دانشگاهیان ما چندان انتظار نمی رود که عوامل معنوی را در برنامه ریزی هایشان دخالت دهند ، هر چند دانشگاهیان ما قشر مومن ومتعهدی هستند ولی به هر حال آنچه برای این عزیزان تدریس میشود عقاید یک مجموعه از افراد سکولار است.

به هر حال، حوزه است که اینجا باید وظیفه ی خودش را انجام بدهد و این عوامل معنوی را شناسایی کند و مطرح کند.

به هر حال گفتم که اولین ویژگی این است که مفاهیم در لفافه ای از ارزشها است. من کار را مثال زدم. در تولید، توزیع، مصرف، در مسائل اجتماعی و مسائل سیاسی نیز  همین جور است.

اینکه من نمادهای اقتصادی اش را بیشتر مطرح می کنم به دو دلیل است، یکی اینکه توسعه خواست گاهش  بیشتر اقتصاد است ، یکی هم اینکه آشنایی خودم بیشتر با اقتصاد بوده است، از این باب بود که مثال ها را بیشتر اقتصادی زدم.

در فعالیت های تولیدی، تجلّی توحید را مشاهده می کنیم.” أفرأیتم النّار الّتی تورون أأنتم أنشأتم شجرتها أم نحن المنشئون”! این آتشی که شما روشن می کنید، رویش فکر کرده اید؟ این را من ایجاد کرده ام ؟ “أأنتم أنشأتم شجرتها”. درختی را که آتش از آن ایجاد می شود، آن را من پدید آورده ام، “أفرأیتم ما تحرثون”. این نانی که می خورید، این کشتی که می کنید، آیا در موردش  اندیشیده اید؟ تأمل کرده اید؟” أأنتم تزرعونه أم نحن الزّارعون”! بذرش را شما  افشانده اید، اما رویاندنش را ما رویاندیم.

در توزیع و در مصرف نیز همینطور است.

انسان باید در مورد نانی که تناول می کند تأمل بکند.” عنّا سببنا أسبّا”. ما بودیم که از آسمان آب را فرو ریختیم، زمین را شکافتیم، دانه را رویاندیم، حاصلش شد یک دانه گندم نان سر سفره شما.” و عنباً و قضوا و زیتوناً و نخلا”!

نقش توجه به معاد در فعالیت های تولیدی و فعالیت های اقتصادی در پرتو تزکیه را ملاحظه بفرمایید. مجموعه ی لفافه هایی از ارزشها را شما مشاهده می کنید که وارد این بحثها نمی شوم. ثمره اش را در توسعه نگاه کنید، چند تا عبارتست که بنده با سرعت می خوانم و توضیح نمی دهم.

پرورش یافتگان مکتب توحید در سخت ترین شرائط اقتصادی دچار یأس نمی شوند. این در توسعه خیلی مهم است. وقتی آدم بداند کسی بالا است و اراده کرده و اراده اش بر اساس حکمت است و بدون حکمت نیست و حساب و کتاب دارد، دچار یأس نمی شود. در بهترین وضعیت هم از یاد خدا و اطاعت او غافل نمی شود، که این هم یکی از عوامل اساسی توسعه یافتگی و رسیدن به حیات طیّبه و زندگی پاکیزه است.

در زمان رکود یا بحران، به رحمت او امیدوار است. در هنگامه ی رونق در اوج و حزیزها، احساس بی نیازی و طغیان نمی کند. چرا که اگر او نخواهد، فراوانی محصول دوام نخواهد یافت.” فسبّح باسم ربّک العظیم”! و این است ثمره ی توجه به معاد. به طور مسلّم مراقبت درونی، مداوم افراد، عامل بسیار مهمی در تغییر رفتارهای عادلانه ی اقتصادی است، و این هم تأثیر به سزایی در سلامت رشد اقتصادی، برقراری رفاه عموم اجتماعی و حفظ کرامت انسانی دارد.

افق زمانی، افق زمانی نظام سرمایه داری و توسعه ی کلاسیک است که کوتاه مدت است. ولی گاهی خیر افق زمانی بلندمدت است و معاد هم مورد توجه قرار می گیرد

بله یکی از آقایان ، فرمودند که صحبت های بنده در مقام تئوریک مفید است ولی کمی آن را از حالت نظری خارج نموده و راهکارهای اجرایی آن را بیان نمائید. می خواستم وارد این بحث بشوم و نمونه هایی را بیاورم، موفق نشدم، وقت اقتضا نکرد، چون بحث تئوریکش هم هنوز تمام نشده است.

یک وقتی بحث تئوریک شده است ، آن هم به صورت کامل ، یک وقت است نه ، بحث تئوریکش هم نشده، به هر حال ،در اینجا برای عملیاتی کردن بحث چند پیشنهاد دارم که شاید به درد ما طلبه ها بخورد ،که البته آنها هم کلی است برای اینکه ریز بشویم باید برویم در فازهای دیگر.

در حال حاضر بین مجریان و سیاستگذاران کشور، ایده هایی که امروز مطرح شد چه جایگاهی دارد؟ تقریباً از لابلای صحبت من مشخص شد.در رأس سیاستگذاران کلان اقتصادی ما، مقام معظم رهبری است. بنده به عنوان پیشنهاد ، بکارگیری دقیق  سیاستهای ابلاغی مقام معظم رهبری و دمیدن روح این سیاستها در برنامه ی پنجم را توصیه میکنم، این کار می تواند حاصل برنامه را در جهت الگوی اسلامی –  ایرانی قرار دهد، و راه را برای رسیدن به یک الگوی کامل اسلامی- ایرانی یا ایرانی- اسلامی هموار سازد.

این ایده ی بنده است،که البته به آن معتقدم .در صحبت هایی که ریاست محترم جمهور داشتند و همچنین معاون اول ایشان ، ما مشاهده کردیم که به شدت روی این مطلب حساس هستند، منتها بازوی اجرایی می خواهند، نیرو می خواهند، دست هم دراز کردند به سمت حوزه، و تقاضا کردند که آقایان بروند، خوشبختانه الان نیز حدود سی نفر در این امر مشغولند، گرچه مقداری دیر شده است، ولی به هر حال وارد گود برنامه ریزی برنامه ی پنجم توسعه شدند و به نحوی می شود شکل و شمائل انشاءالله بهتر از گذشته خواهد شد.

انشاءالله آن ارزشها وارد گود برنامه ریزی خواهد شد، ولی نباید انتظار داشته باشیم با ورود سه چهار ماهه ی یک مجموعه ی سی نفره از حوزه، یکباره به یک الگوی کامل اسلامی برسیم. اما نقطه ی شروع مقدس و ارزشمندی است که مسئولین رده بالای نظام رویش انگشت گذاشتند و از دولت محترم نیز جای تقدیر دارد. منتها این را هم بگویم که بازو قوی نیست، بازویی که برای اجرایی کردن این برنامه دارند، ، هر چند بدنه ی کارشناسی است که از دل مراکز علمی پژوهشی کشور و دانشگاه ها درآمده. ولی به هر حال توانایی فکری ارائه ی الگوی اسلامی را ندارند، واقعیتی است که باید صاف بگوییم،نمی خواهیم بحث را در لفافه هم بپیچیم. و این از حوزه انتظار می رود . حوزه مسئولیتش بسیار بسیار سنگین است.

تفاوت بین رشد اقتصادی، توسعه ی اقتصادی چیست؟ رشد اقتصادی در واقع همان رشد جی ام پی یا تولید ناخالص ملی است ، اما توسعه ی اقتصادی، توسعه ی چندبُعدی است، فقط بُعد اقتصاد را نگاه نمی کند، سایر ابعاد را ، بله، بیان می کند، مدل توسعه در دولت اسلامی را بطور خلاصه و ملموس تری تبیین بفرمایید. چشم انشاءالله، در آینده.

سئوال آخر، با توجه به اینکه دولت ما و کشور ما در حال توسعه می باشد، جهت رشد یافتن به توسعه چه فعالیت هایی باید انجام دهد؟ اینکه چه فعالیت هایی را باید انجام دهد ، ما در دو بُعد با اشاره کردیم، منتها نرسیدیم کامل بیان کنیم، ابعاد مادی اش معلوم است کار ، تلاش ، فعالیت و سرمایه گذاری، منتها همراه با آن عوامل عظیم تأثیرگذار معنوی که ما نرسیدیم به طور کامل بیان کنیم، یعنی سرمایه گذاری روی کارهای فرهنگی و رشد اقتصادی تأثیر بالایی دارد، اگر نصّ آیه درست باشد که البته درست است. “ولو أنّ أهل القری آمنوا واتّقوا و فتحنا علیهم برکاتٍ من السّماء والأرض”.

بله، اینها بحث اجرائی است، بحث کلی نیست، در عین حال  دقیق است، و راهبرد را نشان داده، صاف صاف. می خواهیم بهره وری افزایش پیدا کند. باید تقوای جامعه را ببریم بالا، ایشان با تقوا چوب لای  چرخ کارخانه نمی گذارد.

یک نیروی متقی توان صدها نیرو را  پیدا می کند، این را بعد از این همه جریانات جنگ تحمیلی، بعد از این همه قصه هایی که ما با چشم دیدیم، در جنگ سی و سه روزه دیدیم، یک نیروی بدون امکانات این حماسه ها را انجام می دهد.  مگر بهره وری یعنی چه؟ بهره وری یعنی اینکه  چه کار کنیم بدون اینکه امکانات زیاد بشود، توان نیروهایمان بالا برود؟ یک آرپیچی و یک کلاش را می دهید  دست یک آدم باتقوا، یک تانک مرکاوا را هم می دهید دست یک آدم بی تقوا. این انسان با تقوا  او را می زند، بیچاره اش می کند و در واقع از هستی ساقط اش می کند.

به عنوان مثال کار آزمایشگاه رویان در تولید این بره، که بسیار کار ارزشمند و سرمایه گذاری قابل تقدیری بود، و صرفنظر از بُعد علمی، اعتماد به نفس ما را بالا برد، خب،می دانید که  بعضی از غرب برگشته ها و معتقدین به غرب، سر کلاسها مطرح می کنند  که ما از ضعیف ترین کشور های دنیا هم پایین تریم،این را  در شاخص ها ذکر می کنند، خوب،این کار، کار بسیار ارزشمندی بود، ولی ببینیم در زمینه الگوی اسلامی چقدر سرمایه گذاری کردیم؟ چقدر آمدیم نیرو برای ورود به حوزه ی علمیه فراهم کردیم و بعد از این طریق ورود به فضای مطالعه ی اقتصاد اسلامی و مطالعه ی الگوی توسعه ی اقتصاد اسلامی یا توسعه ی اسلامی را فراهم کردیم؟ چند نفر را؟ همین نیرویی هایی را که هستند چقدر توانستیم فارغ البال کنیم و بگوییم: یا علی بنشین این کار را بکن؟

آیا این کار را کردیم و نتیجه نگرفتیم یا نکردیم؟ و لذا پیشنهاد بنده  این است، پیشنهاد اساسی و بنیادین. ما همین جور که در مسائل فیزیک سرمایه گذاری می کنیم،باید در علوم انسانی که اساسی تر و حیاتی تر و مهم تر است، برای رسیدن به آن قلّه، برای رسیدن به آن زندگی پاکیزه سرمایه گذاری کنیم، ما در اینجا کوتاهی کردیم ما باید کوتاهی های گذشته را جبران کنیم و سرمایه گذاری کنیم، این به هر حال اساس عبارت پیشنهادی است.