دفاع مقدس، رخداد عظیم

[box type=”shadow” align=”alignright” ]مقدمه:[/box]برای اینکه بتوان تحلیل صحیح و منطقی از دوران دفاع مقدس داد، باید توجه به ضرورت انقلاب اسلامی و جایگاه نظام و انقلاب اسلامی در نظام بین‏المللی کرد؛ زیرا این توجه می‏تواند، این فضا را پیش روی ما قرار دهد که آیا این جنگ هشت ساله تحمیلی، دارای چه آرمان‌هایی بوده و […]

[box type=”shadow” align=”alignright” ]مقدمه:[/box]برای اینکه بتوان تحلیل صحیح و منطقی از دوران دفاع مقدس داد، باید توجه به ضرورت انقلاب اسلامی و جایگاه نظام و انقلاب اسلامی در نظام بین‏المللی کرد؛ زیرا این توجه می‏تواند، این فضا را پیش روی ما قرار دهد که آیا این جنگ هشت ساله تحمیلی، دارای چه آرمان‌هایی بوده و چه تأثیری در سطح جهان داشته و چه تأثیراتی بر نظام اسلامی‌مان نهاده و اینکه آیا جنگ، امری اجتناب‌ناپذیر بوده یا اینکه بدون ایجاد این جنگ می‏توانستیم به اهداف انقلاب اسلامی نائل شویم؟ آیا این جنگ آنچنان که عده‌ای تعبیر به «خانمان‌سوزی» می‏نمایند، بوده و عامل عقب افتادگی کشور گردیده و روند توسعه را سد و یا کند کرده و یا برعکس عامل احیاء بشریت بوده و یک عامل مؤثر در تغییر روند توسعه جهانی بوده است؟

به راستی اگر ما انقلاب اسلامی را یک انقلاب «ناسیونالیستی» تعبیر نمائیم که تمام اهداف و آرمانهایش در درون مرز‌های خودش تعریف، می‏شود، طبیعتاً راهکار‌هایی را که باید جهت رسیدن به مقاصد انقلاب معرفی کنیم، راهکار‌های خاصی است و همچنین اگر انقلاب اسلامی را در حد ضد استبداد و استعماری تعریف کنیم، باز در راهکار‌های انقلاب نقش دارد. اما اگر انقلاب اسلامی را اینگونه تعریف نمودیم که انقلابی اسلامی است که دارای رسالتی جهانی و انگیزه‏‌های آن فراتر از ملیت، نفی استبداد و استعمار نژاد قومیت است و بلکه یک انقلاب تمام عیار مذهبی برعلیه جریان لایئتسه جهانی است. به عبارت دیگر در مقابل ما تمدن بزرگ غربی مطرح است که گرچه ذات و زادگاه آن در مغرب زمین است ولی فضای کنونی جهان را در تمام ابعاد سیاست فرهنگ و اقتصاد مورد تأثیر قرار داده است و به شدت در فرهنگ‌های بومی و قومی سراسر ملل جهان نفوذ نموده که روح این تمدن هم، روح ضد دینی و دنیاپرستی و مذهب زدایی از جهان است. بر این اساس طبیعی است که حاکمیت این تمدن مادی، به معنای نفی مذهب در سراسر عالم است که فطرت مذهبی عالم از نقطه ظهور مکتب حق در زمان تاریخی خودش، واکنشی را بر علیه این حرکت جهانی انجام داده که در واقع عکس العمل فطرت مذهبی در مقابل دین زدایی و نفی معنویت و قدسیت زدایی از زندگی بشر است.

اگر ما انقلاب را بر مبنای سطح سوم، تعریف کنیم، طبیعتاً رسالت آن، رسالتی فراگیر، بین‏المللی و جهانی است که آن رسالت در توسعه معنویت قدسیت و جاری ساختن وحی و گرایش‏‌های معنوی در زندگی و زیست دنیایی بشر امروزی است.

آن چه به عنوان نقطه درگیری انقلاب اسلامی با تجدد است، وجود این پارامتر می‏باشد که اساس تجدد، نفی دخالت دین در تعریف عدالت اجتماعی است که این تعریف بر محور وحی صورت می‌گیرد. بنابراین تعریف انقلاب اسلامی در این سطح به معنای آن است که اهداف و مقاصد و آرمان‌ها و مسیر حرکت آن هم متناسب با این تعریف تبیین می‌شود.

شواهد فراوانی بر این تعریف سوم وجود دارد که آنرا تأئید می‏نماید که عبارتنداز:

انقلاب اسلامی سریع به یک پدیده جهانی مبدل تردید و ضمن ریشه دوانیدن طرفدارانی را نیز پیدا نمود. مطمئناً هر انقلابی که بر محور انگیزه وطن و قومیت باشد، هرگز نخواهد توانست در انگیزه‏‌های انسان‌های عالم با قومیت‌های مختلف و فرهنگ‌های متفاوت و جغرافیای جداگانه مؤثر باشد! این توسعه سریع، علامت آن است که حقیقت و روح این حرکت، حرکتی است که ظرفیت جهانی شدن را دارد و پایگاه در فطرت ملت‏‌ها دارد. پس تعریف انقلاب به اینکه این انقلاب دارای این عظمت است و در صدد تغییر مسیر حرکت جهانی می‏باشد و به دنبال این خواسته است که روند گرایش به تمدن مادی و سکولار شدن جامعه جهانی را کنترل و مهار کند و روند جدیدی برای بشریت به سمت معنویت تعیین نماید، مسلماً محدوده عملکرد او آفاق جهانی بوده و هدف او بدست آوردن مواضع قدرت در جهان و تغییر موازنه جهانی به نفع مذهب و محدود کردن و در نهایت حذف مدرینته و تمدن مادی است. چنین انقلابی حتماً در باطن خود درگیر با کل جبهه استکبار و طرفداران تمدن مادی خواهد بود و این درگیری قطعا در نقاطی ظهور و بروز خواهد کرد. ضرورت چنین انقلابی با اهداف جهانی حتماً جنگی فیزیکی خواهد بود گرچه گفتگو و اتمام حجت و نفوذ سیاسی و… از ابزار این انقلاب بوده و هستند و در مسیر رشد به کار می‏آیند، ولی بی تردید اگر دو تمدن با دو ایده متفاوت بنیادین جهانی در صدد توسعه و بسط خود و جامعه جهانی باشند و در آرمان‌های خود با رقیب مقابل‌شان نقطه وفاقی نداشته باشند این دو تمدن توسعه گرا به درگیری فیزیکی کشیده خواهند شد.

بر این اساس انقلاب اسلامی با این آرمان‌های منحصر به فرد در عالم امروزی، نمی‏توانست درگیر و متحمل یک جنگ جدی و همه جانبه و تمام عیار با رقیب خود، یعنی کلیت تمدن غرب نباشد! ما در این عرصه متوجه می‏شویم که علیرغم اختلافی که بین دو بلوک تمدن غرب و مدرنیته (نظام‌های سوسیالیستی کمونیستی و نظام در لیبرال دموکرات) وجود داشت ولی باهم متحد و هماهنگ شد (از اروپا تا امریکا تا دنیای شرق) و یکپارچه این جنگ را بر علیه ما طراحی و راه‏اندازی نمودند که خود غربی‏‌ها و دیگران امروزه اسناد آن را منتشر کرده‏اند.

بنابراین دنیای استکباری با وجود پیروزی انقلاب و استقرار نظام و حکومت دینی، برای خود بواسطه این پدیده. ظهور احساس ناامنی و خطر نمودند، زیرا در یک جنگ منطق‌های بین دو کشور که آسیبی به مناطق خارج از محدوده جنگ وارد نمی‏کند، ضرورتی ندارد که دنیا با هم متحد شوند بر علیه یک طرف درگیر. نگاه امروز ما پس از بیستمین سالگرد هجوم جهان کفر به انقلاب اسلامی این است که این جنگ، نقطه ظهور درگیری فیزیکی بین انقلاب جهانی اسلام و کلیت تمدن مادی است (مدرنتیه). البته جای این سئوال در تحلیل دفاع مقدس باقی است که این درگیری چرا از این نقطه عالم (عراق) شروع شد و بدست خود مسلمانان و در درون دنیای اسلام اتفاق افتاد؟ ولی در جواب میتوان گفت، گرچه درگیری به حسب ظاهر درون تمدنی است (ایران عراق) ولی با اندکی تأمل متوجه خواهیم شد که روح این درگیری، درگیری بین دو تمدن است که در این نقطه ظهور نموده است.

بر این اساس، انقلاب اسلامی با ایده جهانی شروع به حرکت نمود و با فتح لانه جاسوسی در تهران (انقلاب دوم) توسط دانشجویان پیرو خط امام خمینی؟ره؟، از مرز‌های جغرافیایی گذر کرد و به تدریج به سمت ایجاد هویتی جدید در جهان پیش رفت و هویت اسلامی را در بین ملل جهان احیاء نمود و هویت تمدن اسلامی در حال شکل‏گیری قرار گرفت، که دشمن جهانی که تصور می‏کرد این هویتی که سالیان سال درگیر با آن بوده و سعی در کم رنگ کردن آن داشت سعی در منحل نمودن آن در درون هویت مادی انسان‌ها داشت، با این حادثه جدید مواجه شد و لذا با تمام قوایش در سراسر جهان در صدد مهار و کنترل و حذف آن برآمد که بهترین کار برای این مقصد، راه‏اندازی جنگی تحمیلی توسط سردار ناکام قادسیه (صدام تکریتی) بود.

آن چه امروزه پس از ۲۴ سال که از خاتمه جنگ و قبول قطعنامه ۵۹۸ می‏گذرد، در محافل فرهنگی سیاسی عنوان می‏شود این است که آیا این جنگ، آن چنان که دشمن در پی آن بود، به عنوان حاملی جهت مهار انقلاب اسلامی تبدیل شد و یا این که موجب نهادینه شدن فرهنگ، درگیری با استکبار در جامعه جهانی شد؟ این فرهنگ در جوهره‏اش نوعی گرایش بینش و انتخابی اجتماعی داشت که جامعه با دستیابی به این بینش توانست به واسطه آن در تحلیل خود، حق و باطل را در جامعه جهانی تشخیص دهد و نسبت به خطوط جبهه باطل حساسیت پیدا نماید. حاصل این حساسیت آن شد که به جای این که فریفته جاذبه‏‌های مدرنیته تردد به دام‌های تجدد گرایی در مسیر حرکت بشر توجه پیدا نماید و موضع‌گیری کند. این آگاهی و حساسیت و بصیرت‏‌ها، فرهنگ دفاع و درگیری را ایجاب نمود. بدون شک اگر جامعه‌ای فریفته مظاهر مادی گشت، چنین جامعه‌ای هرگز دارای فرهنگ دفاع و درگیری و جهاد در او نخواهد بود. ولی جامعه‌ای که به یک بصیرت اجتماعی رسیده و روح و حقیقت این تمدن‌ها تمامیت خواه و فزون طلب و سلطه جو را شناخته و می‏داند که در پس این جلوه‏‌ها و شعار‌های ظاهر فریب و زخرف القول، یک ایده‏‌ها و پدیده‏‌ها و اهداف زشتی پنهان شده و نسبت به موازنه جهانی هم حساسیت پیدا کرده، یعنی درگیری دو تمدن الهی و مادی را در عالم می‏فهمد و حس می‏کند و به برتری پرچم اسلام حساس است، به یک راهکار‌های عملی منتهی خواهند شد که دفاع و درگیری در برابر هر سلطه‌ای را شکل می‏دهد.

بنابراین اگر با این نگاه و از این زاویه به جنگ تحمیلی هشت ساله بنگریم، متوجه یک درگیری بین دو تمدن خواهیم شد که در آن تمامی اهداف طرفین مدنظر دیگری است تا بتواند آن را منهدم نماید. بر این اساس، براستی، در این درگیری هشت ساله، چه چیزی را از دست داده‏ایم؟ اگر بنابه اظهار نظر بعضی از کارشناسان غرب زده و روشنفکران بی‏هویت، ادعا شود، شاخصه‏‌های توسعه منفی شده‌اند، در جواب خواهیم شد کدام توسعه مراد است؟ آیا همان توسعه‌ای که مدرنیته آن را تعریف می‏کند؟ اگر این است که باید دانست ما در جنگ تحمیلی هشت ساله بدنبال نه تن‌ها کند شدن آن، و بلکه هدم و حذف آن بوده‏ایم و در صدد بودیم تغییر در تعریف توسعه جهانی ایجاد کنیم. پس اگر مراد آن توسعه مادی غرب مدار است که باید گفت انقلاب اسلامی توانسته به اهداف مبارک خویش دست یابد و به خوبی قدرت یافته که روند توسعه را در جهان با مشکل مواجه کند و شاخصه‏‌های توسعه جهانی را به سمت صفر سوق داده است و این چیزی غیر از پیروزی و موفقیت در جنگ نمی‏باشد. اما اگر مراد این باشد که جنگ عامل ضد توسعه بوده و مانع توسعه معنویت و شکل‌گیری هویت دینی و قدسیت در جهان گشته است، قطعا ادعای گزاف و بی دلیلی بوده که هیچ انسان دلیر و منصف و عالم و اندیشمندی این قضاوت را نخواهد کرد.

بنابراین جنگ هم یک پدیده ضروری در روند توسعه جهانی بوده که بالضروره این روند حرکت تمدن مادی و لائیک به سمت تمامیت خواهی و جهان گشایی می‏بایستی با فطرت مذهبی عالم روبرو می‏شد و ممکن و میسور نبود که این جنگ صورت نگیرد. زیرا این جنگ قابل پیش بینی بوده و بر اساس فلسفه تاریخی که حرکت انسان و عالم را بر اساس فطرت، خلقت و اراده الهی تعریف می‏کند، این امر طبیعی است. این جنگ عاملی در مسیر توسعه و تکامل جهانی است البته توسعه و تکامل را هرگز نباید بر اساس فلسفه تاریخی مادی (نه فلسفه تاریخ نظام‏‌های کمونیستی و نه نظام‏‌های لیبرال دموکرات) تعریف کرد تا پایان تاریخ را توسعه کامجویی مادی انسان تعریف کنیم، بلکه مرحله پایانی و نهایی تاریخ مرحله‌ای است که در آن روح معنویت و قدسیت هویدا و شکوفا می‏گردد و عدالت اجتماعی، بر پایه پرستش خدای متعال تعریف می‏شود و همه شئون فردی و اجتماعی بر محور بندگی خدای متعال انجام پیدا می‏نماید. بنابراین برای آن مرحله تکامل این جنگ ضروت پیدا می‏کند. زیرا بدون یک مقاومت تمام در برابر جهان گشایی مدرنیته و تمدن مادی امکان ایجاد یک حرکت جدید در جهان بر علیه آن ممکن نبود. ایجاد و تحقق بیداری جدید و تغییر موازنه به نفع دین و مذهب، در گرو یک جنگ تمام عیار است.

بنابراین با نگاه به جنگ از زاویه فلسفه تاریخ دین باید گفت: این جنگ، جنگی است که در روند تکامل جهانی به سمت مقصد نهایی تاریخ، تأثیر مثبتی داشته و پدید‌ه‌ای اجتناب ناپذیر هم بوده است.

طبق این تحلیل، جنگ با وجود و تمامیت خود، در حفظ تمامیت نظام اسلامی، نقش به سزایی داشته است. اگر نظام اسلامی را یک نظامی بدانیم که هویت او هویتی دینی بوده و حفظ و محافظت آن در گرو حفظ و مصون ماندن آرمان‏‌های اوست بر این اساس در غیر آن اراده، یعنی اگر قرار باشد از آرمان‌های خود دست بردارد، دیگر آن نظام مصون و محفوظ نخواهد ماند و نظامی دیگر خواهد بود. زیرا اقتدار و تحکیم یک نظام در گرو حفاظت از آرمان‏‌های اوست که دچار خدشه و صدمه نگردد تا بتواند در راه آن آرمان‏‌ها موفق بشود.

جنگ هشت ساله با تمام فراز و نشیب‏هایش این کار را (محافظت از آرمان‌ها) تسهیل نمود و زمینه‏‌های آن را فراهم نمود. و این ناشی از آن بود که این نظام و آرمان‌‌های او در برابر تمام مدرنیته قرار گرفت و تمدن مادی در دو شکل شرقی و غربی در صدد حذف و هدم آن بر آمدند. لذا این جنگ، منتهی به تغییر موازنه جهانی شد و روحیه استقامت و مقاومت در تمام دنیا ایجاد کرد و اسلام را بعنوان مکتب عدالتخواه به سراسر دنیای امروزی معرفی نمود و انگیزه‏‌های عدالت‏جویی را در عالم بر محور اسلام جمع نمود و همین تغییر موازنه قدرت در جهان به توسعه قدرت اسلامی و حفظ هویت و کیان این نظام منجر گردید. جنگ، نظام اسلامی را در سطحی از قدرت قرار داد که هیچ دشمنی خصوصاً ابر قدرت‌‌ها در مخیله خود، حذف آن را تصور نخواهد کرد. زیرا در سطح دنیا برای نظام یک حاشیه امن ایجاد شد. از سوی دیگر در درون نظام هم، انسان‌هایی پرورش یافتند که با آرمان‏‌های انقلاب همگرا و هماهنگ هستند. لازمه این که یک نظام استقرار یابد این است که محور آن توسعه انسانی باشد، به عبارت دیگر بتواند انسان‌های هم بافت با آرمان‏‌های خودش بسازد و این پرورش دهی اجتماعی و حکومتی غیر از پرورش فردی است. زیرا پرورش اجتماعی محتاج به یک برنامه جمعی نیازمند است و این جنگ به منزله بستری بود برای توسعه انسانی خاص (پیدایش انسان‌های همبافت با آن). این بستر، بستر پرورش انسان‌هایی بود که به آرمان شهر انقلاب اسلامی می‏اندیشیدند و وفادار بودند و برای اعتلای آن سرمایه‏گذاری می‏کردند.

آنچه در اینجا تذکرش ضروری است آن که در بستر بازسازی در نظام سرمایه‌داری، چنین انسان‌هایی پرورش پیدا نمی‏کنند، کما اینکه این امر در عینیت خارجی واضح و مشهود است. پس جنگ تحمیلی هم موازنه جهانی را به نفع ما تغییر داد و گرایشات انسانی را در سطح جهانی به سمت اسلام و انقلاب اسلامی بر محور دین سازماندهی کرد و هم جنگ را به درون جبهه دشمن برد، یعنی در خاک دشمن با دشمن درگیر شد. شاهد این مدعا، گرایش به اسلام در عمق امریکا تا اروپا تا آفریقا تا آسیا و هر کجا که نظام استکبار سلطه دارد است. در واقع اسلام تبدیل شده به عامل سازماندهی انگیزه‏‌های عدالت جو که بر علیه نظام استکباری سمت و سو داشته و درگیر با آن هستند و از سوی دیگر جنگ در درون هم بافت هماهنگ با انقلاب اسلامی را ساخت. مطمئن باشیم که نمی‏شود انسانی با آرمان‏‌های بلند جهانی ساخت، ولی بدون ایجاد یک بستر عینی، زیرا این بستر اگر بخواهد در قالب اجتماعی باشد، طبیعتاً بستر درگیری و جنگ خواهد بود.

از این رو این دفاع مقدس، هم در حفظ و صیانت اسلام نقش داشت و هم در حفظ و صیانت انقلاب اسلامی و حتی جمهوری اسلامی به عنوان ام القرای این انقلاب.

مطلب بعدی این است که چگونه فرهنگ این دوران حماسه و حیات و عشق و فداکاری را نهادینه کرد؟

آن چه در پاسخ این سؤال، ظهور می‏کند این است که ما ابتدا فرهنگ دفاع را چگونه تعریف می‏نمائیم. بطور مسلم هر دفاعی، فرهنگ خاص خودش را دارد و راهکار‌های نهادینه نمودن آن هم متفاوت یا راهکار‌های نهادینه نمودن دفاع دیگری است. گاهی ممکن است عده‌ای در صدد برآیند که در انسان‌ها انگیزه دفاع و اندیشه دفاع از یک قومیت، نژاد مرز و یک تمدن مادی و یا… را ایجاد نمایند. این کار یک راهکار‌های خاص خودش را دارد ولی گاهی در صدد ایجاد انگیزه دفاع از اسلام برمی‏آیند، تا اینکه انسان‌ها، طوری سلوک کنند که در آنها فرهنگ دفاع از اسلام جای بگیرد و روح دفاع از معنویت در بین شان زنده شود. طبیعی است در این صورت، ایجاد بینش جدید ضروری است. بینش جدیدی که بتواند به آنها تحلیل صحیح از جامعه جهانی، درگیری ضروری و قطعی بین تمدن مادی و الهی (ولایت مادی و الهی)، آفات حاکمیت ولایت مادی بر زندگی بشر، ارائه دهد. پس نتیجه می‏گیریم که اگر بتوان این بینش‌ها در یک جامعه و حکومت ایجاد شود و به دنبال آن وقتی جامعه به این حد از بصیرت رسید، مسلماً در آن انگیزه دفاع از ارزش‌ها و درگیری با ارزش‏‌های باطل را ایجاد می‏گردد و بستری برای نهادینه نمودن فرهنگ دفاع خواهد گشت.

بر این اساس ما بدون این که بصیرت‏‌های لازم را برای آرمان‌های خودمان ایجاد کنیم و حساسیت را نسبت به صیانت از آن آرمان‌ها بالا ببریم، محال است که قدرت داشته باشیم فرهنگ دفاع مقدس از این آرمان‌ها را در این جامعه نهادینه نمائیم. البته چنین کار مهم و اساسی در گرو این است که ما همه سازوکار‌های اجتماعی‏مان هم بافت و هماهنگ با این ارزش‌ها باشد. فقط از طریق تبلیغ، موعظه و امثال اینها نمی‏توان براحتی به این اهداف نائل شد، بلکه باید سازوکار‌های اجتماعی مخالف این حرکت نباشند والا بین تبلیغ و آموزش فرهنگ دفاع با روند برنامه ریزی اجتماعی اختلاف جدی پیدا خواهد شد. زیرا ساز و کار برنامه ریزی اجتماعی جامعه را به سمت ارزش‌ها، حساسیت‌ها و فرهنگ دیگری هدایت می‏کند و فرهنگ دفاع مقدس، سمت و سوی دیگری را اراده می‏کند و این جمع ناشدنی هستند. به عنوان مثال اگر ساز و کار اقتصادی ما بر محور نظام سرمایه‌داری غربی باشد، مسلماً در اینجا جامعه به سمت توسعه سرمایه‌داری هدایت و برده خواهد شد و نظام سرمایه‌داری نوعی فرهنگ خاص ایجاد می‏کند که حاصل آن حریص نمودن انسان‌ها به دنیا و ابتهاجات مادی و لذایذ بیشتر است و حساسیت منفی آنها را به نسبت به تمدن مادی از بین می‏برد و از آن سو، حساسیت مثبت آنها را به نسبت به دین می‏برد.

پس معلوم می‏شود که این سازوکار نهادینه کردن فرهنگ دفاع از اسلام و انقلاب اسلامی نیست. چون انسانی که فریفته مظاهر غربی است، هرگز مدافع اسلام نیست و هیچگاه در درگیری مدرنیته و اسلام، سربازی نخواهد کرد و جان خود را فدا نمی‏کند، بلکه بر عکس پس از مدتی به سرباز بدون اونیفورم دشمن تبدیل می‏شود. بنابراین نهادینه کردن فرهنگ و ادبیات دفاع مقدس با ادبیات توسعه سرمایه‌داری چه در شکل اقتصادی و تکیه بر تجمع ثروت و بازار آزاد و چه در شکل سیاسی یا فرهنگی، هرگز قابل جمع نیست. آیا به راستی نهادینه کردن فرهنگ دفاع مقدس با سازوکار‌های نظام توسعه سرمایه در قالب سیاسی (سازوکار‌های مدنیت غربی) میسور است؟ اگر تصور کنیم که می‏شود این دو با هم کنار بیایند، تصوری غلط و باطل است. زیرا این سازوکار‌ها، انسان خاصی را پرورش می‏دهند که قبل از هر چیز تأثیر جدی خود را بر توسعه انسانی قرار می‏دهند تا انسان متناسب با سرمایه پرورش دهند. این انسان هیچ گاه نخواهد توانست مدافع اسلام و نظام ارزشی دینی باشد. فرهنگ توسعه انسانی متناسب با توسعه سرمایه و قوانین توسعه سرمایه‌داری، فرهنگ دفاع از اسلام نیست و نخواهد بود، بلکه برعکس توهم غلط عده‌ای روشنفکر بیمار و وابسته، فرهنگ درگیری و ستیز با اسلام است.

پس دو نکته را در نهادینگی فرهنگ دفاع مقدس باید مراعات نمود:

۱٫ چیستی دفاع را بشناسیم که ما در صدد دفاع از چه چیز‌هایی هستیم؟ بر این اساس ما چاره‌ای نداریم جز شناخت فرهنگ متناسب با آن دفاع. فرهنگ دفاع از یک خاک، از یک قومیت، نژاد، طبقه غیر از فرهنگ دفاع از حقایق عالم و ارزش‌های ملکوتی هستی و اسلام است. هر کدام از این دو فرهنگ (مادی الهی) مبتنی بر یک سری بینش‏‌ها گرایش‌های متفاوت هم هستند. به عنوان مثال دفاع ناسیونالیستی غیر از دفاع ارزشی است.

۲٫ سازوکار‌های نهادینگی یک فرهنگ، در گرو این است که تمام سازوکار‌های فرهنگی سیاسی و اقتصادی یک نظام سیاسی، همبافت و بر محور آن ایده صورت گیرند و در غیر اینصورت اگر سازوکار‌های جامعه بر محور دیگری باشد، در چنین جامعه امکان نهادینه نمودن فرهنگ دفاع از ارزش‌های اسلامی وجود ندارد و جامعه دچار را مبتلا به تعارضات تشتت‏‌های درونی خواهد کرد. زیرا وقتی سازوکار‌های جامعه، مردم را به سمت انگیزه و گرایش‌های دیگری سوق می‏دهد و در مقابل آن سازکار‌های محدودی، مردم را به سمت ارزش‌ها معنوی و دینی دعوت کند چاره‌ای جز درگیر شدن آنها نخواهد بود.

بنابراین، اگر ما فرهنگ دفاع را به معنای فرهنگ دفاع از اسلام بدانیم و راهکار‌های عینی آن را ارائه تحلیل‌های صحیح و منطقی و بصیرت کافی برای شناخت اسلام و جبهه مقابل آن که تمدن مدرنیته مادی است، ما بدانیم، مسلماً قدرت موفقیت ما بالا خواهد بود ولی در غیر این صورت، یعنی اگر انقلاب اسلامی نتواند توسعه انسانی متناسب با خودش و اهدافش را ایجاد نماید آن هم انقلابی که ایده جهانی و صدور به ملل عالم را دارد تا موازنه جهانی را بنفع مذهب تغییر دهد و هویت تمدن دینی را در عالم زنده کند و سنگر‌های خود را با مدرنیته معین و قدم به قدم سنگر‌های خود را تا درون و دل دشمن جلو ببرد، طبیعی است در مدت کوتاهی به صورت آرام و تدریجی، بوسیله سازوکا‌های دشمن در دام خود دشمن قرار خواهد گرفت. این پدید‌ه‌ای است که در جامعه انقلابی ما پس از قبول قطنامه تحمیلی ۵۹۸ در دوران بازسازی اقتصادی صورت گرفت و متأسفانه چه در دوران ۸ ساله آقای هاشمی رفسنجانی که سازوکار‌ها به سمت توسعه اقتصاد و سرمایه‌داری بود و چه در دوره آقای خاتمی که سازوکار‌ها به سمت توسعه سیاسی سرمایه‌داری است، ما بدست خودمان در دام دشمن افتاده‏ایم و یک انقلاب جهانی را در تاس رقیب خود انداختیم.

بنابراین اگر ما نتوانیم تمامی سازوکار‌های اجتماعی مان را در جهت نهادینه کردن آن اهداف بکار بگیریم، دیری نخواهد کشید که در سازوکار اجتماعی بدام حریف خواهیم افتاد و فرهگت دفاع به فرهگت انحلال و فریفتگی تبدیل خواهد شد. به عنوان مثال جامعه به جای اینکه مدافع هویت دینی خود باشد، فریفته بت مدرن و مدرنیته و مظاهر آن خواهد شد و سپس منحل در او خواهد شد. در یک کلام نهادینه کردن فرهنگ دفاع مقدس، به معنای بازشناسی آرمان‌های جهانی اسلام و ایجاد بصیرت نسبت به آنها و درگیری کفر و اسلام در سطح جهانی و تعارض این دو در تمامی حوزه‏‌های زندگی بشر و ایجاد حساسیت در بافت انسانی جامعه نسبت به تغییر موازنه قدرت و برتری پرچم اسلام است که باید این خصوصیات در همه سازوکار‌های اجتماعی ساری و جاری شود.

حال اگر پس از اهداء دویست هزار شهید و تحمل خسارات و صدمات غیر قابل جبران، آهنگی که بر ساماندهی اجتماعی می‏شود، آهنگ گرایش به دنیا و مظاهر آن باشد، این آهنگ تفکر و بصیرت صحیح نسبت به خاکریز‌های کفر و اسلام در عالم از بین خواهد برد و انسان احساس می‏کند «توهم توطئه» است. بازتاب منفی این آهنگ و اندیشه در جامعه این می‏شود که انسان احساس کند همه دنیا خوب هستند (اندیشه‏‌های پلورالسستیک) و به طور قهری، تکثر در حق و حق دیدن دشمن خود و جبهه مقابل اسلام در عالم مطرح می‏شود و دیگر این خاکریز‌های خودی و غیر خودی بی معنا و غیر ضروری خواهد بود. حاصل این تفکر و اندیشه این است که یک جامعه ولو جامعه‌ای جهانی باشد منحل در جامعه مقابل خود خواهد شد. به عبارتی دیگر در جنگ تمدن‌ها، اگر ما بر حفظ هویت تمدنی اسلام تکیه نکنیم و نقاط چالش و تسست بین این تمدن و تمدن لائیک و سکولار مدرن را مشخص نکنیم و حساسیت دریافت انسانی وابسته به این تمدن نسبت به حریف مقابل خودش و نسبت به صیانت از هویت تمدنی خودش ایجاد نکنیم، عامل شکست یک تمدن در مقابل تمدن دیگر و انحلال در آن خواهد شد. البته این معضل به یک معنا شدنی نیست، زیرا هویت تمدن اسلامی تن‌ها به توده‏‌های مردم بر نمی‏گردد، بلکه به اولیای الهی برمی‏گردد که در روند فلسفه تاریخ، هر مقدار که مادر دفاع از اسلام کوتاهی نمائیم، اسلام به پیروزی نهایی خواهد رسید ولی در وهله اول، این خطر به شدت ما را تهدید می‏کند. بنابراین اگر ما بافت بازسازی جامعه را به سمتی ببریم که فرهنگ مادی در آن توسعه پیدا نماید و ارزش‌های الهی در آن کم رنگ شوند و دفاع از اسلام بعنوان یک دفاع اساسی مطرح نباشد، قطعا در چنین جامعه‌ای پرچمداران دفاع به خودی خود هویت خود را از دست خواهند داد.

بزرگداشت واقعی فرزندان دفاع مقدس به این است که برای آن چه آنان بخاطر آن در صحنه دفاع ایستادگی نمودند ارزش واقعی در جامعه ایجاد نمائیم. همین کار سبب خواهد شد که رزمندگان هویت واقعی خویش را دریابند. در جامعه‌ای که به اسلام فکر می‏کند و جنگ بین اسلام و کفر را جدی میگیرد و نسبت به پیروزی اسلام حساس است، قهرا مدافعین از اسلام جایگاهی رفیع و مخصوص خود را دارا هستند و جامعه نسبت به آنها ایثار و فداکاری می‏نماید. اما اگر جامعه‌ای آرمان‌های او به طرف تمدن مادی گرایش پیدا نماید و به دنبال آسایش و رفاه و تعطیلی درگیری کفر و اسلام است و در صدد خوشی نمودن برآمده از تمدن مادی می‏باشد، دفاع از اسلام هرگز چیز محترمی نخواهد بود، بلکه عامل بحران و مانع ارضاء اجتماعی و غیر محترم است و لذا مدافعان این دفاع هم از جایگاه خوبی برخوردار نخواهند بود. در کنار تمام تکریم‌‌هایی که باید از قشر رزمندگان اسلام بایستی صورت گیرد، مهمترین کار این است که هویت ارزشی آنها در جامعه احیاء شود. در اینجا مراد از احیاء این است که در متن ارزش اجتماعی جایگاه پیدا کنند و در غیر اینصورت، همه تلاش‌ها به ثمر نخواهد نشست و حتی اگر کمترین مقدورات اقتصادی را در قبال جانفشانی‌های آنها به آنها عطا کنید، جامعه احساس تبعیض می‏کند. زیرا در جامعه ارزش‌های دیگری احیا شده است و کاری را که رزمندگان اسلام انجام داده اند، دارای ارزش نیست. در این جامعه که تمدن مادی در آن ظهور و بروز می‏نماید، به کسی با توپ، در مسابقات فوتبال به فتوحات به پیروزی‌هایی رسیده، بالاترین خدمات را که می‏دهند و داده اند تمام جامعه راضی هستند و دفاع هم از آنها می‏کنند، ولی به سردارانی که جان خودشان را در طبق اخلاص نهادند، کمترین خدمتی به آنها بشود که کمترین حق آنان است، جامعه احساس نارضایی و تبعیض می‏کند. بنابراین باید تمام تلاشی که صورت می‏گیرد تا یک ردیف مخصوص برای بهره‌مندی رزمندگان که حق طبیعی آنهاست معین گردد، در کنار احیاء فرهنگی در جامعه باشد که این بهره دهی به مدافعین و رزمندگان عزیز، امری مقبول برای جامعه باشد والا اگر سمت و سوی فرهنگ اجتماعی به سویی باشد که ارزش‌های دفاع مقدس در آن کمرنگ بشود، طبیعی است که تمام اولویت‌های رزمندگان در امورات اجتماعی را تبعیض به حساب آورده و در متن جامعه مقبولیتی نخواهد. به عبارت صریح تر، فطرت فرهنگی جامعه به این خدمات ارائه شده به رزمندگان نگاه مثبتی نخواهد داشت. تمام این نمونه‏‌ها و ریشه یابی تن‌ها شامل حوادث پس از خاتمه جنگ تحمیلی است. اما با نگاهی گذرا اگر بخواهیم حوادث هشت ساله را ارزیابی کنیم به نکات بدیع و تعجب‏آوری برخورد خواهیم کرد.

… مجموعه‌ای که در مقابل شما قرار دارد حاصل دیدگاه‌ها و مواضع سردار سرلشگر بسیجی سیدحسن فیروزآبادی می‏باشد که در طی جلساتی آنها را مطرح نموده که پس از ویراستاری بدین شکل درآمده است. اسناد مکتوب و صوتی تصویری این مجموعه در مرکز اسناد نیروی زمینی سپاه به عنوان سند‌های تاریخ دفاع مقدس وجود دارند که مجموعه فوق را تشکیل داده‏اند.

امید است تدوین صحیح تاریخ دفاع مقدس به عنوان امری ضروری و محوری نهادینه شود و جایگاه واقعی خود را پیدا نماید و مورد توجه مسئولین قرار گیرد.

محمد مهدی بهداروند

تهران ۱۳۹۱

تدوین: دکتر محمد مهدی بهداروند

تهیه و تنظیم: مؤسسه مطالعات فرهنگی مستشهدین وصال

چاپ: اول / ۱۳۹۱

شمارگان: ۲۰۰۰ جلد

شابک: ۸ ۵۱ ۵۵۵۱ ۶۰۰ – ۹۷۸

قیمت: ۴۰۰۰ تومان

[box type=”info” align=”aligncenter” ] لینک خرید [/box]