مهمترین دارایی انسان «امیال» و مهمترین توانایی‌اش «عقل» است

 حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در نهمین جلسه سخنرانی خود با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین با اشاره به نیاز به برنامه برای زندگی و بندگی گفت: ما برای زندگی بهتر و بندگی بهتر نیاز به یک برنامۀ خوب داریم و اساساً معتقدیم برنامه‌ای که […]

panahian-2 حجت‌الاسلام علیرضا پناهیان، استاد حوزه و دانشگاه در نهمین جلسه سخنرانی خود با موضوع «راهبرد اصلی در نظام تربیت دینی» در مسجد امام صادق(ع) میدان فلسطین با اشاره به نیاز به برنامه برای زندگی و بندگی گفت: ما برای زندگی بهتر و بندگی بهتر نیاز به یک برنامۀ خوب داریم و اساساً معتقدیم برنامه‌ای که زندگی ما را بهتر کند بندگی ما را هم بهتر می‌کند و برنامه‌ای که بندگی ما را بهتر کند زندگی ما را هم بهتر می‌کند.


امکان گفتگوی متدینین و غیرمتدینین
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، وی ادامه داد: در مسیر این برنامه اگر کسی دیندار نباشد، این برنامه می‌تواند او را برای داشتن زندگی بهتر کمک کند و اگر هم دیندار باشد او را برای بندگی بهتر کمک خواهد کرد. از این رو چنین برنامه‌ای امکان گفتگوی متدینین و غیرمتدینین را فراهم می‌کند و بسیاری از روایات ما هم به همین سیاق عمل کرده‌اند. یعنی راه‌ و روشی را نشان داده‌اند که اگر کسی نخواهد متدین باشد، به خاطر زندگی خودش بهتر است از این روش بهره بگیرد.

استاد حوزه علمیه افزود: این برنامه باید متناسب با ساختار وجودی انسان و شرایط طبیعی حیات باشد. از این رو نباید خیالی باشد به گونه‌ای که ربطی به هویت انسانی و ساختار وجودی ما نداشته باشد؛ ضمن اینکه این برنامه باید با ویژگی‌های حیات دنیا و سنت‌های حاکم بر هستی نیز متناسب باشد. به عنوان مثال یکی از ویژگی‌های حیات دنیا این است که هر چیزی به انسان می‌دهد از او پس می‌گیرد؛ مثلاً جوانی یا سلامتی می‌دهد و بعد می‌گیرد و این طبع دنیاست.

وی ادامه داد: متاسفانه بیشتر تعلیمات دینی که الان داریم بدون توجه به خصوصیات حیات است. اساساً یکی از موضوعاتی که ما در آن ضعف داریم، حیات‌شناسی است. در حالی که بخش عمده‌ای از آیات قرآن ناظر به حیات‌شناسی است.


مهمترین دارایی‌ انسان قلب به معنای محل تمایلات او است
حجت‌الاسلام پناهیان مهمترین دارایی انسان را قلب او به معنای محل تمایلات و گرایش‌های او دانست و گفت: در واقع مهمترین دارایی‌ ما گرایش‌های ما هستند. گرایش‌های ما هستند که ما را با حیات پیوند می‌زنند و در ما انگیزۀ حرکت ایجاد می‌کنند، در واقع تمایلات انسان موتور محرکۀ وجود او هستند. سلطان روح انسان، قلب اوست و قلب همان جایی است که به انسان فرمان می‌دهد که برای تأمین خواسته‌هایش حرکت کند.

وی اظهار داشت: مهمترین ویژگی‌ قلب (تمایلات) انسان، تعارض‌های موجود در میان تمایلات اوست و در این میان انسان مجبور به انتخاب است و طبیعتاً مبارزه و سختی و رنج هم به دنبالش خواهد بود. یعنی ما با «یک» نوع علاقه، زاده نشده‌ایم بلکه با علاقه‌های «متعدد» و متنوعی زاده شده‌ایم که سمت هر کدام برویم از تمایلات دیگر باز می‌مانیم. از این رو در ذات انسان یک درگیری همیشگی میان گرایش‌های متضاد و متفاوت وجود دارد.


فداکاری یعنی گذشتن از یک علاقه به نفع علاقه دیگر
استاد حوزه علمیه بیان داشت: انسان علاقه‌های مختلفی دارد که برخی از آنها اساساً با هم در تضاد و تعارض هستند و دشمن همدیگر هستند. لذا در ذات انسان درگیری و مبارزه وجود دارد، یعنی در ذات انسان قربانی وجود دارد؛ چون انسان همیشه مجبور است یک علاقه را به نفع علاقۀ دیگر قربانی کند. در ذات انسان این سرگشتگی، حیرت و انتخاب وجود دارد چون همۀ «علاقه‌ها» را دوست دارد، ولی نمی‌تواند به همۀ آنها برسد. از این رو ناچار است بین آنها انتخاب کند. در انتخاب هم فداکاری لازم است، فداکاری یعنی گذشتن از یک علاقه به نفع علاقه‌‌ای دیگر، چون همۀ علاقه‌ها را نمی‌شود با هم داشت. بنابراین در ذات زندگی انسان تلخی و شیرینی با هم است.

وی در ادامه گفت: در یک دسته‌بندی کلان دو گروه علاقه در وجود انسان وجود دارد؛ علاقه‌های سطحی، آشکار، بالفعل و علاقه‌های عمیق، پنهان و بالقوه. معمولاً گروه اول را علاقه‌های غریزی و گروه دوم را علاقه‌های فطری می‌نامند. درگیری و دعوای اصلی در وجود انسان میان این دو گروه علاقه‌ است.

حجت الاسلام پناهیان خاطرنشان کرد: اگر چه در نگاه اول به نظر می‌رسد که علاقه‌های سطحی قوی‌ترند ولی در واقع این گرایش‌ها و تمایلات عمیق هستند. لذتی که در نتیجه پرداختن به علاقه‌های عمیق و پنهان‌ حاصل می‌شود، بسیار زیاد است و به هیچ وجه قابل مقایسه با لذتی کم و محدودی که از توجه به علاقه‌های سطحی حاصل می‌شود، نیست.‌

وی با اشاره به این که انسان از علاقه‌های سطحی شروع می‌کند اما با آنها ارضا نمی‌شود، گفت: هیچ انسانی در علاقه‌های سطحی پایان نمی‌یابد و همواره سرگشته خواهد بود. در واقع هیچ انسانی با علاقه‌های سطحی قانع نمی‌شود و هر قدر هم بیشتر به علاقه‌های سطحی بپردازد، باز هم اصرار به این ادامه تجربه دارد، چرا که هنوز قانع و راضی نشده است. او هنوز متوجه علاقه اصلی و عمیق خود که فقط با آن قانع می‌شود، نشده است.


انتهای علاقه‌های عمیق و فطری انسان، خدا خواهی محض و اشتیاق به ملاقات خداست
حجت الاسلام پناهیان خاطرنشان کرد: انتهای علاقه‌های عمیق و فطری انسان خداخواهی محض، عشق به تقرب و اشتیاق به ملاقات خداست. عشق مرکزی پنهان در قلب انسان همین حب الله است و انسان هیچ چیز دیگری را این‌قدر نمی‌خواهد، ولی این خواسته در قلب انسان محجوب است و غالباً خواسته‌های سطحی روی آن را گرفته است و نمی‌گذارد انسان به این خواستۀ عمیق خود برسد. نقطۀ محوری ایمان این نیست که «خدا هست» این مقدمۀ ایمان است، نقطۀ محوری ایمان این است که «من دوست دارم به ملاقات خدا برسم».

وی بیان داشت: تنها راه یا «تنها مسیر» برای داشتن یک زندگی یا بندگی خوب، این است که از علاقه‌های ظاهری و بالفعل چشم‌پوشی کنیم تا به علاقه‌های عمیق و بالقوه برسیم. باید علاقه‌های سطحی خود را قربانی کنیم و مبارزۀ با نفس و حرکت ما از همین‌جا آغاز می‌شود. همۀ مفاهیم دینی از جمله ایمان، تقوا، قیامت، جهنم و بهشت و … کارکردشان این است که ما را در این راه ببرند. حتی کارکرد اولیاء خدا و محبت به آنها نیز در همین راستا تعریف می‌شود، البته نقش اباعبدالله الحسین(ع) در این میان ویژه است.

استاد حوزه علمیه با بیان این که امام حسین(ع) عالی‌ترین فرصت مکاشفۀ فطرت برای انسان است گفت: محبت به امام حسین(ع) تنها علاقۀ فطری، بالقوه و پنهانی است که انسان به سادگی می‌تواند آن را در قلب خود کشف و پیدا کند؛ و حتی آدم‌هایی که زیاد خوب نیستند نیز می‌توانند. برای پیدا کردن علاقۀ به خدا، باید تمام حب الدنیا را در دلت از بین ببری، ولی برای پیدا کردن علاقۀ به حسین(ع) این‌گونه نیست؛ یعنی با داشتن حب الدنیا هم می‌شود حسین(ع) را دوست داشت و شیرینی محبت او را تجربه کرد. اگر کسی می‌خواهد حب الله را تجربه کند و بفهمد که از چه جنسی است، می‌تواند با تجربه کردن و چشیدن لذت محبت حسین(ع) به این درک برسد.


مهمترین «توانایی» انسان قدرت اولویت‌بندی بین تمایلات است
وی افزود: وقتی فهمیدیم همۀ علاقه‌ها را نمی‌شود با هم داشت و ناچار هستیم بین آنها انتخاب کنیم، باید ببینیم به چه وسیله‌ای باید این کار را انجام دهیم؟ مهمترین توانایی انسان قدرت اولویت‌بندی بین تمایلات است که نام این قدرت «عقل» است. پس به طور خلاصه می‌توان گفت مهمترین «دارایی» انسان تمایلات اوست و مهمترین «توانایی» انسان عقل است.

استاد حوزه علمیه ادامه داد: عقل به ما می‌گوید: عشق جاودانه و لذت همیشگی قطعاً بهتر است. در این میان یک درگیری همیشگی بین عقل و هوای نفس به وجود می‌آید، چون عقل گرایش‌های برتر و عمیق‌تر و ماندگارتر را انتخاب می‌کند ولی هوای نفس گرایش‌های کمتر و سطحی‌تر و آشکارتر را انتخاب می‌کند. بر اساس روایتی از رسول خدا(ص)، هر بار که انسان به حرف هوا گوش دهد، قسمتی از عقلش از او جدا می‌گردد که دیگر برنمی‌گردد. (مَن قارَفَ ذَنباً فارَقَهُ عَقلٌ لا یَرجِعُ إلَیهِ أبداً؛ میزان الحکمه/ حدیث۶۷۵۱)

وی بیان داشت: اگر انسان به تمایلات ظاهری خودش تن بدهد دو تا مشکل پیدا می‌کند؛ نخست این که با ارضای تمایلات سطحی به آرامش نمی‌رسد ودیگر این که به همان تمایلات سطحی هم نمی‌رسد یا نمی‌تواند به همۀ این تمایلات سطحی خود برسد. به بیان دیگر، چه به ارضای این تمایلات برسد و چه نرسد در هر دو صورت حالش گرفته است.

حجت الاسلام پناهیان خاطرنشان کرد: رسیدن به تمایلات عمیق نیز دو مشکل دارد؛ نخست این که در ابتدا قابل تجربه نیست؛ یعنی این امکان وجود ندارد که انسان اول علاقه‌های فطری عمیق خود را تجربه کند و لذت آنها را بچشد، و بعد به دنبال آنها برود. مگر در یک مورد خاص و آن هم محبت به اباعبدالله الحسین(ع) است. دومین مشکل تمایلات عمیق، این است که برای رسیدن به آنها باید از یک‌سری لذت‌ها و تمایلات سطحی چشم‌پوشی کنیم و آنها را قربانی کنیم. برای همین در ابتدا که انسان می‌خواهد از این تمایلات سطحی بگذرد کمی سخت است، به‌ویژه اینکه هنوز لذت تمایلات عمیق را نچشیده ولی از هوس‌های خود صرفنظر کرده است. اما باید در این مرحله صبر کند تا «کم‌کم» به نتیجه برسد. معمولاً ترس انسان از اینکه نکند «از اینجا رانده و از آنجا مانده» شود، نمی‌گذارد انسان‌ها سعادتمند شوند. باید بر این ترس کاذب غلبه کرد و همۀ انبیاء الهی نیز آمده‌اند به ما بگویند که نترسیم چون «خبری هست».


مبارزه با تمایلات سطحی نیاز به «برنامه» دارد
وی با اشاره به این که مبارزه با تمایلات سطحی نیاز به برنامه دارد و دین برنامۀ این مبارزه را در اختیار انسان قرار می‌دهد، گفت: برآیند، سر جمع و فلسفۀ تمام برنامه‌های دین مبارزه با هوای نفس است، حتی عبادت‌ها‌.
استاد حوزه علمیه در پاسخ به این سوال که چرا بدون برنامه نمی‌شود مبارزه کرد، بیان داشت: چون مبارزه به این معنا نیست که یک‌باره همۀ تمایلات ظاهری خود را دور بریزیم! بلکه بسیاری از تمایلات سطحی خود را در ابتدا نباید قربانی کنیم، مثلاً اگر گرسنه شدیم باید غذا بخوریم، اگر میل به ازدواج پیدا کردیم باید ازدواج کنیم. اگر قرار بود که یک‌باره همۀ تمایلات سطحی و ظاهری خود را دور بریزیم مانند برخی مرتاض‌ها، دیگر نیاز به این برنامه نداشتیم. اصلاً یکی از سختی‌های مهم «برنامه» همین است که باید به برخی از همین تمایلات سطحی پاسخ مثبت دهیم.


مهمترین ویژگی حیات انسان، رنج است نه لذت
وی مهمترین ویژگی حیات انسان را رنج دانست نه لذت و ادامه داد: اصل در حیات دنیا با سختی و رنج است. (لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فی‏ کَبَد؛ بلد/۴) البته در کنار سختی‌ها آرامش هم هست. «إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً»(انشراح/۶) یعنی با سختی آسانی هم هست، ولی اصل با سختی است. این‌طور نیست که در دنیا همۀ شرایط برای داشتن یک زندگی لذت‌بخش برای ما فراهم باشد و مشکل ما فقط این باشد که باید از خواسته‌های سطحی خود بگذریم تا به آن زندگی لذت‌بخش دنیایی دست پیدا کنیم، بلکه سختی‌ها و محرومیت‌ها در ذات حیات دنیا نیز وجود دارد.

استاد حوزه علمیه اظهار داشت: رنج‌های دنیا را می‌توان به دو نوع ثابت و متغیر تقسیم کرد. یک‌سری رنج‌ها به صورت ثابت و سازمانی برای همه وجود دارد یعنی همه باید این رنج‌ها را بکشند، مثلاً زن‌ها رنج زایمان دارند و این یک واقعیت است.

وی بیان داشت: متاسفانه بسیاری اوقات ظرفیت شنیدن و پذیرش اینکه زندگی انسان چقدر با رنج و سختی توأم است وجود ندارد و خیلی‌ها حاضر نیستند این واقعیت را که ما ناچاریم رنج بکشیم، بپذیرند. از آنجایی که ما دوست نداریم رنج و سختی بکشیم می‌گوییم انشاء الله یک راهی برای فرار از این رنج‌ها وجود دارد! در حالی که این یک خیال‌پردازی بیش نیست. دامنۀ این خیال‌پردازی‌ها به حدّی است که ما از ترس افراد عافیت‌طلب و خیال‌پرداز جرأت نمی‌کنیم فهرست رنج‌های ثابت و متغیر دنیا را به زبان بیاوریم.

حجت الاسلام پناهیان زندگی انسان را «سختی و مبارزه» تعریف کرد و گفت: متاسفانه خیلی از آدم‌ها به خودشان دروغ می‌گویند و خودشان را فریب می‌دهند و نمی‌خواهند واقعیت‌های حیات را ببینند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: آرزوها و تمناهای نفسانی، آدم را کور می‌کند و نمی‌گذارد ببیند؛ الْأَمَانِیُ‏ تُعْمِی‏ عُیُونَ‏ الْبَصَائِرِ»(غررالحکم/روایت۱۴۱۷)

وی یکی از محورهای کلیدی تلخی دنیا را مرگ عنوان کرد و اظهار داشت: توجه به مسألۀ مرگ، به انسان می‌فهماند که واقعاً دنیا تلخ است و نمی‌گذارد شیرینی دنیا در کام انسان بنشیند. ولی تمایلات نفسانی و آرزوهای دور و دراز، آدم را کور می‌کند و نمی‌گذارد سختی‌های حیات و حتی «مرگ» را ببیند. امیرالمؤمنین(ع) می‌فرماید: «آرزو حجاب اجل است؛ الْأَمَلُ‏ حِجَابُ‏ الْأَجَل»(عیون الحکم/ص۴۳) امیرالمؤمنین(ع) در جای دیگری می‌فرماید: « آرزو، مایۀ سلطنت و چیرگى شیطانها بر دلِ غافلان است؛ الْأَمَلُ‏ سُلْطَانُ‏ الشَّیَاطِینِ عَلَى قُلُوبِ الْغَافِلِین»‏(غررالحکم/روایت۱۸۵۳)

استاد حوزه علمیه ادامه داد: رسول گرامی اسلام(ص) می‌فرماید: آدم علیه السلام پیش از آن که مرتکب گناه شود اجلش در برابر دیدگان او بود و آرزویش پشت سرش. اما چون گناه ورزید خداوند آرزویش را جلو چشم او نهاد و اجلش را پشت سرش. این است که آدمى تا دم مرگ همچنان آرزو دارد؛ إنّ آدمَ قَبْلَ أن یُصیبَ الذَّنْبَ کانَ أجلُهُ بینَ عَیْنَیْهِ و أملُهُ خَلْفَهُ، فلمّا أصابَ الذَّنْبَ جَعَلَ اللّه ُ أملَهُ بینَ عَیْنَیْهِ وأجلَهُ خَلْفَهُ، فلا یَزالُ یُؤَمِّلُ حتّی یَمُوتَ ؛ میزان الحکمه/روایت۷۵۶)

وی افزود: قدم اول برای لذت بردن، این است که بپذیری دنیا تلخ است. بعد و علاوه بر پذیرش سختی‌های حیات دنیا، یک مقدار مردانگی کنی و با مبارزه با هوای نفس خودت کمی به این تلخی اضافه کنی تا در همین دنیا به شیرینی جاودانه برسی. در این صورت دنیا در مُشت تو خواهد بود و ما سوار بر دنیا خواهیم بود، نه اینکه دنیا و آروزها و تمنّاهای دنیوی سوار بر ما شوند.

حجت الاسلام پناهیان در پایان خاطرنشان کرد: اگر به خاطر تلخی‌ها و سختی‌های دنیا از دنیا بگذریم و با هوای نفس خودمان هم مبارزه کنیم، به اینجا می‌رسیم که دنیا خودش به دنبال ما راه می‌افتد و خودش را در اختیار ما قرار می‌دهد. بنابراین تعریف مختصر زندگی انسان «سختی و مبارزه» است؛ سختی‌ای که دنیا می‌دهد و مبارزه‌ای که هرکس باید با تمایلات سطحی نفسش بکند.