تاریخچه حکومت دینی/ اولین کار پیامبران بنیاسرائیل تشکیل حکومت بود
یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح میشود بحث ولایت فقیه است. هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط میشود به خوبی روشن و تبیین نشده است. به همین […]
یکی از مباحث مهم و اساسی که در بحث حکومت اسلامی مطرح میشود بحث ولایت فقیه است. هر چند در این موضوع کارهای خوبی صورت گرفته اما همچنان بسیاری از احکام و مسائلی که به صورت مستقیم و غیر مستقیم به بحث ولایت فقیه مربوط میشود به خوبی روشن و تبیین نشده است.
به همین جهت، گروه آیین و اندیشه خبرگزاری فارس، بر آن شد تا متن سلسله دروس خارج ولایت فقیه را که توسط حجتالاسلام والمسلمین احمد عابدی در حوزه علمیه قم تدریس میشود، تقدیم مخاطبان گرامی کند که متن جلسه سوم آن، از نظر میگذرد.
ولایت در میان اهل سنت
ولایت در میان اهل سنت به معنای این است که کسی بتواند کلام خود را بر دیگران نافذ کند.
اهل سنت معمولا ولایت را اینطور معنا می¬کنند و میگویند که ولایت یعنی «تنفیذ القول علی الغیر شاء او ابا».
یعنی کسی بتواند نافذ کند کلام خود را بر دیگران، چه اینکه دیگران راضی باشند یا راضی نباشند. بیشتر هم در کتابهای حنفیها و حنبلیها ولایت اینطور تعریف شده است.
این تعریف چند تا اشکال دارد: اولین اشکال این است که تنفیذ و نافذ کردن خودِ ولایت نیست بلکه نتیجه ولایت است.
ثانیا اینکه گفته است تنفیذ القول، بعضی مواقع ولایت مربوط به فعل است نه مربوط به قول. مثلا پدری که دخترش را به ازدواج کسی در میآورد این تنفیذ به فعل است نه تنفیذ به قول.
اشکال سوم این است که این تعریف شامل ولایت انسان بر خودش نمیشود، یعنی این شامل ولایت علی الغیر است در حالی که گاهی انسان ولایت دارد بر مال و جان خودش.
منظور از سلطه در تعریف ولایت تسلط شرعی است
شاید بهتر باشد که ولایت را اینطور تعریف کنیم و بگوییم که ولایت یعنی: «سلطه الانسان علی التصرف فیالنفس او غیرها» کسی بتواند سلطه و تسلط داشته باشد بر جان و مال، حذف متعلق هم دلیل بر عموم است یعنی چه جان و مال خودش و چه جان و مال دیگران.
سلطه هم غیر از قدرت است یک وقت کسی ولایت را معنا میکند به قدرت، اشکالش این است که عبد، قدرت دارد ولی سلطه ندارد.
مقصود از این سلطه هم سلطه شرعی یا همان تسلط مشروع است. این سلطه غیر از آن تنفیذ است چون آن میشد نتیجه ولایت ولی این خود ولایت است. احکام ولایت هم لازم نیست که در تعریف ولایت ذکر شود. پس این تعریفی که عرض کردم هم ولایت بر جان را میگیرد و هم ولایت بر مال را.
ولایت عامه و ولایت خاصه
از یک طرف ولایت یک مرتبه ولایت عامه است و یک مرتبه ولایت خاصه است. ولایت عامه به معنای این است که یک فردی به همه ولایت داشته باشد.
در مقابل ولایت خاصه این است که پدر بر فرزند خودش ولایت دارد نه بر دیگران. مقصود این نیست که ولایت عامه یعنی اینکه کسی بتواند هر نوع تصرفی را انجام بدهد.
اینکه یک آدم بر همه افراد ولایت داشته باشد را میگوییم ولایت عامه، اگر یک آدم به یک یا ده فرد معین ولایت داشته باشد این ولایت خاصه است. مثل اینکه در باب وقف کسی را میگویند متولی اوقاف عامه است و کسی متولی وقف خاصه است.
فرض کنید یک بزرگواری میشود تولیت آستان مقدسه، این میشود متولی نسبت به وقف خاص. یک وقت کسی را میگذراند به عنوان رئیس اوقاف، این ولایت عامه است یعنی بر هر وقفی ولایت دارد.
پس مقصود از عامه و خاصه این نیست که نوع تصرفشان فرق کند یعنی یکی هر تصرفی را میتواند بکند و یکی تصرف مشخصی را. بلکه یک مرتبه مولّی علیهاش معین است و یک مرتبه غیر معین.
تاریخچه حکومت دینی
تا اینجا بحث فقط روی لغت ولایت بود. ابتداء اشارهای کنم به تاریخچه حکومت دینی تا اینکه بعدا بگوییم که اصلا حکومت دینی یعنی چه؟
در دین یهودییت، فعلا به اسرائیل کاری نداشته باشید، اسرائیل یک کشور لائیک است و حکومتی هم که در اسرائیل وجود دارد حکومت دینی یهود نیست، علتش هم این است که در اسرائیل سه فرقه یهودی است، ذلوتها و راسنیها و فرسینها. اختلافات این فرقهها به قدری زیاد است که اگر دولت اسرائیل بخواهد طبق یکی از این فرق عمل کند فرقههای دیگر شورش میکنند، و لذا این حکومت، حکومت غیر دینی یهود و لائیک است.
اولین کار پیامبران بنی اسرائیل تشکیل حکومت بود
اسرائیلیها یهودی هستند اما حکومتشان یهودی نیست. حالا ما به اسرائیل کاری نداریم دین یهود میگوید که وقتی موسی علیهالسلام بنی اسرائیل را از مصر برداشت و به سمت اورشلیم آورد در صحرای سینا موسی مفقود شد، وقتی که موسی علیهالسلام مفقود شد حضرت داوود بنی اسرائیل را آورد به اورشلیم و اولین کاری که کرد این بود که حکومت تشکیل داد، بعد از داوود حضرت سلیمان علیهالسلام هم حکومت تشکیل داد. پس اولین کار پیامبران بنی اسرائیل تشکیل حکومت بوده است.
وقتی هم که بخت النصر حمله کرد و معبد اورشلیم را خراب کرد، بعد از اینکه کوروش در ایران به قدرت رسید وقتی یهودیها را آزاد کرد، یهودیها اولین کاری را که انجام دادند این بود که بیت المقدس را ساختند، بیتالمقدس هم محل حکومت کاهنان یهودی بود. تا سال ۳۲۵ میلادی این حکومت ادامه داشت، یعنی تا زمانی که عیسی علیهالسلام به دنیا آمد یهودیها حکومت داشتند. این راجع به دین یهود.
حضرت عیسی به خاطر شرایط زمانی حکومت تشکیل نداد
اما مسیحیت: عیسی علیهالسلام در زمانی که به اورشلیم تشریف آوردند آن موقع اورشلیم تحت حکومت پیلاطوس بود و پیلاطوس حاکم یونانی تبار بود و او اجازه نمیداد که فردی مثل عیسی به مسافرت برود.
عیسی علیهالسلام حکومت تشکیل نداد به خاطر اینکه شرایط زمانش طوری بود که نمیتوانست حکومت تشکیل بدهد.
در سال ۳۲۵ که در واقع میشود سال اول قرون وسطی، در آن زمان مهمترین شخص در مسیحیها آگوستین بود ایشان چند تا مسأله را در مسیحیت مطرح کرد یک مسئله این بود که این دنیا شهر خداست و در شهر خدا، خدا باید حکومت کند نه انسان.
خب وقتی که خدا مجرد است و خدا نمیتواند بیاید حکومت کند پاپ که جانشین اوست باید حکومت کند. این شروع حکومت دینی مسیحیت بود.
مهمترین متفکران مسیحی معتقد به حکومت دینی بودهاند
در قرن دوازدهم میلادی آکویناس آمد و مسئله لعنت شهر را مطرح کرد، مقصود از لعنت شهر هم این بود که این دنیا شهر لعنتی است چون در این دنیا گناه شده است و توهین شده است به خدا، چون این عالم بد است و شهر لعنتی است اگر بخواهید که لعنتش برطرف شود باید خدا حکومت کند و دین حکومت کند تا این لعنت و گناهی که در این دنیا هست برطرف شود.
پس مهمترین متفکرین مسیحی معتقد به حکومت دینی بودهاند.
هنوز هم پاپها معتقد به حکومت دینی هستند
در انجیل یک آیهای هست، آن آیه این است که میگوید: باید شمشیر دو لب در دست حاکم دین باشد. این شمشیر دو لب که در انجیل آمده است خودشان اینطور تفسیر میکنند که یعنی قدرت دوگانه یکی قدرت دین و یکی قدرت سیاست.
قدرت دین و قدرت سیاست باید در دست یک نفر باشد تا بتواند کارها را تنفیذ کند، این شمشیر دو لب در مسیحیت یعنی همین حکومت دینی. این راجع به مسیحیت.
از زمان رنسانس به بعد که قدرت کلیسا کم شده و تا به اینجا رسیده که دیگر پاپها از قدرت کنار رفتند باز هم همین الان یک نوع حکومت دینی در مسیحیان هست اگر هم بتوانند برخی از آنها همان کارهای قرون وسطی را تکرار میکنند.
الان هم هر سال پاپ اعلامیه میدهد که کار بانکها حرام است و در بانکها را باید بست. درباره شکل حکومت هر سال اعلامیه میدهند، اینها نشانه این هستند که هنوز هم مدعی حکومت هستند ولی کسی به حرفشان گوش نمیدهند. پس در این دو دین یعنی یهودیت و مسیحیت هم حکومت دینی وجود دارد.
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰