آزادی و عدالت – قسمت هشتم- ارتباط عدالت اجتماعى با آزادى
اجتماع دینى، اجتماعى است که در آن موجبات رشد و تکامل وجود داشته باشد. موانع ترقى و سعادت از میان برداشته شود. اجتماعى که در آن سلامت روانى وجود نداشته باشد، به رشد و تکامل نمى رسد زمانى سلامت روانى اجتماع تامین مى شود که مردم در عقیده، بیان، انتخاب، راى و دیگر نیازها آزاد […]
اجتماع دینى، اجتماعى است که در آن موجبات رشد و تکامل وجود داشته باشد. موانع ترقى و سعادت از میان برداشته شود. اجتماعى که در آن سلامت روانى وجود نداشته باشد، به رشد و تکامل نمى رسد زمانى سلامت روانى اجتماع تامین مى شود که مردم در عقیده، بیان، انتخاب، راى و دیگر نیازها آزاد باشند. البته آزادى در حدود قانون اسلام که تامین کننده بهترین و بالاترین نوع آزادى است. بهترین راه اجراى عدالت، اجراى آن در اجتماعى است که سلامت روانى داشته باشد. اضطراب، ناکامى و تعارض و تضارب در نیازها وجود نداشته باشد. و از میان رفتن این گرفتاریها و ناراحتیها زمانى میسر خواهد شد که مردم از حق آزادى سالم برخوردار باشند. و از اینجا ارتباط عدالت اجتماعى با آزادى روشن مى گردد. اجراى عدالت بدون آزادى، امرى محال است و اجراى آزادى بدون عدالت اجتماعى، امرى ناممکن مى باشد.اسلام براى اجراى بهترین شکل عدالت و آزادى در اجتماع، اسباب وموجبات رشد آن را فراهم کرده و از موانع آن جلوگیرى کرده و افراد را هشدار داده است ؛ از بى دینى و بى اعتقادى گرفته تا بى عدالتى و هر آنچه مانع رشد و پیشرفت جامعه باشد. «اعبدوالله مالکم من اله غیره.» خدا را بپرستید جز خدا معبودى ندارید.»(۴۳)
«فاوفوا الکیل و المیزان» «به کیل و پیمانه و وزن وفادار مانده از کم فروشى و نقصان بپرهیزید.»(۴۴)
براى اجراى عدالت اجتماعى، شناخت درست انسانها و ارزش و کرامت افراد جامعه نقش بسیار مهمى دارد.امیر مومنان (ع)در عهدنامه مالک اشتر، انسانها و افراد جامعه را بر دو گونه قرار داده است؛ ۱ـ برادران دینى و مسلمانها که در اسلام با هم مشترکند. ۲ـ همنوعان که در انسانیت با هم مشترک هستند؛ هر چند در دین و اعتقاد با هم اختلاف دارند و هیچ کدام از آنها نباید تحقیر گردند یا ستم ببینند. (۴۵)آزادى تنها از عدالت سرچشمه نمى گیرد؛ بلکه تمام حقوق انسانى از عدالت سرچشمه مى گیرند و باید با آن هماهنگ باشند تا جایى که گفته شده است ؛ حقوق و عدالت دو همزاد تاریخى اند. یونانیان این اتحاد را بیش از دیگران دریافتند و رومیان اندیشه آنان را گرفتند.
حکومت کفرى که عدالت را رعایت کند، باقى مى ماند و لیکن حکومتى که عدالت را رعایت نکند و حقوق افراد جامعه را به آنها ندهد، باقى نمى ماند. حقوق و قوانین اداره کننده جامعه باید از عدالت الهام گرفته و با آن هماهنگ باشد.
«دوم، قاعده و قانونى را که با عدالت و انصاف هماهنگ نبینند، آن را با میل و رغبت اجرا نمى کنند و براى فرار از آن به انواع سلیقه ها و ابزارها دست مى زنند. پس هر حکومتى که بخواهد جامعه را اداره کند وباقى بماند، باید قوانین اداره کننده خود را با عدالت هماهنگ سازد و براى حفظ نظام عمومى و ایجاد آرامش و امنیت عمومى ناگزیر است که تا سر حد امکان قواعد حقوقى را که در جامعه اجرا مى کند، با عدالت سازگار کند. در اخلاق و حکمت نیز والاترین ارزشها در کرامت انسانى، آزادى برابرى و عدالت است و این سه مفهوم چندان عزیز و گرانبها هستند و با روح آدمى سازگار، که برترى دادن یکى از آنها بر دیگرى دشوار است و شاید علت آن، وحدت و یگانگى است که بر روح و حقیقت آنها حکمفرماست ؛ لیکن هر کدام از دیگرى سرچشمه مى گیرد و از او جدا نیست. این هماهنگى و یگانگى تا جایى رسیده است که مرکزیت را براى هر کدام مجهول ساخته است و هر کس با تصوراتى که دارد، یکى از آنها را به عنوان مرکز براى دیگرى معرفى کرده است. برخى گفته اند مرکز، عدالت است که برابرى و آزادى از آن سرچشمه مى گیرند و برخى مرکزیت را از آن آزادى مى دانند و مى گویند؛ آزادى مرکز و قطب همه ارزشهاى انسانى است و هر چه هست وابستگى و همبستگى میان این سه قطب است که تمام ارزشهاى اخلاقى و حقوقى انسان از آن سرچشمه مى گیرند.
امام خمینى در موضوع عدالت و برابرى در اسلام چنین مى گوید:
«ما عدالت اسلامى را مى خواهیم در این مملکت برقرار کنیم. اسلامى که راضى نمى شود حتى به یک زن یهودى که در پناه اسلام است، تعدى بشود. اسلامى که حضرت امیر سلام الله علیه مى فرماید: براى ما اگر چنانچه بمیریم ملامتى نیست و لشکر مخالف آمده است و با فلان زن یهودیه اى که ملحد بوده است خلخال را از پایش درآورده است. یک همچو اسلامى که عدالت باشد در آن، اسلامى که در آن هیچ ظلمى نباشد، اسلامى که در آن شخص اولش با آن فرد آخر، على السویه در مقابل قانون باشند. در اسلام چیزى که حکومت مى کند، یک چیزى است و آن قانون الهى… قانون حکومت مى کند. شخص هیچ حکومتى ندارد آن شخص ولو رسول خدا باشد ولو خلیفه رسول خدا باشد، شخص مطرح نیست، در اسلام قانون است، همه تابع قانونند و قانون هم قانون خداست. قانونى است که از روى عدالت الهى پیدا شده است. قانونى است که قرآن است. قرآن کریم است و سنت رسول اکرم است»(۴۶)«جمهورى اسلامى عدل اسلامى را مستقر مى کند و با عدل اسلامى همه و همه در آزادى و استقلال و رفاه خواهند بود.»(۴۷)
امام قدس سره در این سخن به روشنى بیان کرده است که آزادى از عدالت سرچشمه مى گیرد و اگر در جامعه عدالت اجرا شود، آزادى و استقلال و رفاه به دنبال آن خواهد آمد و پیوند عدالت و آزادى پیوند علت و معلول است واین پیوند نزدیکترین و شدیدترین پیوندهاست که در سخن امام به آن اشاره شده است.
«ملت ایران مسلمان است و اسلام را مى خواهد ؛ آن اسلامى که در پناه آن، آزادى و استقلال است، رفع ایادى اجانب است، عدم پایگاه ظلم و فساد است، قطع کردن دستهاى خیانتکار و جنایتکاران است.»(۴۸)
«اگر احکام اسلام پیاده شود، مستضعفین به حقوق خودشان مى رسند. تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان مى رسند، ظلم و جور و ستم ریشه کن مى شود… در جمهورى اسلامى، آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى باید در رفاه باشند…. در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جریان پیدا مى کند.»(۴۹)
زمانى که نابرابریهاى اجتماعى در زمینه اقتصاد، آزادى و دیگر حقوق ثابت تمام افراد جامعه پیدا شده، نیاز به برابرى و اجراى عدالت بیشتر مى گردد و ارزش والاى این دو مفهوم بیشتر احساس مى شود. و روشن است که مفهوم آزادى در اجتماع تا زمانى ارزش دارد و براى انسانها کرامت به حساب مىآید که محکوم به عدالت و برابرى باشد و یا به عبارت دیگر از مفهوم عدالت برابرى سرچشمه گرفته باشد و اگر به فرض آزادىاى در جامعه باشدکه با عدالت و برابرى سازگارى نداشته باشد، آن آزادى ارزش خود را از دست مى دهد و از کرامت انسانى خارج مى شود.
در فلسفه وجودى حقوق اجتماعى که هدف حکومت و قانون تامین برابرى اقتصادى و اجتماعى است، آزادى تا جایى محترم است که با این هدف سازگار باشد و به آن لطمه نزند و تاثیر همین فلسفه ها سبب شده است که در اجتماع آزاد بشرى نیز قانون از آزادیها بکاهد و انسان را در نیازهاى شخص خود رها و یله قرار ندهد تا بهره گیرى برابر تمام افراد از حقوق خود، در جامعه حکمفرما باشد و در حقیقت مرکزیت با عدالت است. آزادى باید در محدوده عدالت باشد و برابرى نیز از آن سرچشمه بگیرد. نیاز واقعى انسانها به عدالت است ؛ چرا که تساوى و تعادل در ذات و جوهر عدالت است؛ بلکه عدالت عین تساوى و تعادل است که در کتابهاى لغت به همین معنا آمده است و ما در بخش مفهوم عدالت به آن اشاره کردیم. و روشن است که مقصود از برابرى، تساوى تمام افراد جامعه در تمام ارزشها نیست ؛ بلکه تساوى در حقوق همگانى و عمومى و ارج نهادن به سعى و کوشش و تلاش هر کس به فراخور حال خود است که پیش از این ؛ به آن اشاره رفت.
پس، ارزشهاى انسانى و والاترین آنها که آزادى و برابرى است، در عدالت خلاصه مى شود و عدالت را باید به عنوان نخستین ارزش برگزید و آن را معیار و میزان تمام ارزشها و حقوقها قرار داد.
و بر همین اساس است که خداى تبارک و تعالى، فرمان به عدالت مى دهد و آن را معیار ارزش و کرامت انسانى که تقوا و پرهیزگارى است، قرار مى دهد: «اعدلوا هو اقرب للتقوى»(۵۰)«عدالت را اجرا کنید که به تقوى و پرهیزگارى نزدیکتر است» و در آیه دیگر، کرامت انسانى را تقوا دانسته و مى فرماید: «ان اکرمکم عندالله اتقیکم»(۵۱)«همانا گرامى ترین شما در نزد خدا، باتقواترین شماست» و در آیه دیگر، ملاک و میزان در حکمرانى میان مردم را عدالت قرار داده است ؛ «و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل»(۵۲)«و هرگاه میان مردم حکم مى کنید از روى عدالت حکم کنید» و بالاخره به عنوان یک فرمان و یک دستور ویژه، از فرمان به عدالت یاد مى کند و مى گوید: «ان الله یامر بالعدل و الاحسان»(۵۳)«همانا خداوند فرمان به اجراى عدالت و نیکى کردن مى دهد.»
امام خمینى در این باره، چنین مى گوید:
«اسلام خدایش عادل است ؛ پیغمبرش هم عادل است و معصوم ؛ امامش هم عادل است و معصوم است ؛ قاضى اش هم معتبر است که عادل باشد؛ فقیهش هم معتبر است که عادل باشد؛ شاهد طلاقش هم معتبر است که عادل باشد ؛ امام جماعتش هم معتبر است که عادل باشد؛ امام جمعه اش هم باید عادل باشد. از ذات مقدس کبریا گرفته تا آن آخر زمامدار باید عادل باشد. ولات آن هم باید عادل باشد.»(۵۴)
خود امام، هدف پیامبران بزرگ خدا در رسالت و کوشش و تلاشى که براى هدایت مردم داشتند، اجراى عدالت و پیاده کردن قوانین عادلانه مى داند و در این زمینه، چنین بیان کرده است:
«مقصود انبیا از کوششها و جنگهایى که با مخالفین مى کردند، کشورگشایى و اینکه قدرت را از خصم بگیرند و در دست خودشان باشد، نبوده ؛ بلکه مقصد این بوده که یک نظام عادلانه به وجود آورند تا به وسیله آن، احکام خدا را اجرا نمایند.»(۵۵)
«این سیره مستمره انبیا بوده است و اگر تا ابد هم فرض کنید انبیا بیایند، باز همین است. باز جهات معنوى بشر تا اندازه اى که بشر لایق است، اقامه عدل در بین بشر و کوتاه کردن دست ستمکاران[ خواهد بود] و ما باید این دو امر را تقویت کنیم.»(۵۶)
امام راحل در این سخن اخیر، پس از بیان اینکه اجراى عدالت هدف پیامبران بوده است، بر امر دیگرى تاکید مى کنند و آن، وظیفه ما نسبت به این هدف مقدس است که این هدف، تنها براى پیامبران نبوده و ما نباید به صرف حکایت و نقل آن اکتفا بکنیم و در مقام بیان فضایل پیامبران از آن یادآورى نماییم ؛ بلکه وظیفه ما تقویت آن دو امر است ؛ یعنى اقامه عدل و کوتاه کردن دست ستمکاران.
باید هدف از رسالت پیامبران را تقویت کرد و آن را اجرا نمود و باید از کوشش و تلاشى که مردان خدا در راه اقامه عدل از خود به یادگار گذاشته اند عبرت گرفت و در استمرار و تداوم آن، سختکوش باشیم.
نتیجه بررسى
آزادى با عدالت پیوند ناگسستنى دارد و این پیوند که پیوند بین علت و معلول است، نزدیکترین و شدیدترین پیوندهاست. عدالت، علت است و آزادى معلول آن. آزادى از عدالت سرچشمه گرفته و مرکزیت در ارزشها با عدالت است.
والاترین ارزش و بلندترین کرامت انسان، اجراى عدالت است که با آن، ارزشهاى دیگر نیز تحقق مى یابند.
هدف رسالت رسولان خدا، اقامه عدل و اجراى عدالت بوده است و وظیفه مردم در برابر رسالت پیامبران، استمرار این رسالت و تداوم پیام آنهاست و مردم باید همانند پیامبران خدا، در اقامه عدل و اجراى عدالت، سختکوش و تلاشگر باشند.
پى نوشت ها :
۴۳٫ اعراف، آیه ۸۵٫
۴۴٫ همان.
۴۵٫ کافى، ج ۸، ص ۳۲٫
۴۶٫ صحیفه نور، ج ۹، ص ۴۲٫
۴۷٫ همان، ج ۶، ص ۷۷٫
۴۸٫ همان، ج ۱،ص ۲۵۰٫
۴۹٫ همان، ج ۵، ص ۲۷۹٫
۵۰٫ سوره مائده، آیه ۸٫
۵۱٫ سوره حجرات، آیه ۱۲٫
۵۲٫ سوره نسإ، آیه ۵۸٫
۵۳٫ سوره نحل، آیه ۹۰٫
۵۴٫ صحیفه نور، ج ۲، ص ۶٫
۵۵٫ همان، ج ۸، ص ۸۱٫
۵۶٫ همان، ج ۱۸، ص ۳۳٫
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰