فلسفه امنیت از دیدگاه امام خمینی (ره)(بخش اول)

چکیده: فلسفه امنیت از دیدگاه امام خمینی پرسش اصلی مقاله حاضر است. باتوجه به این که امام خمینی در هیچ یک از آثار خود بحث مستقلی را در خصوص امنیت مطرح نکرده است، نگارنده این پرسش را به روش استنباطی پاسخ داده است. تکیه اصلی روش استنباطی بر فهم و تجزیه و تحلیل آثار متفکر […]

چکیده:

فلسفه امنیت از دیدگاه امام خمینی پرسش اصلی مقاله حاضر است. باتوجه به این که امام خمینی در هیچ یک از آثار خود بحث مستقلی را در خصوص امنیت مطرح نکرده است، نگارنده این پرسش را به روش استنباطی پاسخ داده است. تکیه اصلی روش استنباطی بر فهم و تجزیه و تحلیل آثار متفکر مورد نظر در چارچوب مکتب فکری او است. از این رو چارچوب نظری علل اربعه، متخذ از فلسفه اسلامی، پشتیبان نظری مباحث مقاله حاضر بوده است. براساس چارچوب مذکور، امنیت به عنوان یک امر حادث، چهار علت دارد: علت مادی، علت صوری، علت فاعلی و علت غایی. باتوجه به این که مکتب فلسفی امام خمینی حکمت متعالیه است، نگارنده تلاش کرده است تا مکتب امنیتی متعالیه امام خمینی را، در محورهای چهارگانه مذکور، با مکتب امنیتی متدانیه مورد مقایسه قرار دهد.

مقدمه

امنیت فوری ترین، ابتدایی ترین و ضروری ترین نیاز انسان، در سطوح مختلف است. چه آن زمان که به عنوان فرد مطرح است و تعلق و تحقق اراده اش در تحقق افعال و امور نیازمند ضمیمه شدن اراده های دیگران نباشد، مثل این که بخواهد به راز و نیاز با خدای خویش بپردازد، و چه آن زمان که تعلق اراده اش در تحقق افعال و امور نیازمند ضمیمه شدن اراده های دیگران باشد، مثل این که بخواهد دولت سازی کند، یا امت سازی نماید، یا استقلال سیاسی، اقتصادی و فرهنگی کشورش را پاس دارد. یا در سطح وسیعتر بخواهد جهانی امن و آرام داشته باشد. اما، مسئله این است که از نظر امام خمینی، انسان معاصر، در همه این زمینه ها دچار انحطاط امنیتی است. چه در سطح خرد، چه در سطح متوسط و چه در سطح کلان. ریشه این انحطاط در« قیام للنفس »به جای« قیام لله » است.

ایشان با استناد به این آیه قرآن « قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَهٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى‏ وَ فُرادى‏.»(سبا، آیه ۴۶) فرموده اند خداى تعالى در این کلام شریف، از سرمنزل تاریک طبیعت تا منتهاى سیر انسانیت را بیان کرده، و بهترین موعظه‏یى است که خداى عالم از میانه تمام مواعظ انتخاب فرموده و این یک کلمه را پیشنهاد بشر فرموده. این کلمه تنها راه اصلاح دو جهان است. قیام براى خداست که ابراهیم خلیل الرحمن را به منزل خلّت رسانده و از جلوه‏هاى گوناگون عالم طبیعت رهانده‏، قیام للَّه است که موسى کلیم را با یک عصا به فرعونیان چیره کرد و تمام تخت و تاج آنها را به باد فنا داد. قیام براى خداست که خاتم النبیین- صلى اللَّه علیه و آله- را یک تنه بر تمام عادات و عقاید جاهلیت غلبه داد و بتها را از خانه خدا برانداخت و به جاى آن توحید و تقوا را گذاشت. خودخواهى و ترک قیام براى خدا ما را به این روزگار سیاه رسانده و همه جهانیان را بر ما چیره کرده و کشورهاى اسلامى را زیر نفوذ دیگران درآورده. قیام براى منافع شخصى است که روح وحدت و برادرى را در ملت اسلامى خفه کرده.( صحیفه امام، ج‏۱، ص: ۲۲-۲۳).

اساسا نقطه آغاز مباحث امام خمینی، در تمام مباحثش، چه در مباحث عرفانی، چه در مباحث فلسفی، چه در مباحث اخلاقی، چه در مباحث کلامی و چه در مباحث فقهی، مباحث امنیتی است. بر همین اساس است که گستره مباحث امنیتی در آثار ایشان بسیار وسیع است. از فلسفه امنیت تا فقه امنیت، از مدیریت مسائل امنیتی تا اخلاق امنیت، از مباحث امنیتی در قرآن تا نگاه عرفانی به امنیت .

با این همه در هیچ یک از آثار امام فصل مستقلی به امنیت اختصاص نیافته است، اما در همه آثار ایشان می توان مباحث امنیتی را ردیابی کرد. همین مسئله انجام پژوهش های امنیتی از دیدگاه امام را با مشکلاتی مواجه می کند. مسئله ای که لازم است مورد توجه قرار گیرد این است که “امنیت”، چون هم “علم” است و هم “مکتب” و به عبارت دیگر هم وجوه تجربی دارد و هم وجوه هنجاری، فلسفی و ارزشی، انتظار ما این است که کدام یک از این دو بخش را امام پاسخ دهد. مفروض نگارنده این است که امام  پرسش های مربوط به “امنیت” به مثابه یک مکتب را پاسخ داده اند.هرچند این تفکیک با نگرش های جدید سازگار است و در نگاه معرفت شناختی امام به رسمیت شناخته نشده است. از این رو لازم است در استنباط مکتب امنیتی امام به مکتب عرفانی، فلسفی، کلامی، اخلاقی و فقهی ایشان اشراف و توجه داشته باشیم. فرضیه مقاله حاضر این است که مکتب امنیتی امام، به تبع مکتب فلسفی ایشان، مکتب امنیتی متعالیه است. دربرابر مکاتب امنیتی موجود که تماما ذیل الگوی امنیتی متدانیه قرار می گیرند. تمایزات فراوانی میان این دو الگوی امنیتی وجود دارد، در اینجا نگارنده تلاش خواهد کرد، با تکیه بر پرسش های مطرح در حوزه فلسفه امنیت، به تبیین الگوی مورد نظر امام بپردازد. دیگر ابعاد مکتب امنیتی متعالیه لازم است در مقاله های دیگری مورد بحث و بررسی قرار گیرد.

مفاهیم و چارچوب نظری

فلسفه امنیت ابعاد گسترده ای دارد، در این مقاله فلسفه امنیت در یک معنا مورد بررسی قرار می گیرد. به نظر فلاسفه، هر امر حادثی نیازمند چهار علت است: علت مادی، صوری، فاعلی و غایی.(محمد تقی مصباح، ۱۳۶۶، ص ۲۰) به یک معنا وقتی از فلسفه پدیده ای که نبوده است و بوجود آمده است، پرسش می کنیم، در واقع از این چهار علت سوال کرده ایم. از این منظر هرگاه از فلسفه امنیت پرس و جو کنیم، چهار پرسش زیر مدنظر است:

 ۱٫ علت مادی امنیت چیست؟

۲٫ علت صوری امنیت چیست؟

۳٫ علت فاعلی امنیت چیست؟

۴٫ علت غایی امنیت چیست؟

برای این که پرسش های فلسفی مذکور، به ادبیات رایج در متون امنیتی نزدیک شود، می توانیم این پرسش ها را به شکل زیر نیز مطرح کنیم:

۱٫مبانی و منابع تولید امنیت چیست؟

۲٫ انواع، سطوح و ابعاد امنیت چیست؟

۳٫ افراد، کارگزاران، نهادها و سازمان هایی که شایستگی دارند تولید و حفاظت از امنیت به آنها سپرده شود چه شرایطی دارند؟

۴٫ هدف از تولید امنیت چیست؟

روشن است که در پرسش های مذکور جای خالی برخی از پرسش ها، از جمله “مرجع امنیت” محسوس است. در الگوی فوق، مرجع امنیت مقدمه پرسش چهارم تلقی می شود. چون مرجع در ارتباط با هدف و علت غایی است که مشخص می شود. در ادامه این بحث را بیشتر خواهیم شکافت. در مباحث آتی، با بهره گیری از الگوی نظری فوق دیدگاه امام خمینی درباره فلسفه امنیت را ارائه می کنیم.

در دیدگاه امام خمینی امنیت هم بعد سلبی دارد و هم بعد ایجابی. بلحاظ سلبی با نفی تهدیدات تعریف می شود. ابعاد سلبی امنیت دارای سطوح مختلفی است. این سطوح از درون فرد شروع می شود و به سطح اجتماع کشیده می شود و بعد ایجابی نیز چنین است. هر یک از ابعاد سلبی و ایجابی ابعاد باطنی و ظاهری دارد.

از نظر ایشان امنیت روحى که با سازندگی روحى ایجاد می شود، مقدم بر همه امنیت هاست. هر انسانی باید با شیطان باطنى خودجهاد کند . این جهاد منشأ همه جهادهایى است که بعد واقع مى‏شود. انسان تا خودش را نسازد نمى‏تواند دیگران را بسازد و تا دیگران ساخته نشوند، نمى‏شود که کشور ساخته بشود.

جهاد نفس، جهاد اکبر است. براى اینکه همه جهادها اگر بخواهد نتیجه داشته باشد و بخواهد انسان در جهادها پیروز بشود موکول به این است که در جهاد نفس پیروز باشد. اگر انسانها با شیطان باطنی خودشان جهاد نکرده با شند، علاوه بر اینکه نمى‏توانند در جامعه امنیت برقرار کنند، فساد و ناامنی هم در جامعه مى‏کنند. همه فسادهایى که در عالم واقع مى‏شود، براى این است که آن جهاد واقع نشده؛ آن جهاد اکبر واقع نشده. تمام این گرفتاری هایى که بشر دارد از دست خود بشر دارد. بشر است که به بشر جنایت مى‏کند. (صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۳۸۰)

آن قدر که انسان، در عالم فتنه و فساد مى‏کند هیچ موجود دیگرى نمى‏کند. و آن قدرى که این حیوان دو پا محتاج به تربیت است هیچ حیوانى محتاج نیست. تمام انبیا از اول تا حالا، تا خاتم، از آدم تا رسول اکرم براى یک هدف آمدند، و آن این است که« این حیوانات را انسان کنند.» «اللَّهُ وَلِىُّ الَّذینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ الَى النُّورِ» آن طرف را نور مى‏فرماید، این طرف را ظلمات. ظلمتها زیاد است. تاریکی هایى که بشر به آن مبتلاست.چه تاریکی هایى که در نفس خودش هست، و چه تاریکی هایى که در جامعه هست. اینها زیادند. نور یک امر واحد است. انبیا آمدند که اینهایى که هیچ نمى‏بینند الّا خودشان را، و هیچ نمى‏خواهند الّا براى خودشان، براى هیچ کس دیگر ارزش قائل نیستند، هر چه هست براى خودشان مى‏خواهند، اینها را از این خودخواهى که منشأ همه ظلمتهاست، نجات بدهند و برسانند به خداخواهى که نور است. دیگر این همه نزاعهایى که در دنیا هست از بین مى‏رود.اگر تمام انبیا جمع بشوند در یک محلى، هیچ وقت با هم نزاع نمى‏کنند. براى اینکه نزاع مال خودخواهى است. از نقطه نفس انسان پیدا مى‏شود که آنها نفس را کشته‏اند. جهاد کرده‏اند و همه خدا را مى‏خواهند. کسى که خدا را مى‏خواهد نزاع ندارد. همه نزاعها براى این است که این براى خودش یک چیزى مى‏خواهد، آن هم براى خودش یک چیزى مى‏خواهد. این دو خود تزاحم مى‏کنند. این قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد، آن هم قدرت را مى‏خواهد مال خودش باشد. تزاحم مى‏کنند. جنگ درمى‏آید.

ایمان عبارت از این است که آن مسائلى را که شما با عقلتان ادراک کرده‏اید قلبتان هم به آن آگاه بشود. باورش بیاید. این محتاج به یک مجاهده‏اى است تا به قلب شما ، برسد. بفهمید که همه عالم محضر خداست.محضر خداست. (همان، ج‏۱۱، ص: ۳۸۳-۳۸۱).

تمام معصیتها براى این است که انسان نیافته این مسائل را. باید شیطانها را بشناسید. تا نشناسید نمى‏توانید دفاع کنید از خودتان. شیطان باطن خودتان را بشناسید. شیطانهاى خارجى را هم بشناسید، تا بتوانید با آنها جهاد کنید. شیطان باطنى انسان خود آدم است. خود انسان. آن نفسیت انسان. آن هواهاى انسان. اینها قشرهاى شیطانى است در انسان. جنود شیطانند اینها. آن را تا نشناسد انسان نمى‏تواند با آن مجاهده بکند. این انسانهایى هم که شیطانهایى هستند که مانع از این هستند که این اسلام تحقق پیدا بکند در اینجا، و یک رژیم انسانى- اسلامى پیدا بشود. آن رژیمى که انبیا مى‏خواستند، آن رژیمى که اولیاى خدا مى‏خواستند، همه زحمتهایشان براى این بود که انسان درست کنند. انسان که درست بشود رژیم حکومتى‏اش هم درست مى‏شود.(همان، ج‏۱۱، ص: ۳۸۶)

همه زحمت انبیا براى این بود که یک عدالت اجتماعى درست بکنند براى بشر در اجتماع، و یک عدالت باطنى درست کنند براى انسان در انفراد. اینها زحمتهاى انبیا را مى‏خواهند هدر بدهند. تا انسان هست همین مسائل هست. انبیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، اولیا هم دعوت کردند، زحمت کشیدند، جنگها کردند براى همین که این انسانهاى فاسد را کنار بزنند، و یک جامعه انسانى درست بکنند. لکن مع الأسف توفیق حاصل نشد. براى ما هم نمى‏شود. براى شما هم نمى‏شود. اما حتى الامکان ما مکلفیم.ما مکلفیم هر قدر مى‏توانیم زیر پرچم قرآن برویم. ( صحیفه امام، ج‏۱۱، ص: ۳۸۸).

علت مادی امنیت از دیدگاه امام خمینی

منظور از علت مادی مواد و منابعی است که در تولید امنیت مورد استفاده قرار می گیرند. از منظر امام خمینی این مواد و منابع سطوح مختلفی داردو در اینجا به برخی از آنها، که از اهمیت بیشتری برخوردار است، مخصوصا در تمایز بخشی میان الگوی امنیتی متعالیه از متدانیه، اشاره می شود. سطح اول از این مواد به قوای انسان مربوط می شودو در واقع این همان بحث انسان شناسی در مکاتب امنیتی است. نوع تعریف هر متفکر از انسان، مکتب امنیتی ویژه ای را به دنبال دارد. انسان شناسی هابزی مکتب امنیتی رئالیستی را به دنبال آورده است و انسان شناسی کانتی مکتب امنیتی ایده آلیستی راو برای این که بحث فضای روشن تری پیدا کند، ضروری است انسان شناسی امام خمینی را ارائه کنیم. پس از ارائه انسان شناسی مدنظر ایشان، که براساس مبانی حکمت متعالیه، صادر شده است، استنباط وجوه امنیتی آن منطقی تر است.

 بحث امنیت با انسان شناسی گره می‌خورد. بنابراین با توجه به این ﻛﻪ ما انسان را چگونه تعریف کنیم و چه استعدادها و نیروهایی برایش قائل باشیم، نظریه امنیت هم متفاوت می‌شود. کسی که انسان را مرکب از جسم و روح می‌داند با کسی که انسان را فقط موجودی مادی می‌بیند دو نوع امنیت را برای انسان در پیش می‌گیرند. این بحث همینﻃﻮر برمی‌گردد به تعریفی که ما از قوای انسان داریم. اینﻛﻪ برای انسان چه قوایی و برای هر کدام از قوا چه تعریفی قائل هستیم باز در تعریف ما از امنیت  نقش دارد. در ادامه در این باره بحث می کتیم.

بر این اساس ما می‌توانیم امنیت دینی را به این شکل تعریف کنیم که امنیتی است که متوجه شکوفایی استعدادهای انسان با محوریت عقل به عنوان پیامبر باطنی می‌شود و از آموزه‌های دینی که پیامبران الهی برای هدایت انسان و تربیت انسان آوردﻩاند استفاده می‌کند. باید توجه داشته باشیم که فرق اساسی امنیت دینی از امنیت ‌های دیگر این است که در امنیت دینی انسان در تمام اعمال و رفتار و گفتار و کردار خودش نه تنها دنیا را می‌بیند بلکه آخرت را هم می‌بیند. نه تنها تهدیدهایی را که متوجه دنیایش می‌شود مد نظر قرار ﻣﻰدهد و برای اینها چاره اندیشی می‌کند بلکه تهدیدهایی را هم که متوجه آخرتش می‌شود مورد توجه قرار می‌دهد و برای آنها هم چارﻩجویی می‌کند. مراقب است که در این دنیا آخرتش صدمه نبیند. این انسان حتی اگر به بدن هم می‌پردازد به عنوان یک تکلیف شرعی می‌پردازد. چون بدن، مَرکَب روح است. اگر روح بخواهد به تعالی برسد باید از مرکبی به نام بدن استفاده کند. با توجه به آنچه آمد امنیت اسلامی  فرآیندی است که در خلال آن ازعوامل بقای عزت­مند انسان حفاظت می­شود. درالگوی امنیت اسلامی جایی برای ذلت نیست. البته اسلامی که امام خمینی آن را اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله می­نامید. ‏(صحیفه امام، ج‏۲۰، ص: ۹۰).

همانطور که گفته شد، هر مکتب امنیتی بر تعریف خاصی از انسان استوار است. ما در بحث حاضر بر اساس حکمت متعالیه یک مدل انسان شناسی ارائه می‌کنیم و بعد بر اساس همین مدل انسان شناسی بحث‌های بعدی را سامان ﻣﻰدهیم. امام خمینی، که از صاحب نظران حکمت متعالیه می باشد، با توجه به قوایی که برای انسان برشمرده، هشت نوع انسان را معرفی کرده است. ایشان می‌فرماید ﺑﻪلحاظ آفرینش، غیر از عقل سه نیروی دیگر هم در وجود انسان هست: یکی نیروی شهوت؛ دوم نیروی غضب؛ و سوم نیروی وهم و شیطنت. بنابراین ما در کنار عقل از سه نفس دیگر هم برخوردار هستیم: نفس بهیمی و حیوانی، نفس سبُعی و نفس شیطانی. از این رو با توجه به نوع تربیت، انسان‌های مختلفی شکل می‌گیرند. یک انسان انسانی است که ریاست وجودش را قوهﻱ شهوی و حیوانی بر عهده گرفته و دیگر قوا در خدمت این قوه قرار می‌گیرند. امام می‌گوید این انسان ﺑﻪلحاظ وجودی به یک حیوان، مانند گاو، تبدیل می‌شود. گاو، تمام همتش در زندگی صرف خوردن و خوابیدن ﻣﻰشود و صرفاً به دنبال تأمین نیازهای حیوانی است؛ یعنی در پی بقای خودش ﺑﻪلحاظ جسمی است.

دستهﻱ دوم انسان‌هایی می‌شوند که پیوسته به دنبال خشونت و صدمه زدن به دیگران هستند. در این انسان‌ها قوهﻱ سبعی، ریاست وجود را برعهده می‌گیرد و قوای دیگر هم به خدمت این قوه در می‌آیند. این دسته از انسان­ها اگر از عقل هم استفاده می‌کنند برای این است که به طرف مقابل خیلی جدی‌تر بتوانند آسیب برسانند. اینها انسان‌های درندﻩخو می‌شوند. ﺑﻪلحاظ تشبیه ایشان می‌فرماید مانند یک گرگ و پلنگ می­شوند.

دستهﻱ سوم انسان‌هایی هستند که قوهﻱ شیطنت بر آنها حاکم می‌شود و قوای دیگر در خدمت این قوه قرار می‌گیرند که می‌شود انسان شیطانی. یک سری انسان هم از ترکیب این قوا به وجود می‌آیند. درواقع ما انسانی داریم که ریاست وجودش به عهدهﻱ دو یا سه قوه از این سه تا قوه در می‌آید. برای مثال، انسانی که قوهﻱ شهوانی و درندگی، هر دو بر وجودش ریاست می‌کند می‌شود « گاوپلنگ»؛ یا اگر قوهﻱ حیوانی و شیطنت بر او ریاست می‌کند می‌شود « گاوشیطان». یا درنده‌خویی و شیطنت با هم می‌شود « پلنگﺷﻴﻄﺎن»، « گرﮒشیطان». یا هر سه قوه با هم ریاست می‌کنند که می‌شود « گاوپلنگﺷﻴﻄﺎن». یک انسان هم داریم که عقل بر وجود او ریاست می‌کند که می‌شود همین موجود عاقل.(امام خمینی،۱۳۷۸، ص ۱۴۹)(۱)

بنابراین هشت نوع انسان داریم: انسان حیواﻥصفت، انسان درندﻩخو، انسان شیطاﻥصفت، انسان حیواﻥصفت درندﻩخو، انسان حیواﻥصفت شیطانی، انسان درندﻩخوی شیطانی، انسان شهوتﮔﺮای درندﻩخوی شیطانی، و هشتم انسان عاقل که مدل مطلوب است. هر کدام اینها یک امنیت دارند؛ یعنی به تعداد این هشت نوع انسان، هشت مدل امنیت داریم. بعضی از امنیت ‌ها حیوانی است؛ یعنی تمام تلاش مربی صرف پرورش جسم انسان می‌شود. برخی از امنیت ها شیطانی است. بعضی دیگر امنیت ‌های سبعی است. برخی امنیت ‌های ترکیبی است. تنها یک نوع امنیت داریم که امنیت انسان به عنوان موجود عقلانی است. حالا ببینیم عقل چیست.

عقل آن قوه‌ای است که به ما می‌گوید علاوه بر امنیت جسم‌ باید به امنیت روح هم بپردازیم. بر اساس آموزه‌های عقل، انسان باید به پرورش روح خودش نیز بپردازد. در واقع العقلُ «ما عُبِدَ بِهِ الرَّحمنُ» (کلینی، ج۱، حدیث۳)؛ عقل آن چیزی است که ما به کمک او خدا را عبادت می‌کنیم. برای همین در تعریف و تعبیر امام، دین به کمک عقل در برابر آن سه قوهﻱ دیگر آمده است. دین آمده است تا قوهﻱ شهوانی، قوهﻱ سبعی و قوهﻱ شیطنت را کنترل کند. چون آن سه قوه برای اصل بقای انسان ضرورت دارد، اما به شرط اینﻛﻪ آنها تحت تدبیر و ریاست عقل باشند. ما به قوهﻱ حیوانی احتیاج داریم زیرا نیازهای حیوانی داریم. به قوهﻱ غضبیه نیز محتاجیم برای اینﻛﻪ در برابر دشمنان از خود دفاع کنیم. به قوهﻱ وهمیه هم نیازمندیم برای اینﻛﻪ فریب شیطان را نخوریم. بنابراین همه اینها برای بقای انسان لازمند ولی به شرط اینﻛﻪ تحت تدبیر عقل قرار بگیرند. دین برای محدود کردن و کنترل این سه قوه و کمک به عقل آمده است.

انسان‌ عاقل، انسانی است که در برابر تهدیداتی که بقای اخرویش را تهدید می‌کند از خودش حفاظت می‌کند. چنین انسانی انسان متعالیه می‌شود. انسان متدانیه اگر عاقل هم باشد عقلش فقط محدود به دنیا می‌شود؛ یعنی در همان سه قوه محصور می‌شود. زیرا انسانی هم که از آن سه قوه استفاده می‌کند عاقل است ولی تفاوتش با انسان عاقل متعالیه و متدین این است که عقلش ریاست وجودش را بر عهده ندارد بلکه عقل تحت تأثیر آن سه نیرو قرارگرفته است. عقل دارای تعلق شده است: تعلق شیطانی یا تعلق درندﻩخویی یا تعلق شهوانی. بر این اساس در حکمت متعالیه گفته می‌شود که انسان باید با چنگﺯدن به معارف الهی ﺳﻌﻰکند که خودش را در مسیر تعالی قرار بدهد.

اولین مرحله در این امنیت و مهم­ترین آن «یقظه» است. و آخرین مرحله توحید است. در منازل السائرین، که مدتی متن درس اخلاق امام خمینی بود نیز اولین مرحله سیرو سلوک یقظه دانسته شده است.( خواجه عبد الله انصاری، ۱۴۱۷، ص۳۶) یقظه به معنای بیداری است. آﻥگونه که امام خمینی می­فرماید ما بایستی نسبت به جایگاه خودمان در نظام آفرینش آگاه شویم. همچنین آگاه شویم به اینﻛﻪ انسان اشرف مخلوقات است. آگاه شویم به اینﻛﻪ یک پیامبر باطنی به نام عقل داریم. آگاه شویم به اینﻛﻪ باید ریاست وجود ما را عقل بر عهده بگیرد و آن سه قوهﻱ دیگر تحت ریاست عقل قرار بگیرند. نتیجه این آگاهی عمل به تنها موعظه خدای متعال است. قُلْ انَّما اعِظُکُم بِواحِدَهٍ أنْ تَقُومُوا لِلّهِ مَثنى‏ وَ فُرادى‏ (سوره سبا، آیه ۴۶) اهل معرفت مى‏گویند که اول منزل سلوک، «یَقظه » است؛ یعنى «بیدارى.» ( صحیفه امام، ج‏۱۰، ص: ۲۴۳)

همانطور که ملاحظه می شود، نزاع اصلی میان الگوی امنیتی متعالیه و متدانیه در این است که در اولی افق تهدیدات وسیعتر و فراگیرتر از دومی است. در مکتب امنیتی امام خمینی هر آنچه بقای ابدی انسان را به خطر اندازد، تهدید تلقی می شود، درحالی که در الگوی متدانیه، چیزهایی که بقای دنیوی و این جهانی انسان را به خطر اندازد، تهدید تعریف می شود. بدیهی است که همین مسئله باعث تمایز این دو الگو در حوزه تهدید شناسی است.

سطح دوم از مواد تولید کننده امنیت، مواد دانشی است. چیزی که با عنوان مبانی معرفت شناختی و روش شناختی نیز از آن می توانیم یاد کنیم. حکمت متعالیه چهار منبع معرفتی به رسمیت شناخته شده است: وحی، شهود، عقل و تجربه. در حالی که در الگوهای امنیتی سکولاریستی، که در این مقاله از آنها با عنوان متدانیه یاد شد، منابع معرفتی، به هر شکلی که تعریف شوند، از منبع وحی خالی خواهند بود.

بر این اساس منطقی است که وحی، متجلی شده در قالب قرآن و سنت، از منابع اصلی مکتب امنیتی امام خمینی باشد. به عنوان نمونه به یک آیه اشاره می شود.

آیات زیادی در باره امنیت وجود دارد، ولی شاید آیه ذیل جامعترین باشد.الگوی مطرح شده درآیه چنین است: ایمان + پرهیز از ظلم = امنیت

الَّذینَ آمَنُوا وَ لَمْ یَلْبِسُوا إیمانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَ هُمْ مُهْتَدُون‏. کسانى که ایمان آوردند و ایمان خود را با ظلم نپوشانیدند أمن از آن ایشان است و راه یافتگان ایشانند (سوره انعام، آیه ۸۲). دامنه ظلم وسیع است و آیات و روایات فراوانی به تبین آن پرداخته اند و در آثار و عملکرد امام نیز فراوان نسبت به آن هشدار داده شده است.(صحیفه امام، ج۳، ص ۳۴۴)

آنچه گفته شد، در حوزه امنیت نرم قرار دارد. بخشی از مواد تولید کننده امنیت نیز در حوزه امنیت سخت قرار دارد. از قبیل تانک و توپ و موشک و دیگر تسلیحات. این بخش نیز مورد اهتمام آموزه های دینی است. آیه شریفه « وَ أَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّهٍ وَ مِنْ رِباطِ الْخَیْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّکُمْ وَ آخَرِینَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمُ اللَّهُ یَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقُوا مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ یُوَفَّ إِلَیْکُمْ وَ أَنْتُمْ لا تُظْلَمُونَ (انفال،آیه۶۰) در برابر آنها (دشمنان) آنچه توانایى دارید از” نیرو” آماده سازید (و همچنین) اسبهاى ورزیده (براى میدان نبرد) تا به وسیله آن دشمن خدا و دشمن خویش را بترسانید.» به این مواد و منابع اشاره دارد. منبع اینها تجربه و دستاوردهای بشری است که فراوان مورد تایید و تاکید است.

علت صوری امنیت از دیدگاه امام خمینی

در علت صوری دو بحث از دیگر مباحث مهمتر است: یکی سطوح و لایه های امنیت و دیگری انواع امنیت.

با توجه به اینﻛﻪ امام خمینی برای انسان سه شأن و مرتبه قائل است، اگر بخواهیم از دیدگاه ایشان سطوح امنیت دینی را بگوییم باید از این سه شأن سخن بگوییم. امام خمینی می‌فرماید هر انسانی سه شأن دارد: شأن عقلی ، قلبی و شأن ظاهری.(امام خمینی، ۱۳۷۸، ص۳۸۶ ) در امنیت باید این سه بُعد ﺑﻪطور همﺯمان مورد توجه قرار گیرد. ﺑﻪلحاظ عقلی  باید باورها و اعتقادات فرد را مورد توجه قرار دهیم. ﺑﻪلحاظ قلبی باید امنیت اخلاقی‌ و گرایش‌ها و منش‌های انسان را لحاظ کنیم؛ و ﺑﻪلحاظ ظاهری باید رفتارهایش را مورد توجه قرار دهیم. اصول دین و اعتقادات که بخشی از دین اسلام را تشکیل می‌دهد عهده‌دار امنیت اعتقادی انسان است. در آﻥجا انسان با مبدأ و معاد و رهبری الهی آشنا می‌شود. در حوزهﻱ قلبی با مسائل اخلاقی و فضائل و رذائل آشنا می‌شود. یاد می‌گیرد که باید از رذائل بپرهیزد و رذائل را از وجود خودش و جامعه بیرون بریزد و به فضائل آراسته شود. امام خمینی همین بحث را در ضمن روایتی از امام صادق -علیه السلام- با عنوان جنود عقل و جهل شرح کرده­اند. که پس از این به آن اشاره خواهد شد. در این روایت، هفتاد و پنج شاخص برای عقل و انسان عاقل و توسعه یافته و هفتاد و پنج شاخص برای جهل و  انسان غیر عاقل و عقب مانده ذکر شده است. (کلینی، ج۱، ص۲۱ ) حدیث بسیار مهمی است و به عنوان شاخص‌های امنیت و ناامنی می‌تواند چراغ راهنمای ما باشد. ملاک‌هایی را به دست می­دهد که دچار افراط و تفریط نشویم.

اما فقه به رفتارهای ظاهری انسان مربوط می‌شود. فقیه به مکلف می‌گوید که چه چیز واجب است و باید انجام دهد و چه چیز حرام است و نباید مرتکب بشود. دیگر علوم انسانی هم هر کدام در ساحت یکی از این حوزه‌ها قرار می‌گیرد.

این بحث را امام خمینی ذیل حدیث روایتی از پیامبر گرامی اسلام – صلی الله علیه و آله- نقل کرده است که حضرت فرموده اند: «انما العِلمُ ثَلاثَه آیَهُ مُحکَمَهٌ اوَ فَریضَهٌ عادِلَهٌ اوَ سُنَّهٌ قائِمَهٌ».امام خمینی می‌فرماید علم اول که آیه محکمه است به اعتقادات انسان مربوط می‌شود که انسان به هر چیزی که در عالم طبیعت نگاه می‌کند آن را نشانه‌ای از نشانه‌های الهی بداند. دراین صورت اعتقاداتش محکم می‌شود. این مربوط به عقل است. فریضه عادله مربوط به اخلاق می‌شود و سنه قائمه مربوط به فقه و حقوق و سیاست و امثال اینها می‌شود.(شرح چهل حدیث، ص ۳۸۶)

بنابراین اگر بخواهیم بدانیم شاخص‌های امنیت اسلامی از دیدگاه امام خمینی چیست؟ می‌توانیم بگوییم سه شاخص دارد: نخست، این که انسان ﺑﻪ لحاظ تربیت عقلی انسان معتقدِ موحدِ مؤمنِ معتقد به قیامت و پیرو دستورات رهبران الهی شود. دوم، این که ﺑﻪ لحاظ اخلاقی  انسان آراسته به فضائل و جنود عقل ‌شود و از جنود جهل پرهیز ‌کند و سوم این که ﺑﻪ لحاظ رفتاری انسان مقید به شریعت ‌شود. انسانی که به انجام دادن دستورهای فقهی اسلام مقید است و از آﻥچه خدا نهی کرده است اجتناب و دوری می‌کند. کسی که دارای تربیت به این معنا شده باشد یک انسان متعادل می‌شود. انسانی می‌شود که در وجودش تعادل و عدالت را برقرار کرده و مدیر مملکت وجود خود است و بر وجودش ولایت دارد. انسانی  که می‌تواند خود، عقل، قلب و حواسش را اداره کند، در آن صورت چنین انسانی می‌تواند جامعه را هم اداره کند. تمام عبادات برای تامین امنیت انسان در شئون سه گانه مذکور است. به نظر امام خمینی(ره) عباداتى که انبیا آورده‏اند و ما را به آن دعوت کرده اند؛ مثل نمازو حج ، اینها نسخه‏هایى هستند از طبیبهاى واقعى که آمدند ما را برسانند به یک مرتبه‏هاى کمالى که وقتى که نفوس ما از این عالم طبیعت بیرون رفت آنجا هم با یک تربیت صحیح رفته باشد و یک زندگانى کاملًا سعادتمند داشته باشیم. یعنی امنیت ابدی انسان در نظر است. (صحیفه امام، ج‏۴، ص:  ۱۷۷ )

آﻥطورکه از مجموعهﻯ زندگی امام خمینی می‌توانیم استنباط کنیم به نظر می‌آید که در مراحل مختلف ایشان بر هر سه نوع تربیت و امنیت تأکید داشت و خودش هم آن را پیگیری می‌کرد. چنان که می­دانیم، امام خمینی استاد عرفان، فلسفه، اخلاق و فقه بود. تأکید ایشان این بود که اخلاق باید اخلاق عملی باشد. از نظر امام خمینی  موضوع اخلاق تربیت انسان کامل است. برای اینﻛﻪ ما به کمال برسیم باید با موانع کمال مبارزه کنیم. موانع کمال دو دسته است: یا در درون ما است، یا در جامعه است. آنچه در درون ما است و مانع به کمال رسیدن ما می‌شود رذائل و هواهای نفسانی است. اینها را باید کنترل کنیم و در اختیار مدیریت عقل و مدیریت وحی قرار بدهیم. بخشی از موانع کمال هم در بیرون وجود ما است و در جامعه است. از دیدگاه امام، استبداد و استکبار در شمار موانع بیرونی کمال است. بنابراین اگر انسان بخواهد به کمال برسد باید هم با استبداد و هم با استکبار و ﺳﻠﻄﻪطلبان و طاغوت‌ها مبارزه کند.

در نگاه امام خمینی پیام همهﻯ انبیای الهی که خداوند به آنها گفته به مردم بگویید همین است که همهﻯ انبیا به مردم می‌گفتند «أنِ اعبُدوا اللهَ وَ اجتَنِبوا الطاغوت» (سوره نحل، آیه ۳۶)؛ از این رو اجتناب از طاغوت خودش یک فعل و یک عمل است. بنابراین کمال انسان و کمال جامعهﻯ انسانی این است که با موانع کمال مبارزه کند، چه در درون خودش و چه در بیرون. حتی وقتی ما مبارزهﻯ امام خمینی با نظام سلطهﻯ جهانی را می‌بینیم متوجه می­شویم این هم بُعد اعتقادی دارد؛ چون توحید به ما می‌گوید که باید با شرک و طاغوت مبارزه کرد؛ هم بُعد قلبی دارد؛ به خاطر اینﻛﻪ ما اگر می‌خواهیم به کمال برسیم و انسان کاملی باشیم، باید با موانع کمال مبارزه کنیم؛ هم بُعد فقهی دارد؛ چون فقه به ما می‌گوید که باید از خدا و رسول و امام معصوم و فقیه جامع شرایط اطاعت کنید. این است که فکر امام به مثابهﻯ یک فکر سیستمی، در درون خودش اجزای یک نظام امنیتی را دارد.

با توجه به آنچه آمد، امنیت در دیدگاه امام خمینی دارای سه سطح و لایه است:

۱٫سطح عقلی، اعتقادی، فلسفی و کلامی. که از آن با عنوان حوزه باورها می توانیم یاد کنیم.

۲٫ سطح قلبی، اخلاقی؛ که از آن با عنوان حوزه گرایشها می توانیم یاد کنیم.

۳٫ سطح ظاهری، فقهی و مادی؛ که از آن با عنوان حوزه رفتارها می توانیم یاد کنیم.

طبیعتا ناامنی ها و تهدیدات نیز با همین سه سطح تعریف و سطح بندی می شود:

۱٫تهدیدات مربوط به حوزه باورها؛

۲٫ تهدیدات مربوط به حوزه گرایشها؛

۳٫ تهدیدات مربوط به حوزه رفتارها.


[۱] . عضو هیئت علمی گروه علوم سیاسی دانشگاه باقرالعلوم(ع)   www.lakzaee.irnlakzaee@Gmail.com