اهل‌سنت پاکستان هم به ایران امید بسته‌اند/ معتقدند ایران مقابل آمریکا کوتاه بیاید فاتحه اسلام خوانده است

شاهین‌انور زیب، پاکستانی مقیم ایران، داستان زندگی خودش را نمونه خوبی برای پاسخ به این سؤال می‌داند که انقلاب ایران در پاکستان چه کرد؟ انور زیب یک مسلمان اهل‌سنت پاکستان بوده است که زمانی نظرش به وهابیت به‌شدت نزدیک بوده است و امروز از عاشقان ایران و به‌قول خودش مکتب اهل‌بیت(ع) است. دست روزگار شاهین […]

شاهین‌انور زیب، پاکستانی مقیم ایران، داستان زندگی خودش را نمونه خوبی برای پاسخ به این سؤال می‌داند که انقلاب ایران در پاکستان چه کرد؟ انور زیب یک مسلمان اهل‌سنت پاکستان بوده است که زمانی نظرش به وهابیت به‌شدت نزدیک بوده است و امروز از عاشقان ایران و به‌قول خودش مکتب اهل‌بیت(ع) است.

دست روزگار شاهین را به شهید عارف حسینی، «خمینی پاکستان» می‌رساند و او از دوره‌ای خبرنگار خصوصی شهید می‌شود. خاطرات خصوصی که شاهین برای اولین بار از زندگی و منش شهید عارف حسینی تعریف می‌کند، حتی در مواقعی حیرت‌انگیز است.بحثمان گل می‌اندازد و می‌رسد به این که ایرانی‌ها در پاکستان و برای پاکستان چه کرده‌اند. حالا نوبت ماست که کمی شرمنده شویم. شاهین انور زیب، در حدود ۳۰ کتاب را از زبان فارسی به زبان پشتو ترجمه کرده است و حالا، به خصوص این روزها که بحث‌ سازش یا نبرد با آمریکا، به شدت در ایران داغ شده است این جمله او که ” اهل سنت پاکستان هم به ایستادکی ایران مقابل آمریکا امید دوخته‌اند” به شدت قابل توجه است.

انور زیب از ما خواست عکسی از او چاپ نکنیم وبی‌سروصدا مثل آمدنش، رفت.

تسنیم:آقای انور زیب، دوست داریم بدون مقدمه وارد شویم.در تمام دنیا مشهور شده است که پاکستانی‌ها به ایران و مردمش به شدت وابسته و علاقه‌مندد. انقلاب ایران و رهبرانش را دوست دارند و وقایع داخلی ایران را با نگرانی و حساسیت، حتی حساس‌تر از خود ایرانی‌ها پیگیری می‌کنند. دوست داریم بدون مقدمه از شما بپرسیم که اصلا پاکستان را به ایران چه کار؟ ما حتی زبان همدیگر را هم نمی‌فهمیم. در همین نزدیکی‌های ایران کشوری هست به نام تاجیکستان که زبانشان هم با ما یکی است،اما چنین حرفی را در مورش کسی نمی‌زند. برایمان بگویید که انقلاب ایران در پاکستان چه کرد؟

اتفاقاتی که برای خود من افتاده است نمونه خوبی برای این است که بدانیم انقلاب ایران در پاکستان چه کرد. من زمانی نظرم بیشتر به وهابیت نزدیک بود، فکر می‌کردم شیوه صحیح اسلام و قرآن نزد آنهاست و شیعیان منحرف هستند. در همان زمان‌ها در ایران هم انقلاب شده بود. همان زمان بود که در تلویزیون عکس امام را دیدم، سخنرانی‌اش را شنیدم و با دیدن چهره روحانی امام عاشق ایشان شدم. این فقط من نبودم، شاید ۹۹ درصد مردم پاکستان در آن زمان عاشق امام شدند. عاشق امام شدم اما هنوز هم در مورد مذهب شیعه اطلاعات زیادی نداشتم و بیشتر با انقلاب و امام سروکار داشتم. در آن زمان وهابیت مثل الان نبود؛ بغض و کینه داشتند، اما تروریسم و کشت و کشتار به این شکل الان نبود.وقتی با وهابیونی که در پاکستان تبلیغات می کردند، روبرو می شدم از آنها می خواستم انقلاب را مطالعه کنند. به نظرم این خوب بود که با وجود وهابیت عقاید انقلابی داشته باشند اما وقتی به آنها مثلا مجله‌های انقلابی می دادم، اصلا قبول نمی کردند. وهابیون معتقدند بودند که این عقاید در حد کفر است.

سرانجام به برکت انقلاب دنبال عقاید شیعه رفتم. به کتابخانه اهل تشیع پیشاور رفتم. اولین کتابی که به دستم رسید، المراجعات علامه سیدشرف الدین موسوی بود. هم‌زمان با یکی از علمای اهل سنت هم مکاتبه می‌کردم. وقتی کتاب را خواندم اطلاعات زیادی درباره عقاید شیعه به دست آوردم و مایل به تشیع شدم.این اتفاق فقط برای من هم نبود، مردم زیادی در پاکستان به برکت انقلاب اسلامی یا شیعه شدند، یا حامی اتحاد بین شیعه و سنی و یا جزو محبان اهل بیت.

اما متأسفانه وهابیت در زمان ضیاء الحق که یک دولت نظامی سرکار بود، پیشرفت زیادی کرد و در مورد تشیع تبلیغات منفی انجام دادند و مردم را گمراه کردند. کسانی که از اهل بیت و امام و انقلاب حمایت می کردند و به آن علاقه داشتند هم کمی ترسیدند چون ترور می شدند.

تسنیم: ظاهرا سپاه صحابه هم بعد از انقلاب ایران به وجود می‌آید و به تعبیر خیلی‌ها واکنشی دفعی به تاثیرات انقلاب در ایران است.

درست است، بعد از انقلاب به وجود آمد و همه هدفش تبدیل نشدن پاکستان به یک ایران دیگر بود.

تسنیم: داشتید ماجرای خودتان را می‌گفتید تا زمان شیعه شدن. بعدش چه اتفاقی افتاد که گذرتان به ایران افتاد؟

بعد از شیعه شدن من به دنبال یک عالم شیعه بودم تا به طور واقعی بدانم که باید چه کار کنم.تا شهید عارف‌حسینی را پیدا کردم و دیگر راه زندگی‌ام را پیدا کردم. در آن زمان شهید حسینی فقط زمین مدرسه اش را خریده بود. وقتی با شهید عارف حسینی ملاقات کردم، ایشان از اینکه به تشیع علاقه پیدا کرده ام، بسیار خوشحال شد. برخی از تحقیقاتی که نوشته بودم را به عارف حسینی هدیه کردم و گفتم شما هم نگاه کنید که اشتباهی نکرده باشم.من همه مطالعات و تحقیقاتم را در یک دفتر نوشتم و با چشم باز و به همراه معرفت تشیع را قبول کردم. عارف حسینی از من خواست که دبیر مطبوعاتی خصوصی ایشان و نهضت جعفری باشم. عارف حسینی در آن زمان تازه رهبر شیعیان پاکستان بود. هرجا ایشان مسافرت می رفت، من هم می رفتم. هر موقعی هم که عارف حسینی سخنرانی داشت، من آن را می نوشتم و به مطبوعات می دادم.

ایشان هم از کارمان خیلی راضی بود و می گفت: قبلا این طور نبود و صدای ما الان بهتر به همه جا می‌رسد.

شهیدعارف‌حسینی، او در پاکستان به خمینی مشهور بود. شهادتش اقدامات وحدت‌بخش او را ناکام ماند

همان صبحی که عارف حسینی شهید شد هم همراهش بودم. در آن زمان مدرسه ایشان هم باز شده بود. بعد از شهادت ایشان فعالیت خود را در نهضت جعفری ادامه دادم. چندباری به من پیشنهاد شد که در رادیو ایران کار کنم اما قبول نکردم. چون فعالیت هایی که در پاکستان انجام می دادم را دوست داشتم و نمی خواستم آنجا را رها کنم. من ضمن فعالیت در نهضت جعفری در مناطق اهل سنت پشتو زبان هم فعالیت تبلیغاتی انجام می دادم مجله  و کتاب  برای مردم می بردم و برایشان درباره شیعه توضیح می دادم. بنابراین دوست نداشتم جایی بروم که تبلیغات برای اهل تسنن نباشند.

اما برای سومین بار که دوستی از تهران آمده بود و دیدم که آنجا واقعا به فردی پشتو زبان نیاز دارند قبول کردم. بعد از آن هم چون به تبلیغ مکتب اهل بیت علاقه داشتم، ضمن انجام کارهای اداری این راه را ادامه دادم. یک آکادمی به نام اهل بیت اطهار به زبان پشتو تأسیس کردیم و خودم ۳۰ کتاب از فارسی به پشتو ترجمه کردم.

تسنیم: چه کتاب هایی را ترجمه کردید؟ چندتای آن‌ها را می گویید؟

اولین کتاب ترجمه ای من «اعتقاد ما» از ناصر مکارم شیرازی است و فکر کنم اولین کتاب در دنیا به زبان پشتو بود که درباره اهل بیت منتشر می شد. قبل از آن چنین کتابی به زبان پشتو ترجمه نشده بود. آن کتاب هم بسیار تأثیرگذار شد. کتاب هایی دیگر مثل ۱۰۱ مناظره خواندنی ، غدیر خم و دیوان امام را کاملا به زبان پشتو و به شعر منتشر کردم که البته هنوز چاپ نشده است. تقریبا ۱۲ الی ۱۵ کتابم زیر چاپ است که هنوز منتشر نشده. ۵ سال پیش ماهنامه ای به نام مینا به معنی مودت و محبت در پیشاور به صورت ماهنامه منتشر می کردم. سرم شلوغ شد و یکسال و چندماه شد که این مجله چاپ نشد. یک سایت آکادمی اهل بیت هم داریم که یک هفته ای است که به روز نشده است، چون پولش مانده است. چون از زاهدان به تهران منتقل شدم و مشکلات مالی و پیدا کردن خانه احاطه ام کرده بود، دیگر به آپدیت سایت ادامه ندادم.

تسنیم: ایران برای این سایت و مجله ها تا به حال کمکی به شما نکرده است؟

نه، وقتی صحبت کنیم می گویند ما در پاکستان خانه فرهنگ داریم ، خودش این کارها را می‌کند بروید سراغ آنجا و وقتی به خانه فرهنگ می رویم، می گویند بودجه نداریم.

تسنیم: شرایط اختلافات مذهبی در پاکستان این چند ساله کار را به شدت سخت کرده است. شما هم حتما درگیرش شده‌اید؟ به خصوص که شما سابقه بودن در هر دو مذهب را دارید و احتمالا به چشم دیگری نگاهتان می‌کنند

واقعیت این است که خود ما هم مقصریم. بعضی رفتارهای نادرستی را که شیعه انجام می دهد را ما قبول نداریم. در واقع برخی متوجه اصل دین نیستند و کارهای بدی مثل قمه زنی را انجام می دهند که ما آن را قبول نداریم. بعضی شیعیان به علت جهالت و یا بی علمی ناسزا می گویند، اما این اقدامات انفرادی است و ربطی به شیعه ندارد.وقتی شیعه شدم دکتری که گرایش های فرهنگی و هنری داشت مرا به مطبش دعوت کرد. او به من گفت من به شیعه و سنی کار ندارم و مذهبی هم نیستم. آیا واقعا شیعه به صحابه ناسزا می گویند؟من جواب دادم: شما خودت دکتری. اگر من به مطب دکتر متخصص بروم و کس دیگری به مطب دکتر عمومی آیا درست است که من به او فحش دهم. عقیده ما شیعیان همین است.

تسنیم: ظاهرا برخی از ذاکران و مداحان پاکستان هم تا حدی در این ایجاد جو نامطلوب عیله شیعیان نقش داشته‌اند

واقعا یکی از مسائل شیعه وجود برخی از ذاکران و مداحان است. آنها از ذهن خودشان چیزی بیان می کنند که در کتاب ها وجود ندارد. وقتی شهید عارف حسینی مصائب را بیان می کرد، هنگام گریه کردن هم آدرس کتاب را به مردم می داد. مسائل را از پاکستان و ضیاءالحق شروع می کرد و سلسله وار بحث را به کربلا می برد. بعد از آن مصائب را به صورت مختصر اما جگرسوز بیان می کرد.

درست است که امام خمینی در سخنان خود گفته است که باید مردم را به گریه انداخت ولی نگفته است که این مصائب با صحبت های غیرمستند بیان شود. اگر از این خرافات و بدعت ها جلوگیری شود، حقایق آشکار می شود. مردم دنیا به خصوص پاکستانی ها و پشتوها حق پرستند. وقتی اولین کتابم را ترجمه و به چاپ رساندم، کپی نسخه آن را به یک ملای وهابی دادم. او هر موقع که سخنرانی می کرد می گفت: شیعه کافر و واجب القتل است. کتاب را برای ایشان پست کردم و باور کنید به من زنگ زد و اولین جمله‌ اش این بود: من به شما بابت نوشتن این کتاب تبریک عرض می کنم.رفتم و ایشان مرا به خانه خود برد و قسم خورد اصلا عقاید شیعه را نمی دانستم. من با مبلغان شیعه و مردم عامی اهل تسنن بحث می کنم و می گویم یک عالم که به شیعه و امام ناسزا می گفت، از عقاید اصلی شیعه خبر نداشت. وقتی عالم این طور باشد، ما از مردم عادی چه انتظاری داریم؟…

این عکس منتشرنشده‌ای از شهید عارف حسینی است. گفته‌های تایید نشده‌ای از حضور او در جبهه‌های جنگ ایران منتشر شده است. بعید هم نیست

تسنیم: بحثمان منحرف نشود. شما روزها و اوقات زیادی را با شهید عارف حسینی طی نموده‌اید؛ کمی از او برایمان بگویید. هنوز هم برای ما ناشناخته است.فقط می‌دانیم که به او خمینی پاکستان می‌گفتند

خاطرات بسیاری از ایشان به یاد دارم. یکی از خاطراتی که همیشه برای مردم تشیع نقل می کنم را برای شما هم می‌گویم: شبی در حال خوردن شام بودیم و در مدرسه نشسته بودیم. شهید بیشتر اوقات اخبار رادیو BBC و رادیو سراسری ایران را گوش می کرد. اولین خبر درباره پذیرش قطعنامه ۵۹۸ به وسیله امام خمینی بود.یکهو همه متغیر شدند. اکثر مردمی که آنجا بودند و این خبر را شنیدند، چهره شان تغییر کرد و سوالی در ذهن همه پیدا شد که چرا این اتفاق افتاد و چرا ایران عقب‌نشینی کرد. شهید خیلی با اطمینان گوش داد و بعد رادیو ایران را باز کرد. اخبار ایران با این محتوا منتشر شد که امام خمینی خوردن جام زهر را با پذیرش این قطعنامه برابر می دانست. شهید به حرف آمد و اولین چیزی که گفت این بود که این جام زهر به شدت معنی دارد و احتمالا امام نمی خواسته است این قطعنامه را قبول کند. همه در بهت و سوال فرو رفته بودند تا یکی از دوستان شهید حسینی جرأت کرد و گفت:این چه کاری بود که امام انجام داد؟. شهید عصبانی شد و گفت: آقای فلانی ما در این دبستان زیرکولر نشستیم و شام می خوریم و فقط بلدیم انتقاد کنیم. ما باید از خانواده های شهدا بپرسیم که جنگ یعنی چی؟… ما باید از مادرانی بپرسیم که فرزندانشان در این جنگ شهید شدند. باید از جانبازان و جوانانی بپرسیم که سنگر در مرز ایران و عراق ایجاد کردند.

همه ساکت شدند. شهید حسینی پرسید: شما چه می دانید ولایت فقیه چیست؟…به لب پنجره رفت و به بیرون نگاهی انداخت و گفت این شب را می‌بینید، الان اگر ولایت فقیه به من بگوید این شب نیست بلکه روز است، به خدا قسم، به خدا قسم، به خدا قسم قبول می‌کنم و حرف ایشان دروغ نیست. آنجا بود که من فهمیدم واقعا ولایت فقیه چه مقامی دارد.

یا خاطره دیگری که مربوط به روز قدس می‌شود. یک سال قبل از برگزاری روز قدس نمایندگانی از طرف دولت آمدند.شهید عارف حسینی آن سال اعلام کرده بود که مسیر راهپیمایی را تغییر می دهیم و نیازی هم به اجازه دولت نداریم. نمایندگان آمده بودند که اعتراض کنند، شهید به آنها گفت که من شهروند این مملکت هستم و حق دارم. نمی توانم از شما اجازه بگیرم و فقط به شما اطلاع می دهم که امسال مسیر راهپیمایی را تغییر می دهم. نمایندگان دولت با اکراه پذیرفتند اما  نهایتا  گفتند امسال اصلا و ابدا  نباید مرگ برآمریکا بگویید. این اجازه را دولت به شما نخواهد داد. شهید گفت: اتفاقا ما حتما این کار را انجام می دهیم. مرگ بر آمریکا عقیده ماست.

پاکستانی‌ها به ضدآمریکایی‌ بودن در دنیا مشهورند.انور زیب می‌گوید، استثناء ندارند، ۱۰۰ درصد مردم پاکستان با آمریکا دشمن‌اند

آنها شروع به مخالفت کردند و گفتند دولت دستور داده است امسال این شعار در پاکستان نباشد وقتی این اصرار و انکار به وجود آمد، شهید گفت: اصلا شما می‌دانید ما چرا مرگ بر آمریکا می‌گوییم؟ دلیلش این است که من مقلد امام خمینی هستم. لطفا شما به ضیاء الحق پیام ما را برسانید. تنها راه نگفتن مرگ بر آمریکای ما این است که از راه دولتی و دیپلماسی با امام ارتباط برقرار کنید و یک دستور از او برای ما بگیرید که به ما دستور دهد که امسال مرگ بر آمریکا نگوید. هرچه ایشان  بگوید ما قطعا انجام می دهیم و این طور شد که نمایندگان نتوانستند جوابی داشته باشند.

شهید به نشریه ای گفته بود که به خدا قسم آن قدر به ولایت فقیه اعتقاد دارم که اگر به من دستور دهد که همسرم را طلاق دهم، چون و چرا نمی‌کنم. اگر چرا بیاوریم دیگر مقلد نیستیم. شهید، ولی فقیه را دقیقا در جایگاه جانشین معصوم قبول می کرد. متاسفانه الان نقیصه و مشکل شیعیان پاکستان همین مسأله ولایت فقیه است. من بارها گفته‌ام که  شیعیان در لبنان  کمتر از پاکستان هستند. مشکلات پاکستان هم مثل لبنان که یک طرفش اسرائیل و طرف دیگر دولت های عربی و آمریکا هستند، نیست. فقط ایران و سوریه از لبنان حمایت می کنند اما لبنانی ها هم‌وقت مثل شیعیان پاکستان این طور کشته نمی شوند.اگر مردم از ولی فقیه تبعیت کنند، هیچ کس جرأت ندارد که به شیعه ضرر برساند. همه این عوامل به عدم اتحاد شیعیان بر می‌گردد.مردم عادی در پاکستان خیلی رهبر انقلاب را دوست دارند اما اطلاعات ندارند.نمی‌دانند که معنای ولایت فقیه چیست.

مردم پاکستان از اوایل انقلاب و حتی مخالفان شیعه، وقتی به آنها ظلم می‌شود، به طور غیرارادی می‌گویند: کاش اینجا هم یک خمینی بیاید و مثل ایران انقلاب شود.
مردم پاکستان به نسبت کشورهای دیگر، علاقه زیادی به انقلاب ایران دارند. مثلا در قضایای انتخابات اخیر به شدت نگران بودند که مبادا این انقلاب ضرر ببیند و به شدت حساس بودند. پاکستانی‌ها خدا را شکر می‌کنند که این نظام وابسته به ولایت فقیه است و اعتقاد دارند که اگر ولایت فقیه نبود، همان روزهای اول و در اوایل انقلاب، انقلاب از بین می رفت. ما این را در روایات  خوانده ایم که قومی از فارس بلند می شود و انقلاب می‌کنند و این انقلاب را به دست امام زمان می دهند. دیر یا زود می‌شود اما قطعی نیست.هرکس که به این نظام پیوست پیروز است. هر شاخه ای که به درخت باشد، باید به امید بهار سبز شود اما وقتی از درخت جدا شد دیگر نباید امیدی به بهار داشته باشد. نظام ولی فقیه مثل درخت است و هرکس از آن جدا شود، نابود می شود.

تسنیم: اتفاقا شنیده‌ام که اهل سنت پاکستان هم نسبت به ایرانی به شدت حساس هستند

بله، این حساسیت فقط مختص شیعه نیست بلکه اهل تسنن هم ایران را خیلی دوست دارند و می گویند کاش اینجا هم یک امام خمینی و انقلاب بیاید. مساله‌ای که هست این است که مردم پاکستان و به خصوص مردم پشتو به شدت با آمریکا دشمن هستند.به قاطعیت می‌گویم ۱۰۰ درصد مردم پاکستان دشمن آمریکا هستند. دولت ها هم آمریکا را دوست ندارند اما مجبورند از آمریکا برای ادامه حکمرانی خودشان کمک بگیرند، آنه هم می دانند که آمریکا شیطان بزرگ است.به همین دلیل بخش زیادی از علاقه و وابستگی مردم پاکستان به ایران و انقلاب به خاطر همین ایستادگی آنها در مقابل آمریکاست. از خیلی از پاکستانی‌ها، حتی اهل سنت  من این را شنیده‌ام که می‌گویند: اگر ایران مقابل آمریکا سر خم کند و اگر ایران هم مقابل آمریکا کم بیاورد دیگر فاتحه کل اسلام خوانده شده است.و می گویند اگر آمریکا بخواهد به ایران تعرضی کند، ما جلویش می‌ایستیم.