حجم کار دشمنان پوشالی است، نفس‌های ولایت‌مدار خلّص در دنیا تعیین کننده‌اند

هیئت میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام در شب دوم محرم با حضور جمع کثیری از عشاق اباعبدلله الحسین بعد از نماز مغرب و عشاء با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد و در ادامه حجت‌الاسلام پناهیان به ایراد سخنرانی پیرامون سلسله بحث‌های «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات بشر» پرداخته و […]

slider-panahian2هیئت میثاق با شهدای بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه السلام در شب دوم محرم با حضور جمع کثیری از عشاق اباعبدلله الحسین بعد از نماز مغرب و عشاء با قرائت آیاتی از قرآن کریم آغاز شد و در ادامه حجت‌الاسلام پناهیان به ایراد سخنرانی پیرامون سلسله بحث‌های «تعیین‌کننده‌ترین عامل در مقدرات بشر» پرداخته و به بحث واقعیات و آثار توجه به آن پرداخت. متن سخنان حجت‌الاسلام پناهیان بدین شرح است:

به گزارش خبرگزاری تسنیم، ما هنوز به موضوع بحثمان نرسیده‌ایم موضوع بحث ما پاسخ به سوالی خواهد به که دیشب عرض شد؛ تعیین کننده‌ترین عامل در تعیین مقدرات ما در زندگی چه عاملی است؟

عوامل زیادی را برشمردیم و گفتیم که پاسخ، هیچ یک از این عوامل نیستند. اما در مقدمه بحث می‌خواهم باقی بمانم. مقدمه بحث توجه به اصل مقدرات بود. مقدرات یعنی آن بخش خارج از اختیارات ما که توسط پروردگار عالم تعیین می‌شود. و آن را خیلی اوقات امور عادی و تصادفی نام گذاری و تلقی می‌کنیم. اما این ها همه طراحی‌های تحت حکمت و مشیت الهی هستند همه تحت اخیتار پروردگار هستی هستند. قبل از اینکه مقدرات دیده بشود مثل اینکه باید دانسته شود. انگار همه از بحث مقدرات خبر ندارند.

بعضی از اتفاقات خاصی که در زندگی ما رخ می‌دهند مقدرات هسنتد؛ نه، همه جزئیات زندگی ما مقدرات هستند.از اصل وجود ما فرم وجود ما تمام مختصاتی که در وجود ما به صورت ثابت و متغییر هستند مقدرات ما هستند. ما هرچقدر امکان اعمال اراده داشته باشیم آن هم در چهارچوب مقدرات است. در آن محدوده‌ای که خداوند تعیین کرده است شما می توانید تغییرات ایجاد کنید. هر کسی هم نمی‌تواند هر کاری که بخواهد انجام دهد.

این طور نیست که هر کس نیت بدی داشته باشد بتواند انجام دهد باید مقدرات اجازه بدهند حالا مقدرات تحت چه ضوابطی اجازه بدهد این موضوع بحث ماست. داریم دست و پا می‌زنیم در اسارت مقدرات؛ در متن مقدرات یک وقت‌هایی فرصت پیدا می‌کنیم تغییراتی در زندگی بدهیم .اگر مثلا شما خطایی انجام دهی و به واسطه آن ضعفی در ایمانت ایجاد شود. جزای این گناه شما گناه بزرگتر خواهد شد. آن وقت توبه هم بکنی باز گرفتار آن گناه بزرگ‌تر خواهی شد. خیلی بترسید که اگر گناه‌ها دنبال هم دارد اتفاق می‌افتد.

خیلی خوب است به این بخش‌های جبری زندگی نگاه کنیم «لا جبر و لا تفویض بل امر بین الامرین» این یکی از بحث‌های مشکل دینی است ائمه منع کرده‌اند که خیلی وقت صرف کنیم و فکر کنیم سر این موضوع ما منع شده‌ایم از این که این را بتوانیم ببینیم. بالاخره بخشی از زندگی ما دست ما نیست خواهش می‌کنم، به گستره این بخش نگاه کنید: هرکسی خوب یا بد نمی‌تواند طبق نیتش هر اراده‌ای که کرد را محقق بکند چه بسا ثواب و عقابش را هم ببرد.

هر زمانی انسان برای تغییر مسیر دارای اختیار نیست. این گزاره ها وقتی را احاطه‌ات می‌کنند چه اتفاقی برایت می‌افتد؟ بگذارید  چند مثال فردی و اجتماعی شیرین از مقدرات را  برایتان بگویم: کسی که خدمت به اهل بیت و دوستان اهل بیت می‌کند. در یک امتحانی نامردی نمی‌کند؛ شعائر دینی را پاس می‌دارد حالا آیا او دست خودش است که هر آدم بدی که بخواهد بشود اجازه  نمی‌دهند.

کسی خیلی گرفتار شده بود پرسید از من که چه سری است می‌گفت می خواهم بدانم که چه خطایی کرده‌ام می‌خواهم آن را درست کنم که گرفتاریم حل شود. کسی را می شناختم که اهل تشخیص بود ارجاع دادم او گفت ایشان درخواستی داشته از اهل بیت این سختی‌ها را  برای رسیدن به آن باید تحمل کند. شما بدان هر لحظه در اتوبان زندگی نمی‌توانی دور بزنی؛ اراده شما هر لحظه در اختیار شما نیست این را بدان؛ این نگاه آثار تربیتی مهمی دارد.

یک مثال اجتماعی مثبت بزنم: شما فکر می‌کنید حضرت امام چرا این قدر امیدوار بودند. چرا مقام معظم رهبری این قدر امیدوارند. این صرفا یک کار تبلیغی است آیا یک شیوه مردم‌داری است؟ چرا امام در وصیت‌نامه نوشتند من با قلبی آرام خداحافظی می‌کنم آن واقعیتی که پشت این امید است آیا صرفا ایمان به خداست یا ایمان است و محاسبه‌هایی که اتفاقا قابل فهم هستند. تعدادی از مردم ما واقعا خُلّص ولایی هستند تعدادی در این راه به شهادت رسیدند تعدادی الان واقعا آماده‌اند که در این راه جان بدهند. این‌ها دارند فعالیت می کنند نور وجود این‌ها مگر اجازه خواهد داد که باطل حاکم شود.

من نمی خواهم شما را ارجاع بدهم به این روایت که قم محل نشر معارف اهل بیت خواهد شد و باقی خواهد ماند تا ظهور حضرت ولی عصر. یک نتیجه‌اش انقلاب اسلامی در ایران شد. اگر این پایگاه به کارش ادامه دهد چه می‌شود. چرا بعد از زمان خلافت امیرالمومنین که آن فربگی برای دین به وجود آمد باز هم آن غربت به وجود آمد؟ خدا طبق چه مقرراتی این مقدرات را مقدر می‌کند؟ امید کسی مثل امام امیدی صرفا متکی به ایمان نیست متکی به ایمان و با توجه به زمان و شناخت زمان نصرت الهی است. دشمنان هر چند هزار تا باشند شما چهار تا عارف پیدا کن آن‎ها تعیین کننده‌اند، نفس‌های ولایت‌مدار خلص تعیین کننده‌اند و دنیا دست آنهاست.

شما هر وقت یک صحنه غیرمذهبی دیدید به هم ریخته نشوید، فلان صحنه بد سیاسی و انحرافی و فرهنگی را می‌بیند و به هم ریخته می‌شود چرا؟ آقا مگر عالم هر کی هرکی است یک مقدار به مقدرات توجه کنید. می‌دانید ما چه شهدایی داده‌ایم مگر این واقعیت نیست که خدا اثر کار کافران را از بین می‌برد: «اضل اعمالهم» به حجم کار آن‌ها نگاه نکن کار آن‌ها ممکن است حجیم باشد. اما اثر ندارد.

هم ایمان داشته باشید و هم واقع‌بین باشید. اوایل انقلاب بیشتر به ایمان نیاز داشتیم واقعیت‌ها به ما امید نمی‌دادند. به امام امت چه منتقل می‌شد می‌گفتند که نمی‌شود. برای مسیر انقلاب پالس‌های منفی می فرستادند کسانی بین سیاستمداران که ایمان ضعیفی داشتند می‌گفتند که نمی‌شود. واقعیت‌هایی که پالس‌های مثبت می‌فرستاند کمتر بودند امام هم تکیه به ایمان داشت و هم مثل روز روشن واقعیت ها را می دیدند اما همه مثل امام که این واقعیت‌ها را مثل امام نمی‌دیدند.لذا باید بیشتر با ایمان حرف می‌زدیم. امام می فرمود کمونیست‌ها دارند نابود می‌شوند. مشهور است امام اواخر عمرشان این مطلب را گفتند چند تا مثل حضرت امام مگر در عالم وجود داشته است. صحیفه امام را کامل بخوانید تربیت کنند‌ه‌است یک دور معارف انقلاب است. توفیق شد من یک دور خواندم. جالب است امام اول سال ۵۷ فرمودند که مارکسیست‌ها کارشان تمام است که بروند در آن زمان تمام علماء تمام سعیشان مبارزه با مارکسیست‌ها بود امام چه واقعیتی را می‌دید که می‌گفت مسئله ما کمونیست‌ها نیستند کسی آن موقع باور نمی‌کرد که کمونیست‌ها مسئله ما نیستند.

اما الان بین جمع میان ایمان و واقع بینی بیشتر به واقع‌بینی نیاز داریم. الان ما در رابطه با آمریکا بیشتر از این که باید به ایمان توجه کنیم باید به واقعیت توجه کنیم: «کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی». من نگرانم اگر این مذاکرات نتیجه بدهد کمیته امداد کارش سنگین شود! ان شاء الله همین گفت و گوها باعث از هم پاشیدن این قدرت پوشالی بشود. آن احمق‌ها برمی‌گردند می‌گویند تحریم‌های اقتصادی ما را پای میز مذاکره کشانده است، حالا بعدا معلوم می‌شود که چه ما را پای میز مذاکره کشانده است.

آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند آیه اول سوره محمد است.« الَّذِینَ کَفَرُواْ وَ صَدُّواْ عَن سَبِیلِ اللَّهِ أَضَلَّ أَعْمَالَهُم» آن ها اثری ندارند.در عالم این یک واقعیت است حالا کسی این واقعیت را نمی‌فهمد لااقل ایمان داشته باشد.این واقع بینی‌ها سریع تر کار ما را جلو می‌برد. ان شاء الله حتی ضعیف الایمان ها به واسطه این واقعیت‌ها بیایند در مسیر درست اسلام قرار بگیرند. اما اگر کسی بیمار دل باشد فکر می‌کنید واقعیت ها را می بیند در قرآن کریم می‌فرماید اگر کسی بیمار دل باشد واقعیت ها را هم نمی‌بینید کور می‌شود.

امام حسین‌علیه السلام در گفت وگو با عمرسعد یک واقعیت به او را نشان می‌دهد که تو خیلی زنده نمی مانی که بخواهی به ملک ری برسی. عمرسعد در جوانی می‌آمد به امام حسین‌علیه السلام می‌گفت که این مردم دیوانه شده‌اند می‌گویند که در خبرها آمده است که تو حسین فاطمه را خواهی کشت! امام می‌گوید حرف مردم را رها کن فقط یادت باشد که بعد از من خیلی زنده نخواهی ماند عمر سعد!

واقع بینی بیمارها را درست نمی‌کند چرا که شدت بیماری می‌شود واقعیت را هم نبینند عمی یعنی کور است واقعییت ها را نمی بیند. شما فکر می‌کنی که تمام مردم عالم تحت حکومت حضرت ولی عصر قرار می گیرند به خاطر ایمانشان است نه به خاطر واقع بینیشان است. خاصیت آخر الزمان این است که واقعیت‌های پیچیده را روشن می‌کند ابتلائات آن زمان این گونه است که روشن می‌کنند.

کمی واقع گرایی را در زندگی شخصی بالا ببرید. یکی از دم دستی‌ترین واقعیت‌هایی که خدا می‌خواهد با دیدن آن تحول پیدا کنی واقعیت مرگ است. اما در بحث مقدرات ما واقع‌بینی را برده‌ایم در بحث محدود بودن اختیارات. واقعیت‌ها خیلی انسان را می‌تواند به سمت خدا سوق دهند مثل ایمان واقعیت و ایمان دو بال برای سوق در عالم معنویت هستند.واقعیت‌ها جلوگیری می‌کند که ایمانتان ایمان موهومی باشد. ایمان موهوم را چگونه باید کنترل کرد که ایمان موهوم از بین برود؛ با واقعیت‌ها.

یک روایت بخوانم: امام رضا علیه السلام در تحف العقول می‌فرماید: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَمْراً سَلَبَ الْعِبَادَ عُقُولَهُمْ فَأَنْفَذَ أَمْرَهُ وَ تَمَّتْ إِرَادَتُهُ فَإِذَا أَنْفَذَ أَمْرَهُ رَدَّ إِلَى کُلِّ ذِی عَقْلٍ عَقْلَهُ فَیَقُولُ کَیْفَ ذَا وَ مِنْ أَیْنَ ذَا»، خدا وقتی اراده می‌کند کاری کند عقل بندگان را سلب می‌کند و بعد از این که کار تمام شد عقلش را برمی‌گرداند پس می‌گوید چطور این طور شد از کجا این طور شد.

مثل این که مقدرات هنوز خوب جا نیافتاده چند تا روایت باز بخوانم: امیرالمومنین‌علیه السلام إِنَّ مَعَ کُلِّ إِنْسَانٍ مَلَکَیْنِ یَحْفَظَانِهِ فَإِذَا جَاءَ الْقَدَرُ خَلَّیَا بَیْنَهُ وَ بَیْنَهُ وَ إِنَّ الْأَجَلَ جُنَّهٌ حَصِینَهٌ. امیرالمونین علیه السلام می‌فرماید هر انسانی را دو ملک محافظت می‌کنند وقتی قدر می‌آید ملک‌ها انسان را رها می‌کنند تا با قدرش باشد. یکی از آفات بحث تقدیر این است که آن را برای امور درشت و عظیم بدانیم نه تمام امورات از کوچکترین ها تا عظیم ترین‌ها.

اللهم أنت آنس الآنسین لأودائک و أحضرهم لکفایه المتوکلین علیک تشاهدهم فی ضمائرهم و تطلع على سرائرهم و تحیط بمبالغ بصائرهم و سری اللهم لک مکشوف و أنا إلیک ملهوف إذا أوحشتنی الغربه آنسنی ذکرک و إذا صبت علی الهموم لجأت إلى الاستجاره بک علما بأن أزمه الأمور بیدک و مصدرها عن قضائک؛ یکی از مناجات‌ها با خدا ذکر اولیای خداست. وقتی مشکلات در زندگی زیاد می‌شود پناه می‌آورند به تو و آرامش پیدا می‌کنند، چرا که نگاه می‌کنند که زمام امور به دست توست و آرامش پیدا می‌کنند. نگاه می کنند که مصادر امور به دست توست و آرامش پیدا می‌کنند به این که مقدرات در دست توست آرامش پیدا می‌کنند.

آثار مقدارت الهی را در سه جمله خلاصه کنم: تواضع در انسان ایجاد می‌کند؛ طغیان انسان را می‌گیرد.جلوی تکبر انسان را می‌گیرد، اگر ایمان داشته باشی و نگاه کنی به مقدرات صبر انسان را افزایش می‌دهد و اگر محبت به خدا هم داشته باشی راضی به مقدارت خواهی شد.

برگردیم به نقطه پایانی مباحث دیشب: چه چیزهایی بر مقدرات موثر است: افکار،تعلقات،آرزوها، اعتقادات، اعمال، نیت‌ها و دعا. پس برویم با همین ها مقدراتمان ار درست کنیم دیگر تمام شد نه؟ می آید می گوید که دعا کردم نشد عمل خوب کردم نشد خوب آن وقت چه باید به این‌ها جواب بدهیم. آن چیست که فراتر از اینها مقدرات را تعیین می‌کند.

عواملی هستند که خارج از اختیار ما و دایره وجودی انسان بر مقدرات اثر دارند: رفتارهای دیگران، محبت خدا به ما، محبت اولیای خدا به ما. اما عنصری هست که از اینها هم بالاتر است آن محبت خدا را هم قید می‌زند یک عنصری به عنوان عامل تعیین کننده وجود دارد که بیش از شصت بار در  قرآن کریم آمده است. آن چه عنصری است؟