شاخص‌هایی برای فروپاشی امپراتوری آمریکا

عامر عبدالمنعم تحلیلگر و کارشناس برجسته مصری در مقاله‌ای با عنوان « ۲۲ دلیل برای فروپاشی قریب‌الوقوع آمریکا» به بررسی وضعیت دولت آمریکا پرداخته و با ارائه شاخصه‌هایی بر سقوط این ابرقدرت در آینده‌ای نزدیک تأکید می‌کند. این مقاله که کمی قبل از آغاز بیداری اسلامی در جهان عرب و نیز رسوایی‌های امنیتی آمریکا در […]

عامر عبدالمنعم تحلیلگر و کارشناس برجسته مصری در مقاله‌ای با عنوان « ۲۲ دلیل برای فروپاشی قریب‌الوقوع آمریکا» به بررسی وضعیت دولت آمریکا پرداخته و با ارائه شاخصه‌هایی بر سقوط این ابرقدرت در آینده‌ای نزدیک تأکید می‌کند. این مقاله که کمی قبل از آغاز بیداری اسلامی در جهان عرب و نیز رسوایی‌های امنیتی آمریکا در پی افشاگری‌های ادوارد اسنودن درباره جاسوسی آژانس امنیت ملی آمریکا از ارتباطات الکترونیکی برخی کشورهای جهان، تالیف شده است، همانطور که خود نویسنده می‌گوید با جنجال‌ها و واکنش‌های محافل سیاسی بویژه در آمریکا همراه شد.

usa
مرگ آمریکا واقعیت دارد؛ این دولت جنگ‌طلب هم اکنون لحظات پایانی و سقوط خود را سپری می‌کند و به مانند یک گاو قربانی شده صدای دردآلودی از خود درمی‌آورد و با دست و پاهای خود ضرباتی ناامیدانه به چپ و راست می‌زند تا اینچنین اطرافیانش را بترساند. شاید آنان که با چشمان بسته به آن نزدیک می‌شوند، اینگونه احساس کنند که این گاو ضرباتی قوی دارد اما آنان که در فاصله دورتری از این زخم‌دیده ایستاده‌اند، پایانش را نزدیک دیده و حالات کنونی‌اش را نشانی از مرگ می‌دانند. در مقاله قبلی خود با عنوان «آمریکا مُرد» به دنبال کشف یک حقیقت برای ملت خود بودم که به سبب ابهام‌آفرینی رسانه‌ها و جنجال تبلیغاتی، نگاه‌ها از این حقیقت که همانا افول آمریکا و پایان امپراتوری شرور آن است، دور ماند.

این مقاله من مانند شوتی زیبا دروازه فروپاشی بت را هدف قرار داد و عکس‌العمل زودهنگام طرف دیگر را برانگیخت. جوابیه فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا به این مقاله غیرمعمول بود و باعث تعجبم شد؛ به نظر می‌رسد آمریکا تاب آن را ندارد که کسی دست روی حقیقتی که متوجه ایشان است بگذارد زیرا گشودن چنین بابی شورش در منطقه علیه هیمنه آمریکا را تسریع و آمریکا را وادار به خروج از کشورهای منطقه می‌کند تا باقیمانده دستان خون‌آلودش را از جهان اسلام خارج کند تا بدین ترتیب آمریکا به خود مشغول شود و زخم‌های خود را درمان کند و آن سوی اقیانوس سر به لاک خود فرو برد، به منافع فرزندان خود بیندیشد و به فراهم کردن آموزش و سلامت شهروندان خود بپردازد. طول عمر آمریکا فقط بسته به میزان شیر و خونی است که حاکمان عرب و مسلمان تقدیم آن می‌کنند؛ اگر خدمت‌های این اعراب که آن را از ملت خود دریغ کردند، نبود، بزرگی آمریکا و رژیم صهیونیستی تا زمان حاضر ادامه نمی‌یافت اما حکمت خداوند بود که آمریکا باقی بماند و به دست ملت مستضعف عراق و افغانستان نابود شود.

افغانستان فقیرترین کشور اسلامی است که اتحاد جماهیر شوروی را ساقط کرد و امروز همین کشور آمریکا را در هلمند و قندهار شکست داده است. این اتفاق در زمانی روی داد که استخوان‌های ارتش آمریکا در فلوجه و الانبار به دست ملتی که بیش از یک دهه است از محاصره رنج می‌برد شکسته شد تا بدین ترتیب شکست قدرت نظامی ارتش آمریکا آخرین برگ از سقوط این امپراتوری را ورق زند. جوابیه مرکز فرماندهی ایالات متحده آمریکا به مقاله «آمریکا مرد» را می‌توان به ۲ بخش تقسیم کرد: اول تکرار ادعاهای این دولت مبنی بر تلاش برای آباد کردن این دو کشور اشغال‌شده و برقراری دولتی باثبات! بخش دوم تلاش برای اثبات حیات آمریکا و سلامتی آن. اما این دیدگاه فرماندهی مرکزی ایالات متحده نمی‌تواند احدی در جهان اسلام را متقاعد سازد؛ این ادعاها تکرار لفاظی‌های دولت بوش است، گویا فرماندهی آمریکا در دنیایی جدا از دیگران سیر می‌کند. در جوابیه آمریکا اینگونه آمده است: «این جنگ‌ها انتخاب ما نبوده و ایالات متحده ناچار به دفاع از خود شده.» که البته این یک مغلطه بزرگ است و با نظر باراک اوباما، رئیس‌جمهوری آمریکا تناقض دارد؛ اوباما جنگ افغانستان را متفاوت از عراق دانسته و آن را اینگونه توصیف می‌کند: «جنگی ابلهانه، جنگی عجولانه، جنگی که به جای منطق متکی بر احساسات است و به جای تکیه بر اصول مبتنی بر انگیزه‌های سیاسی است.» به دلیل همین موضع اوباما نسبت به این جنگ، مردم آمریکا وی را انتخاب و جورج بوش را لعن کردند. رئیس‌جمهور پیشین آمریکا نتوانست از دلیل خود مبنی بر آغاز جنگ دفاع کند؛ وی در کنار جان مک کین، نامزد انتخاباتی حزب خود نیز حاضر نشد تا مبادا تأثیر منفی بر رقابت انتخاباتی‌اش داشته باشد.

اگر همان‌گونه که به نظر بازهای دولت آمریکا، جنگ افغانستان یک ضرورت برای دستیابی به اسامه بن لادن بود، پس جنگ عراق برای چه صورت گرفت؟ آیا صدام ارتباطی با القاعده داشت؟ آیا صدام در حمله به برج‌های تجارت جهانی نقشی داشت؟ سلاح‌های کشتار جمعی که بهانه راه‌اندازی جنگ بود، کجاست؟ در اینجا لازم است به طرح قرن آمریکا برای سلطه بر جهان اشاره کرد. در اینجا طرح و برنامه‌هایی وجود دارد که مربوط به پیش از جنگ است، هیچ چیز تصادفی نیست، صحبت پیرامون دلایل دیگر توجیهاتی نادرست است. اگر اسامه بن‌لادن متهم است، آیا این مساله به آمریکا این مجوز را می‌دهد بدون تحقیق یا محاکمه، به افغانستان حمله و شهرها را تخریب کند؟ اگر اطلاعاتی وجود دارد که روند اتهام را تغییر می‌دهد، چرا دادگاهی ویژه اسامه بن لادن برگزار نشد؟ نکته دوم این پاسخ حاکی از آن است که «حضور آمریکا در این دو کشور تنها منحصر به هدف‌گیری تندروها بوده است.» ما سوال می‌کنیم: آیا موشک‌ها و بمب‌های کور، فرقی میان تندرو و غیرتندرو قائلند؟ آیا بمبی که «فرش»(؟!) نام دارد و هر موجود زنده‌ پیرامونش را هلاک می‌کند، افراطی‌ها را از بقیه جدا می‌کند؟ آیا بمب‌هایی که توسط هواپیماهای بدون سرنشین شلیک می‌شوند، میان قربانیان فرقی قائلند؟ اگر هم منظور شما از تـندروها، طالبان و القاعده است، آیا تمام کسانی را که در افغانستان کشتید، از تندروها بودند؟ یا آنکه بنا بر مدارک ویکی‌لیکس درباره این جنایات، شهروندان افغان را به نابودی کشاندید. تندروهای عراق کجا هستند؟ بیش از یک میلیون عراقی را به قتل رساندید، صدها هزار نفر را شکنجه کردید و در حق شهروندان مرتکب جنایت شدید، زندانیان مرد و زن را به زشت‌ترین شکل، شکنجه کردید و زندان «ابوغریب» خود شاهدی بر این فاجعه انسانی است. زندان گوانتانامو نیز به همین شکل. ناتوانی از توجیه جنگ عراق، نویسنده جواب را بر آن داشت با تمرکز روی مساله افغانستان سخن از دستاوردهایی خیالی زده و با سرعت از مساله عراق بگذرد. نکته سوم این جوابیه فرماندهی مرکزی ایالات متحده این است که «عقب‌نشینی آمریکا از عراق مبتنی بر امضای یک تفاهمنامه امنیتی با عراق بود.» نویسنده این جوابیه معتقد است «واگذاری مأموریت‌های امنیتی به عراقی‌ها و پایبندی آمریکا به این مساله دلیل پیروزی این کشور بر خشونت تندروهاست.» به عبارت دیگر، عقب‌نشینی نیروهای آمریکایی به دلیل حملات مقاومت و شکست ارتش آمریکا نیست که البته این سخن از منطق و واقعیت به دور است؛ این تفاهمنامه وسیله‌ای برای حفظ آبروی نیروهای آمریکایی بود و تصمیم عقب‌نشینی که پیش از اوباما در زمان بوش اتخاذ شد، بعد از آن صورت گرفت که عراق به گورستان سربازان آمریکایی تبدیل شده بود و یک‌سوم تجهیزات آمریکایی به دست نیروهای مقاومت عراق از بین رفته بود. نکته چهارم این است؛ زمانی که در این جوابیه سخن از افغانستان می‌شود، از افزایش نفرات نیروهای آمریکایی و تشدید تلاش برای آموزش نیروهای افغان- با افتخار- یاد می‌شود و اینگونه برداشت می‌شود که آلمان، انگلیس و جمهوری چک اعلام افزایش نیرو کرده‌اند که البته این درست نیست. اوباما بارها اعلام کرده بود، آغاز واگذاری ماموریت‌های امنیتی به نیروهای افغان در نیمه سال ۲۰۱۱ انجام خواهد شد و این جوابیه معتقد بود این مطلب دلالت بر پیروزی است و نه شکست! (هرچند این طرح اوباما با تاخیر انجام شد.) متعجبم از این مساله که فرار کردن چگونه می‌تواند پیروزی باشد؟ این تناقض برای چیست؟ اعزام نیروهای بیشتر و سخن از عقب‌نشینی، نشانه اشتباهات و سردرگمی‌های ناشی از خسارت‌های واقعی است که نمی‌توان آنها را نادیده گرفت. نکته پنجم این است که مغالطه‌‌کاری‌های فرماندهی مرکزی ایالات متحده در جوابیه مقاله مذکور این است که آنها سعی دارند اینگونه القا کنند که ارتش آمریکا، ایالات متحده را ترک و برای بازسازی عراق و افغانستان فداکاری کرد! به گونه‌ای که دم از «اجرای طرح‌های عمرانی مانند ساخت مدارس، بیمارستان‌ها، نیروگاه‌های برق، راه و… در عراق و افغانستان می‌زنند» گویی شرایط زندگی را برای شهروندان این دو کشور بهتر کرده‌اند. این سخن کاخ سفید نیازی به شرح و توضیح ندارد؛ عراق بعد از حمله اشغالگران به ویرانه‌ای تبدیل شده و شبکه‌های ماهواره‌ای این مصیبت و رنج را به تصویر می‌کشند و در افغانستانی که این جوابیه ادعا می‌کند ارائه خدمات بهداشتی در آن از ۸ درصد مردم در سال ۲۰۰۲، هم‌اکنون به بیش از ۸۳ درصد رسیده است چنین‌چیزی صحت ندارد؛ زیرا نیروهای آمریکایی و نیروهای وابسته به ناتو تنها بر کمتر از ۲۰درصد سرزمین‌های افغانستان تسلط دارند و به عبارت دقیق‌تر تنها بر مراکز استان‌ها تسلط دارند. نتایج انتخابات اخیر که در ۲۰ درصد از این بخش‌ها برگزار شد و تنها ۱۰ درصد مردم افغانستان در آن شرکت کردند موید این واقعیت است؛ پس چگونه ممکن است به بیش از ۸۳ درصد مردم افغانستان خدمات‌رسانی شده باشد؟! روزنامه انگلیسی «ایندیپندنت» اعلام کرد: استعفای ژنرال استانلی مک‌ کریستال، فرمانده پیشین نیروهای آتلانتیک شمالی و ارتش آمریکا در افغانستان در پی ارزیابی‌های غلط وی از حملات نظامی افغانستان بود که چند روز پیش از استعفای خود آن را به وزرای دفاع کشورهای عضو ناتو ارائه کرده بود. این ژنرال آمریکایی ارزیابی مهمی درباره جنگ منتشر کرد و افزایش تمرد نرم و انعطاف‌پذیر در این جنگ را برجسته کرد اما تحقق هرگونه پیشرفتی را طی چند ماه آینده بعید دانست. براساس این ارزیابی‌های مک‌کریستال، تنها ۵ منطقه از مجموع ۱۱۶ منطقه افغانستان جزو مناطق امن ثبت شده‌اند در حالی‌که سایر مناطق از ناامنی رنج می‌برند. همچنین ۴۰ منطقه دیگر «خطرناک» یا «بسیار ناامن» توصیف شده ‌است، به عبارتی بیش از نیم میلیون سرباز آمریکایی و افغان تحت امر نیروهای اشغالی تنها بر ۵ منطقه تسلط دارند و طالبان بر ۱۱۱منطقه دیگر حکومت می‌کند، پس با این اوصاف نیروهای آمریکایی چگونه می‌توانند به ۸۳ درصد مردم افغانستان خدمات‌رسانی کنند. جوابیه کاخ سفید اینگونه پنداشته است که ارتش آمریکا «با ارائه مراقبت‌های بهداشتی توانسته میانگین مرگ و میر کودکان تازه متولد شده و زیر ۵ سال را کاهش دهد و تنها در سال ۲۰۰۸ توانسته است از ۸۵۰۰ کودک مراقبت کند.» واقعا ارائه این برنامه‌ها توسط یونیسف نیازمند حضور ۱۵۰ هزار سرباز در این کشور است؟ با این وجود، گزارش‌های بین‌المللی و مطالبی که روزانه در رسانه‌های آمریکایی و غربی درباره اوضاع بهداشتی در این دو کشور منتشر می‌شود، این ادعاها را رد می‌کند؛ به عنوان نمونه سازمان بهداشت جهانی، پیش‌تر اعلام کرده وبا در پایتخت افغانستان منتشر شده است. افغانستان یکی از ۴ کشوری است که با وجود ریشه‌کنی فلج اطفال در سرتاسر جهان، همچنان از این بیماری رنج می‌برد؛ فلج اطفال از بیماری‌های عفونی است که می‌تواند منجر به مرگ شود؛ کسانی که واکسینه نشوند به این بیماری مبتلا شده و هیچ درمانی نیز ندارد. براساس گزارش سال ۲۰۰۸ کمیساریای مستقل حقوق بشر در افغانستان، با وجود کمک ۳۵ میلیارد دلاری کشورهای خارجی به افغانستان از زمان اشغال این کشور در سال ۲۰۰۱، حدود ۶۰۰هزار کودک خیابانی به دلیل شدت جنگ و فساد از حمایت و مراقبت محروم شده‌اند. نباید فراموش کنیم که شمار افرادی که توسط نیروهای آمریکایی و همپیمانانشان در افغانستان به قتل رسیدند، بیشتر از یک‌ میلیون نفر است.

اگر از افغانستان بگذریم و در موضوع عراق تاملی کنیم می‌بینیم اوضاع سلامت و بهداشت در سراسر این کشور بویژه در فلوجه به دلیل استفاده از چندین تن اورانیوم غنی‌شده و گسترش سرطان، نقص نوزادان و جنین‌ها، شایع‌تر است. اینها شماری از آماری است که حجم فاجعه را نشان می‌دهد. مطالعات اپیدمیولوژیک و میدانی سلامت که توسط برخی سازمان‌های دولتی انجام شد، نشان می‌دهد فلوجه، در مقایسه با پیامدهای ناشی از دو بمب اتمی آمریکایی منفجر شده در هیروشیما و ناکازاکی در سال ۱۹۴۵، شاهد میانگین بالاتری از سرطان بوده است. نیروهای آمریکایی و ناتو یک میلیون و سیصد هزار عراقی را به قتل رساندند. ۳ میلیون پناهنده عراقی در خارج از این کشور حضور دارند. ۲ میلیون آواره خانه‌های خود را در عراق ترک کردند. این جوابیه تلاش‌ می‌کند تا اینگونه القا کند که نیروهای آمریکایی بعد از آنکه مسؤولیت خود را نسبت به بازسازی و استقرار امنیت در عراق و افغانستان به خوبی انجام دادند، از این کشورها عقب‌نشینی می‌کنند و واگذاری قدرت به دولت‌های محلی در راستای تکمیل این روند صورت می‌گیرد! از دیگر آمار و ارقام عجیب جوابیه فرماندهی مرکزی ایالات متحده آمریکا، بحث مربوط به اقتصاد افغانستان است که اینگونه پنداشته شده که این آمار در سال ۲۰۰۸ تا ۲۰۰۹، صددرصد افزایش داشته است. مشخص نیست این رشد چگونه محقق شده، در حالی که مقامات آمریکایی بویژه اوباما شبانه‌روز درباره فساد دولت حامد کرزی و اطرافیان آن در افغانستان، سخن می‌گویند؛ از طرفی نیز کرزی بر فساد آمریکایی‌ها تاکید دارد که مدعی است آنها سه‌چهارم کمک‌های صورت گرفته به افغانستان را به سرقت می‌برند. در کنفرانس اخیر کمک‌کنندگان به افغانستان که پیش‌تر در کابل برگزار شده بود، دو طرف یکدیگر را متهم به سرقت این کمک‌ها کردند تا جایی که قرار شد اموال مسروقه میان دو طرف متهم به فساد تقسیم شود!!

فروپاشی آمریکا 

مساله فروپاشی و سقوط امپراتوری آمریکا موضوع بحث متفکران و استراتژیست‌ها در آمریکا و سراسر جهان با تمام زبان‌هاست. کسانی که درصدد دستیابی به انبوه اطلاعات در این‌باره هستند، کافی است در گوگل سرچ کنند تا به صدها هزار عنوان پیرامون این موضوع دست یابند. بنابر احتمالات متفکران اقتصادی غرب، سقوط قریب‌الوقوع امپراتوری آمریکا و انزوایش در عرصه بین‌المللی، بسیار سریع‌تر از آنچه تصور می‌کنیم، اتفاق خواهد افتاد و همانطور که جورج بوش اعلام کرد زمان آن سال ۲۰۲۵ نخواهد بود؛ در آن روز ملت آمریکا خواهان جدایی از نفت و جایگزینی آن با انرژی دیگری هستند، در آن روز قدرتی خارج از سلطه آمریکا بر خاورمیانه حکومت خواهد کرد. در اینجا برای آنکه گفته‌ام درباره فروپاشی قریب‌الوقوع آمریکا تایید شود، شاخصه‌ای را در ۳ حیطه باید ارزیابی کرد: فروپاشی اقتصادی، شکست نظامی و افول سیاسی و فرهنگی. اقتصاد یکی از عوامل سقوط امپراتوری‌های گذشته بوده است. زمانی‌که اتحاد جماهیر شوروی تجزیه و دچار فروپاشی شد، به‌رغم شکستش در افغانستان اما از لحاظ نظامی ضعیف نبود بلکه به دلیل سایش نابودکننده اقتصاد و نیز انبوه بدهی‌ها دچار فروپاشی شد. منظور ما از سقوط، عقبگرد آمریکا به قرون وسطی نیست بلکه به کشوری تبدیل خواهد شد که در مرزهای خود زندگی می‌کند. این کشور همانند انگلیس، فرانسه و روسیه دولتی قوی باقی خواهد ماند اما طمع توسعه‌طلبی و استعمارگری آن بر جهان پایان می‌یابد.

شاخص‌های اقتصادی فروپاشی آمریکا 

کسانی که اوضاع اقتصادی آمریکا را دنبال می‌کنند، دریافته‌اند بازیابی سلامت آمریکا تنها یک سراب است و این کشور بسیار به ورشکستگی نزدیک شده است. می‌توان ۲۲ دلیل بر فروپاشی قریب‌الوقوع آمریکا عنوان کرد از جمله:

۱- افزایش بی‌سابقه کسری بودجه [امری که ماه گذشته دولت فدرال این کشور را به مدت ۱۷ روز به تعطیلی کشاند.]

۲- افزایش کسری شاخص بازرگانی به دلیل افزایش واردات از خارج و بازگشت صادرات آمریکایی.

۳- افزایش سقف بدهی‌های عمومی آمریکا؛ کارشناسان بر این مطلب تأکید دارند که میزان بدهی‌‌های آمریکا که هر روز ۴/۱ میلیارد دلار و هر دقیقه حدود یک میلیون دلار افزایش می‌یابد، مانند یک بمب ساعتی است که ممکن است هر لحظه منفجر شود.

۴- چین به تنهایی با در اختیار داشتن حدود یک‌تریلیون دلار از اسناد خزانه و اوراق بدهی‌‌های آمریکا، هر زمان که بخواهد از این اسناد خلاص شود، قادر است اقتصاد آمریکا را فلج کند.

۵- گزارش کمیته مشترک اقتصادی وابسته به کنگره آمریکا اعلام کرد هزینه‌های دو جنگ طی‌ سال‌های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۸، بر خلاف برآورد ۵۰ تا ۶۰ میلیارد دلاری دولت بوش، به حدود ۶/۱ تریلیون دلار رسید. در آینده نیز هزینه‌های اقتصادی به مراتب بیشتر از این خواهد بود چرا که بنا بر پیش‌بینی‌ها هزینه این دو جنگ در فاصله سال‌های ۲۰۰۳ و ۲۰۱۷، به ۵/۳ تریلیون دلار خواهد رسید، به عبارتی هر خانوار معمولی آمریکایی متحمل هزینه‌ای حدود ۴۶۴۰۰ دلار خواهد شد.

۶- افزایش هزینه جنگ عراق و افغانستان به ۴/۶ تریلیون دلار.

۷- از حقایق ثبت شده در کنگره، آن است که جنگ برای آمریکا ماهانه ۸۰ میلیارد دلار هزینه دارد و از طرفی هزینه اعزام سربازان به منطقه به ۵/۲ میلیارد دلار رسیده است. هزینه پرتاب بمب‌ها و موشک‌ها حدود ۱۰ تا ۱۵ هزار دلار در ساعت است و هزینه راه‌اندازی هر یک ناو هواپیما‌بر، روزانه ۳ میلیون دلار است.

۸- افزایش بودجه دفاعی تا سال ۲۰۱۲ فشار زیادی را بر بودجه عمومی ایالات متحده تحمیل کرده است. [از سال ۲۰۱۲ کنگره به منظور حل بحران بدهی و کاهش کسری بودجه آمریکا، کاهش بودجه پنتاگون را تصویب کرد.]

۹- وزارت بازرگانی آمریکا بر خلاف وعده‌های داده شده از سوی دولت، بر کاهش رشد تولید ناخالص داخلی و کاهش تقاضای محصولات غیر دفاعی آمریکا در بازار جهانی تأکید دارد که این مساله کشور را به سمت ورشکستگی سوق می‌دهد. ۱۰- نوسان بازار سهام آمریکا، عدم اعتماد به این بازار و نیز فرار سرمایه‌گذارهای خارجی از این کشور؛ به اعتبار بین‌المللی آمریکا ضربه زده است.

۱۱- تعطیلی ده‌ها هزار کارخانه و شرکت آمریکایی و اخراج کارگران آنها.

۱۲- ورشکستگی بیش از ۲۰۰ بانک آمریکایی و در آستانه ورشکستگی بودن ۵۰۰ بانک دیگر؛ سقوط بانک‌ها موجب می‌‌شود کشور در همه زمینه‌های اقتصادی به طور کامل فلج شود.

۱۳- کاهش ارزش دلار در برابر دیگر پول‌های رایج. این کاهش مستمر قیمت دلار اعتماد در سرمایه‌گذاری بویژه روی اسناد دولت آمریکا و بازار پولی این کشور را از بین می‌برد.

۱۴- گرایش سرمایه‌گذاران به خرید طلا به جای سرمایه‌گذاری روی دلار.

۱۵- در رده‌بندی‌های نیوزویک درباره بهترین کشورها در جهان، آمریکا از رتبه نخست میان ۱۰۰ کشور جهان در سال ۲۰۰۰ به رتبه ۱۱ در سال ۲۰۱۰ نزول کرد و این نزول همچنان ادامه دارد.

۱۶- طی نیم‌قرن، میانگین فقر در آمریکا به بالاترین سطح خود رسیده است.

۱۷- شمار شهروندان محروم از بهداشت از ۳/۴۶ میلیون در سال ۲۰۰۸ به ۷/۵۰ میلیون در سال ۲۰۰۹ افزایش یافته، این آمار برابر حدود ۷/۱۶ درصد کل شهروندان ایالات متحده است.

۱۸- در حال حاضر بیش از ۱۰ میلیون آمریکایی از بیمه بیکاری استفاده می‌‌کنند و این آمار سالانه افزایش می‌یابد.

۱۹- بیش از ۴۱ میلیون آمریکایی از کوپن غذا استفاده می‌کنند. طی دسامبر ۲۰۰۷ تا ژوئن ۲۰۱۰، شمار آمریکایی‌هایی که به برنامه کوپن غذا اضافه شده‌اند، به ۵۵ درصد رسیده است.

۲۰- بنا بر گزارش تیم نظارت سنای آمریکا وابسته به برنامه وزارت بازرگانی، بیش از ۶ میلیون خانواده آمریکایی اقساط بانکی خود را به مدت دو ماه یا بیشتر دیر پرداخت می‌کنند.

۲۱- میزان بیکاری در ایالات متحده به دلیل کاهش میانگین رشد و تعطیلی بیشتر کارخانه‌ها و انتقال برخی کارخانه‌ها به کشورهای آسیایی و نیز تراکم اجناس ارزان چینی در بازار آمریکا، افزایش یافته است.

۲۲- کاهش میزان تحصیل در آمریکا بویژه در زمینه آموزش عالی. اوباما در این راستا اعلام کرد: تعداد محصلان در این سطح از آموزش از میان شهروندان ما به سختی ۵۰ درصد است، این در حالی است که شمار افرادی که در دوره دبیرستان ترک تحصیل می‌کنند بالاترین میزان در میان کشورهای صنعتی است و همزمان نیمی از دانشجویانی که تحصیلات دانشگاهی خود را آغاز می‌کنند، به طور کامل آن را به پایان نمی‌رسانند. اینها بارزترین شاخصه‌‌هایی بود که بر این واقعیت که ایالات متحده با سرعت به سمت فروپاشی پیش می‌رود، صحه می‌گذارد. آمریکا سقوط خواهد کرد همانگونه که امپراتوری‌های دیگر سقوط کردند، تومار این امپراتوری نیز در هم پیچیده خواهد شد و دیگر ستونی برای آن باقی نخواهد ماند و به خاطر جنایت‌های ضد بشری این امپراتوری کسی بر آن نخواهد گریست.