آزادی و عدالت – قسمت هفتم- عدالت در کارگزاران اسلام
کارگزاران اسلام که عهده دار خدمت به مردم هستند، باید عدالت را اجرا کرده و خدماتى را که به مسلمانان ارایه مى دهند، باید صادقانه و از روى عدالت باشد تا تمام افراد جامعه به حقوق اسلامى خود برسند و بر کسى ستم نشود. کارگزاران در اسلام عبارتند از رهبر یا مرجع تقلید، قاضى، امام […]
کارگزاران اسلام که عهده دار خدمت به مردم هستند، باید عدالت را اجرا کرده و خدماتى را که به مسلمانان ارایه مى دهند، باید صادقانه و از روى عدالت باشد تا تمام افراد جامعه به حقوق اسلامى خود برسند و بر کسى ستم نشود. کارگزاران در اسلام عبارتند از رهبر یا مرجع تقلید، قاضى، امام جماعت و جمعه، شاهد، کاتب، مترجم، عامل صدقات، مقوم، مقسم، نائب در انجام عبادات، امین حاکم بر مال ایتام و غائب و دیوانه و امین حاکم بر قبض حقوق مالى و دیگر کسانى که بخشى از خدمات جامعه را تحت هر عنوانى به عهده دارند، باید عادل باشند.
اجراى عدالت در گروه کارگزاران، آزادى جامعه را نیز تضمین مى کند; زیرا در جامعه اى که عدالت باشد و حقوق مردم به طور شایسته به آنها برسد، حق آزادى که یکى از حقوق اسلامى است نیز براى افراد به دست میآید.
امیرالمومنین (ع)مى فرماید: «و ان افضل قره عین الولاه استقامه العدل فى البلاد»(۳۳)«بالاترین چشم روشنى رهبران دینى و کارگزاران اسلامى، برپا داشتن عدالت در بلاد است.» و فرمود: «و ان افضل عبادالله عندالله امام عادل.»(۳۴)«بالاترین بندگان در نزد خداوند، رهبر عادل است.»
علاوه بر رهبر دینى که باید عادل باشد، دولتمردان او نیز باید عادل باشند و ستمگر را کمک ندهند. امیرالمومنین (ع)به مالک اشتر مى فرماید: «ولیکن وزرائک ممن لم یعاون ظالما على ظلمه.»(۳۵)«اى مالک باید دولت مردان تو کسانى باشند که ستمگرى را در ستم کردن کمک نداده باشند.»
و در اوصاف والى و حکمران مى فرماید:
«و قد علمتم انه لا ینبغى ان یکون الوالى على الفروج و الدمإ و المغانم والاحکام و امامه المسلمین البخیل فتکون فى اموالهم نهمه و لا الجاهل فیضلهم بجهله و لا الجافى فیقطعهم بجفائه و لا الحائف للدول فیتخذ قوما دون قوم.»(۳۶)«و به تحقیق مى دانید که حکمران بر فروج و دمإ و اموال غنیمتى و احکام دین و رهبرى مسلمین نباید بخیل باشد، تا چشم طمع به مال مسلمانان نداشته باشد و نباید نادان باشد، تا مردم را با نادانى خود گمراه نکند و نباید جفاگر باشد، تا با جفاى خود، فروپاشى کانون اجتماع آنها را نکند و نباید ستمگر در تقسیم اموال باشد، تا برخى را بدون جهت بر برخى دیگر برترى ندهد.»
امام خمینى قدس سره در خصوص عدالت کارگزاران اسلام و آزادى چنین مى گوید:
«سیاست دولت اسلامى، حفظ استقلال، آزادى ملت و دولت و کشور و احترام متقابل، بعد از استقلال تمام مى باشد و فرقى بین ابرقدرتها و غیر آنها نیست.»(۳۷)«اسلام بیش از هر دین و هر مسلکى به اقلیتهاى مذهبى آزادى داده است. آنان نیز باید از حقوق طبیعى خودشان که خداوند براى همه انسانها قرار داده است، بهره مند شوند. ما به بهترین وجه از آنان نگهدارى مى کنیم. در جمهورى اسلامى کمونیستها نیز در بیان عقیده خود آزادند.»(۳۸)
«در جمهورى اسلامى هر فردى از حق آزادى عقیده و بیان برخوردار خواهد شد ولیکن هیچ فرد و یا گروه وابسته به قدرتهاى خارجى را اجازه خیانت نمى دهیم.»(۳۹)
«با جمهورى اسلامى، سعادت، خیر، صلاح براى همه ملت است. اگر احکام اسلام پیاده بشود، مستضعفین به حقوق خودشان مى رسند. تمام اقشار ملت به حقوق حقه خودشان مى رسند. ظلم و جور و ستم ریشه کن مى شود. در جمهورى اسلامى زورگویى نیست، در جمهورى اسلامى ستم نیست، در جمهورى اسلامى آزادى است، استقلال است. همه اقشار ملت در جمهورى اسلامى باید در رفاه باشند. در جمهورى اسلامى عدل اسلامى جریان پیدا مى کند.»(۴۰)
امام در باره ستمگرى کارگزاران جامعه و از میان رفتن آزادى افراد جامعه چنین مى گوید:
«ما همه بدبختى هایى که داشتیم و داریم و بعد هم داریم، از این سران کشورهایى است که این اعلامیه حقوق بشر را امضا کرده اند. اعلامیه حقوق بشر را پنهانى امضا کردند که سلب آزادى بشر را در همه دوره هایى که کفیل بوده اند و دستشان به یک چیز مى رسیده است، کرده اند. سرلوحه اعلامیه حقوق بشر، آزادى افراد است. هر فردى از افراد بشر آزاد است، باید آزاد باشد، همه در مقابل قانون على السویه مى باشند، همه باید آزاد باشند… این اعلامیه حقوق بشر را آمریکا یکى از آنهاست که تصویب کرده اند این را و امضا کردند… این آمریکایى که اعلامیه حقوق بشر را به اصطلاح امضا کرده است، ببینید چه جنایاتى را بر این بشر واقع کرده است. »(۴۱)
«در محیطى گفته مى شود آزادى داریم که بهترین فرزندان و عزیزان ایران در زیر شکنجه و تبعید به سر مى برند. در محیطى دم از احترام به علماى اسلام مى زنند که علماى اسلام در حبس غیرقانونى و در تبعید گاهها بدون مجوز به سر مى برند.»(۴۲)
پى نوشت ها :
۳۳٫ نهج البلاغه، نامه ۵۳٫
۳۴٫ همان، خطبه ۱۶۴٫
۳۵٫ همان، نامه ۵۳٫
۳۶٫ همان، خطبه ۱۳۱٫
۳۷٫ صحیفه نور، ج ۳، ص ۸۹٫
۳۸٫ همان، ص ۴۸٫
۳۹٫ همان، ص ۱۷۸٫
۴۰٫ صحیفه نور، ج ۵، ص ۲۷۹٫
۴۱٫ همان، ج ۲، ص ۲۳٫
۴۲٫ همان، ص ۹۵٫
ارسال دیدگاه
مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰